اصغر دوباره اسکار گرفت / افرین بر فرهادی غیور
اصغر دوباره اسکار گرفت/ افرین بر فرهادی غیور
اصغر دوباره اسکار گرفت / افرین بر فرهادی غیور
دموکراسی اندیشه
اصغر فرهادی کارگردانی است که هم میفروشد و هم میخرد . این جمله به معنای آن است که در یک اثر سینمایی علاوه بر اینکه عناصر سینمایی میتوانند عامل تبادل تفکر باشند، میتوانند عامل ستایش یا سرزنش تفکر محسوب شوند. فرهادی در این زمینه توانایی خود را به اثبات رسانده نه از جدایی نادر از سیمین بلکه از درباره الی که یک سینمای غربزده کاملا ایرانیزه شده بود. این واقعه شدیدا مخاطب ایرانی را درگیر چالش دوگانگی یا پارادوکس داستانی کرد. دوگانگی در روایتهای مختلف فرهادی را میتوان با مثالی از فیلم جدایی نادر از سیمین مشخص کرد. در جایی نادر به دخترش ترمه می گوید: مامانت این دکمههای لباسشویی و رو چند میگذاشت و ترمه در پاسخ می گوید: رو چهار . نادر با هیجان زیاد این جمله را به زبان می آورد که: پس ما هم از این به بعد همه دکمه های این خونه رو ، روی چهار میگذاریم . این هیجان ایجاد شده یک تعلیق دوگانه را در داستان به وجود آورده است که مثال عینی آن را می توان در فیلم فروشنده هم دید. فیلم فروشنده هرچه قدر خوب بفروشد، به همان میزان جنسی را که به مخاطب عرضه میکند از کیفیت پایینی برخوردار است. چرا که فرهادی با استفاده از برداشتی که از نمایشنامه مورد نظر داشته، قصد تخریب شخصیتی یک مجرم را به قصد تخریب تفکر شخصی مجرم تبدیل میکند.
اصغر دوباره اسکار گرفت / افرین بر فرهادی غیور
از صحبتهای فلسفی که بگذریم به این نتیجه می رسیم که همواره جشنواره روبهروی منتقدان ایرانی ایستاده است. نه اینکه اسکار ملاکی برای سنجش کیفیت یک اثر ایرانی باشد، بلکه اسکار به عنوان بزرگترین رویداد سینمایی می تواند در آینده هنری شخص تاثیر مستقیم بگذارد؛ از همین رو اصغر فرهادی قبل از اسکار با اصغر فرهادی بعد از اسکار فاصله زمین تا آسمان پیدا کرده است. نه از نظر ملیت و فرهنگ، بلکه از نظر اندیشه که می تواند تا حدود زیادی خطرناک باشد . از سوی دیگر فرهادی با گرفتن دومین اسکار خود ثابت کرد که منتقدانی همچون فراستی و افخمی خودشان دسته دگرباشها را راهاندازی کرده اند و همواره سعی دارند با حرف های پوچ ثابت کنند که بیش از بقیه سینما را بلدند .
اصغر دوباره اسکار گرفت / افرین بر فرهادی غیور
از همین رو انتقاد می تواند یک پدیده سازنده باشد . این پدیده سازنده در کشور ما تبدیل به یک پروپاگاندای وحشتانگیز شده است. هیاهوهایی که در دوران اکران و میزهای نقد فیلم برپا بود، ماهیت دریافت جایزه اسکار توسط فیلم فروشنده را زیر سوال میبرد. این ماهیت نه اینکه از دل فیلم بیرون بیاید، بلکه از برداشت های گوناگونی آفریده میشود که مخاطبان و منتقدان بعضا صالح به دست آمده میشود. در هر صورت نمیتوان ثابت کرد که این فیلم حق دریافت جایزه ای با ابهت اسکار را دارد یا خیر، اما می توان ثابت کرد که اصغر فرهادی بلد است چگونه اسکار بگیرد .
ایرانیها خوشحال باشند
حواشی پیرامون اسکار فرهادی هرچه باشد سیاسی نیست؛ چراکه سیاست از جهت منفی وارد فیلم شده است . این سیاست منفی که به اندازهای قدرتمند است که مخاطب را دچار دگردیسی میکند، میتواند یک سیاست کلان محسوب شود. متاسفانه آقای فرهادی همواره اندیشه خود را در قالب یک درام به مخاطب عرضه میکند؛ البته که هر نویسنده ای این کار را خواهد کرد، اما فرهادی تفکر ضدتفکر فعلی خود را وارد قصه ای میکند که به شدت امروزی است. این قصه در هر زبانی به هر شکلی که روایت شود، میتواند به مسئله مخاطب جهانی تبدیل شود .
اصغر دوباره اسکار گرفت / افرین بر فرهادی غیور
در هر صورت پیشنهاد می شود که اصغر فرهادی را یک استیصال اندیشه میان برگرمن و فلینی دانست. این فاصله تفکر باعث شده است که سلیقه دراماتیک میان زندگی شخصی و دغدغه اجتماعی تقسیم شود و فرایند آن چیزی شود که عینا نمی توان حس کرد و حتما باید داستان را تحلیل کند تا نتیجه مشخصی از آن دریافت کند . اینکه امروزه میتوان به سینمای فرهادی افتخار کرد یک پدیده نادر است؛ اما آیا این پدیده نادر واقعا نیاز سینمای ایران است ؟
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی