خلاصه کتاب قلعه حیوانات
کتاب قلعه حیوانات
” حیواناتِ بیرون، از خوک به آدم، از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه کردند ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تمیز دهند.”
این جملات بیانگر آخرین تصویر از رمان معروف “قلعه حیوانات” است. رمان پاد آرمانگرایانه ای که “اریک آرتور بلیر” ملقب به جورج اورول در سال 1943 خلق کرد و همچنان با گذشت بیش از نیم قرن از تاریخ نگارش این اثر، غالب تصاویر و جملاتش برای خوانندگان آن زنده و قابل لمس است.
قالب رمانهای اورول را شاید بتوان به قهوه تشبیه کرد که در عینِ تلخ بودن ذاتی، به شدت دلپذیر و دوست داشتنی است. طعم تلخی که صرفا ناشی از افزودنیهای موجود در گنجه ذهن نویسنده نیست و تنها روایتی ساده از اتفاقات نمادین یا حقیقی؛ اما به شدت پخته و قابل تأمل است. شناخت جامع مولف از شرایط سیاسی وقت، همزمان با اوج گیری نظامهای فاشیستی در نوع خود کم نظیر و ستودنی است. این شناخت به مرحله بلوغ میرسد و تبدیل به ایدههای داستانی اورول میشود.
داستان کتاب قلعه حیوانات
قلعه حیوانات روایتی ساده، جذاب، سرگرم کننده و در عین حال سمبلیک است. کتاب در مورد حیواناتی است که در اقدامی آرمانگرایانه و تحت تاثیر تفکراتِ خوک نظریه پردازی به نام “مِیجر پیر”، صاحب دو پای مزرعه یعنی “آقای جونز” را فراری میدهند و حکومت حیوانات را در جهت نیل به برابری و رهایی از تحکم ظالمانه انسانها پایه گذاری میکنند. مدت زمان زیادی طول نمیکشد “ناپلئون” که یکی از دو خوک پرنفوذ مزرعه و دارای سگهای درنده تربیت شده است بر اساس یک توطئه، دیگر خوک پر نفوذ مزرعه (سنوبال) را فراری داده و خود جایگاهِ رهبریت این انقلاب نوپا را تصاحب میکند.
روند استحاله انقلاب، با محو کردن تدریجی و زیرپا گذاشتن تمام قوانینِ حیوانات که به “هفت فرمان” شناخته میشود، خود را آشکار میکند؛ به نحوی که در پایان کتاب، تمام شش فرمانی که روی دیوار حک شده بود توسط جریان حاکم پاک میشود و تنها بند هفتم که از ابتدا بر اصلِ “برابری تمام حیوانات با یکدیگر” تاکید داشت به جمله تحریف شده “همه حیوانات با هم برابرند؛ اما برخی برابرترند!” تغییر مییابد.
با وجود بسط پذیری محتوای این کتاب به وقایع سیاسی مشابه در طول تاریخ، برخی از شخصیتها و اتفاقات نمادین آن را میتوان به وضوح به وقایع انقلاب شوروی مرتبط دانست:
“آقای جونز” فردی دائم الخمر است که مالکیت مزرعه منر را بر عهده دارد، عدم کفایت وی در مدیریت مزرعه جرقه اصلی انقلاب حیوانی را میزند.
“میجر پیر” نماد نظریه پردازان جنبش کمونیستی از قبیل لنین و مارکس است.
“ناپلئون” نماد رهبران خودکامه و فاسد انقلابهای کمونیستی و به وضوح استالین است.
“اسنوبال” بانی اصلی نگارش قوانین هفت گانه حیوانات است. او نماینده رهبران انقلابی است که خود قربانی انقلاب میشوند و به طور خاص به سرنوشت لئون تروتسکی اشاره دارد که از حزب کمونیست روسیه اخراج و از اتحاد شوروی تبعید شد.
