بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بینندگان بحث را ایام سوگواری و شهادت امام کاظم میشنوند. امام کاظم به گردن همه حق دارد، به خصوص ما ایرانیها چون بیشترین فرزندان امام کاظم به حسب ظاهر در کشور عزیز ماست. این امام رضا است. حضرت معصومه است. احمد بن موسی شاهچراغ است. و دهها نوه و صدها نوه از نسل این عزیز است. شب شهادت چه کنیم؟ از همین جا که حرف مرا گوش میدهید یک سلامی به امام کاظم کنیم. «السلام علیک یا ابالحسن یا موسی بن جعفر و رحمه الله و برکاته»
ما هم میخواهیم راجع به کظم غیظ صحبت کنیم. هم در آستانه مبعث هستیم و میخواهیم صحبت کنیم که علم بشر کافی نیست. انسان نیاز به نبوت دارد. به مناسبت مبعث، چون 25 رجب شهادت امام کاظم است، 27 رجب مبعث پیغمبر است. اول از امام کاظم چند جمله بگویم.
چه کنیم که جوش میآوریم خودمان را نگه داریم؟ کاظم یعنی کظم غیظ، اول اینکه بین غضب و غیظ فرق است. نگفتند کظم غضب، گفتند: کظم غیظ، غضب، غضب است. غیظ یعنی سر رفت. در قرآن غضب الله داریم، خدا غضب میکند. ولی غیظ الله و غاظ الله نداریم. چون اگر بگویی: خدا غیظ کرد، یعنی خدا سر رفت. وجود بی نهایت سر نمیرود. وجود محدود است که سر میرود. ما انسانها چون محدود هستیم، جوش میآوریم اما وجود بینهایت جوش نمیآورد. «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» (آلعمران.134)
1- عهد و نذر شخصی برای ترک عصبانیت
راههای کظم غیظ، من اینجا چهارده، پانزده مورد راه نوشتم. بیشتر، 23 راه را نوشتم. چیزهایی است که به عقل من آمده است. 1- خودمان را جریمه کنیم. اگر کسی صفتی دارد، صفت بدی است. جوان است، خیلی… نه یک نفر! بارها جوانها گفتند: حاج آقا من نماز میخوانم، اما یک دختر زیبا دیدم، نمیتوانم نگاهش نکنم. از چشمم میرود! دست خودم نیست. گفتم: اگر خودت را جریمه کنی و بگویی: اگر هر دختری را دیدم و آن نگاه شهوتی را به او کردی، که خوشت آمد یک مبلغی خودت را جریمه کن. اگر دو تا پنجاه هزار تومان و دو تا صد هزار تومان، دو تا ده هزار تومان، هر مبلغی که یک خرده سنگین باشد. دو تا قلم پول بدهی، دیگر چشمت سفت می شود. مثل آدمهایی که خواب آلود هستند، اگر بفهمند که از خواب بیدار نشود، بلیط هواپیما، بلیط قطارشان از بین میرود، مثل فنر از خواب میپرد. چون پولش از بین میرود.
1- شرط کنیم خودمان را جریمه کنیم.
2- گاهی که غضب میکنیم چون از دیگران توقع داریم. انتظارمان را هم کم کنیم. آخر پس چرا غذا را داغ نکردی؟! بیا ببین حالا توقع داری خانم داغ کند، خودت داغ کن. چرا لباس را اتو نکردی؟ خانم غیظ میکند که چرا چند بار گفتم چیزی بخر، نخریدی. اگر توقعمان را کم کنیم، آرام میشویم. خدا در قرآن به پیغمبر میگوید: تو بگو. ولی «وَّإِن تَوَلَّوْا» (بقره/137) یعنی تو پیغمبر هم توقع نداشته باش، حالا که گفتی، همه مردم گوش بدهند. توقعمان را کم کنیم. اگر توقعمان را کم کنیم خوب است.
یکوقتی خدمت امام آمدند و گفتند: آقا نماینده شما در حج ضعیف است. این را عوض کنید. امام فرمود: چه کرده؟ گفتند: مثلاً در مکه و مدینه یک زن ایرانی با یک جوان عربی گفتند و خندیدند، مثلاً حالا… گفت: حالا اگر کسی نماینده من شد، باید تمام کوچههای مکه و مدینه را هم کنترل کند؟! بعد امام فرمود: من مهمتر هستم یا نمایندهام؟ گفتند: شما امام هستی. گفت: حسینیه جماران بزرگتر است یا مکه؟ گفت: بابا مکه شهر است، حسینیه جماران یک حسینیه است. گفت: من که امام هستم، زورم از نمایندهام بیشتر است، در حسینیه جماران میروم حرف میزنم، یک نفر وسط صحبت من تکبیر میگوید. حال آنکه آنجا جای تکبیر نیست! حالا با او چه کنم؟ بیرونش کنم؟ قهر کنم؟ دیگر هست… همین که هست!