“سکوئیلر” خوک خطابه خوانی است که دائما در حال اشاعه افکار ناپلئون در بین حیوانات و ارائه آمار دروغین در مورد معیشت آنان است.
“باکسر” اسبی سختکوش است که مظهر طبقه کارگر و طرفدار تفکرِ “من بیشتر کار خواهم کرد” است، او تمایلی به همصدایی با دیگر حیوانات در جهت اعتراض به وضعیت موجود ندارد. در متن کتاب سرنوشت او چنین توصیف شده است که به محضِ از کارافتادگی و با فرا رسیدن زمان تحقق وعدههای بازنشستگی، توسط خوکها به یک خریدار اسبهای پیر فروخته میشود که شغل این خریدار، فروش گوشت اسب به عنوان خوراک سگ است.
گوسفندان: اجتماع مطیع و دنباله رو حاکمان هستند که ناآگاهانه در تداوم شرایط نابهنجار مزرعه تاثیرگذار هستند. تعداد گوسفندان مزرعه آنقدر زیاد است که بالاجبار تمام گوسفندان موجود در رمان بدون نام هستند. آنها مکررا شعار “چهارپا خوب، دو پا بد” را تکرار میکنند و به اقتضای زمان و بر اساس صلاحدید و خواست غیر مستقیمِ خوکها، آن را به “چهارپا خوب، دو پا بهتر” تغییر میدهند!
“سگها” به عنوان قوه قهریه مزرعه شناخته میشوند که در تحقق اجباری اهداف ناپلئون به شدت تاثیرگذار هستند.
موزز: کلاغ سیاه پیری است که بر شاخه درخت نشسته و دائما از سرزمین شیر و عسل صحبت میکند. وی نماد کلیسای اُرتدکس است که در زمان استالین اجازه فعالیت یافت و با دادن وعدههای زندگی شیرین در دنیای دیگر موجب تسهیل پذیرش شرایط مشقت بار و رنج آور زندگی توسط طبقه کارگر میشد.
ایده ابتدای داستان جورج اورول مبنی بر تصمیم جمعی حیوانات جهت تغییر شرایط موجود، ایده قابل تحسین و شجاعانهای است؛ اما یکی از دلایل مهم عدم توفیق این ایده پس از اجرایی شدن، فقدان آزادی بیان و عدم تلاش از سوی کلیه حیوانات برای حصول به این مسئله است. دلیل دوم ناآگاهی و بیسوادی جامعه حیوانی است. اکثر حیوانات مزرعه تنها تا حرفِ دوم الفبا آموختهاند و همین امر موجب سوء استفاده حاکمان از آنها میشود و اما دلیل سوم عدم انتخاب رهبری شایسته است که در سایه خودکامگی او شاهد حذف یا تحریف اهداف انقلاب حیوانی نباشند.
ویژگی یک نظام توتالیتر یا تمامیت خواه
انحصارطلبی و حکومت مطلقه خوکان، یکه سالاری و خودکامگی ناپلئون، جباریت سگان و … همگی ویژگی یک نظام توتالیتر یا تمامیت خواه است، حکومتی که در کنار بسیج کردنِ تمام زیر دستان خود در جهت رسیدن به اهداف دولتی به سرکوب کردن هرگونه تشکل اعتراضی میپردازد، فضای رعب آور و سانسور را میپسندد و تمام تریبونها را در اختیار خوکان (سکوئیلر) و مُبلغان ایدئولوژی واحد خود قرار میدهد.
شاید اصلیترین پیام این شاهکارِ جورج اورول را بتوان در چشمان باکسرِ پیر خواند که پس از تلاشهای بیاندازه در راستای تحقق و تداوم انقلاب حیوانی، سرانجام او را به سمت سلاخ خانه میبرند: تمایل بی اندازه انسان برای کسب قدرتی افسارگسیخته، امکان تحقق جامعهای بدونِ طبقه اجتماعی را محال میسازد!
نویسنده : مجید صادق حسینی
نقد کتاب نامه به سیمین ابراهیم گلستان