گاهی افرادی در ازدواج یک توقعاتی دارند. باید عروس چنین باشد. باید داماد چنین باشد. چون توقع بالاست، سنها بالا میرود. توقع را کم کنید. اگر میخواهید، چون خیلی از ریشههای غضب این است که من یک توقعی از شما دارم، شما به توقع من عمل نمیکنی و من عصبانی میشوم. پس راه دوم انتظار خودمان را از دیگران کم کنیم.
3- نگذارید خسته شوید که زود جوش بیاورید. یک ساعت تفریح برای خودتان بگذارید، یعنی ساعتهایی را برای تفریح در زندگیتان بگذارید، چون کار پی در پی آدم را خسته میکند. آدم که عصبانی و خسته شد، سر یک چیز… مثل پارچه که بنزینی شده با یک ذره گوگرد آتش میگیرد. تفریحات سالم!
2- مصاحبت با افراد بردبار و خوش اخلاق
مسألهی دیگر با افراد خوش اخلاق رفیق شویم. با کسانی رفیق نشویم که او هم جوش بیاورد. با آدمهای حلیم رفیق شویم. از صحنههایی که عصبانیت را تحریک میکند، دوری کنیم. گاهی آدم یک صحنههایی میبیند عصبانیتش تشدید میشود.
مطالعه حال افراد بزرگ.. ببینیم بزرگان ما چه کردند؟ به یکی از پیغمبران ما گفتند: «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ» (اعراف/66) تو خل هستی. فرمود: «لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ» (اعراف/67) نه من خل نیستم. به یک پیغمبر دیگر گفتند: «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ» (اعراف/60) تو در ضلالت و انحراف هستی. فرمود: «لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ » (اعراف/61) رفاقت با این آدمها به آدم حلم میدهد.
یکی از مراجع تقلید، ظاهراً آ سید ابوالحسن اصفهانی بود. قبل از آقای بروجردی و آقای بروجردی هم قبل از امام خمینی… ایشان کوفه کنار نجف رفته بود. گفتند… کیسهای بود نامهها را در آب میریخت. گفتند: آقا این چیه؟ گفت: نامههای فحش است. به من فحش میدهند! گفت: میشود یکی را بخوانم. گفت: یکی را خواندم دیدم این نامه به قدری تند است که اگر این نامه را به من بنویسند، شب تا صبح خوابم نمیبرد. ولی عجب! این همه را در آب ریخت. آشنایی با افرادی که حلیم هستند. آشنایی با افراد عصبانی آدم را عصبانی میکند. آشنایی با آدم حلیم به آدم حلم و کظم غیظ میدهد.
کسی در مصر شتری را برای عباسیه اجاره کرد. مشتری بود پولی داد و سوار شتر شد، صاحب شتر هم افسار این را میکشد و میبرد. افسار شتر را میکشد. ولی این صاحب شتر هی یک متلک به این میگفت. همینطور که میرفت یک فحش هم به این مشتری میداد. یک نفر صحنه را دید و گفت: این مشتری کر است؟ چون هرچه فحش میدهد، مشتری کار ندارد. رفت گفت: آقا ببخشید…! شما شتر را اجاره کردی و سوار شتر شدی، میفهمی این به تو چه میگوید؟ گفت: بله فحشم میدهد. گفت: خوب بگو: خودتی! ننهات است. بابات است! جد و آبادت است! بیا پایین، مشرق، مغرب، شمال، جنوب… همینطور نشستی مثل باد فحش گوش میدهی؟ گفت: جاده کجاست؟ گفت: جاده عباسیه! گفت: اگر مرا به عباسیه میرساند، بگذار هرچه میخواهد بگوید، بگوید. ممکن است شما با یک حجابی در یک اتاقی وارد شوی، همه به شما بخندند. بخندند! راه شما درست است، بخندند. قرآن میگوید: یکی از علامت مؤمن این است که در راه خدا از نیش و نوش نمی ترسد! این مراجعه به افراد حلیم مهم است.
از جایی که عصبانی شدی، بلند شو و جای دیگری برو. جایت را عوض کن. از آب سرد استفاده کن. توجه کنیم که اگر این عصبانیت را قورت بدهیم خدا چه پاداشی به ما میدهد. حدیث داریم «ما تجرعت جرعه احب الی من جرعه غیظ لا اکافی بها صاحبها» (کافی، ج 2، ص 83) اگر شما اینجا غیظت را بنشانی، خدا هم غضبش را بر تو مینشاند.
3- توجه به آثار عفو و بخشش دیگران
توجه داشته باشیم که احتیاج من به عفو در قیامت از احتیاج انسان به عفو من بیشتر است. امروز این آقا مرا عصبانی کرده است. من او را ببخشم. حالا ایشان چقدر به بخشش من نیاز دارد؟ مگر من در قیامت نیازم به بخشش خدا بیش از نیاز ایشان به بخشش من است. ایشان مرا عصبانی کرده، من از دست ایشان عصبانی هستم. حالا عصبانی هستم، داد بزنم. اگر قورتش بدهم، خدا هم… نیاز من به عفو خدا در قیامت بیش از نیاز ایشان به عفو من است. توجه مهم است.
یک روایت داریم که «اذکرنی حین تغضب، اذکرک حین اغضب» (مصباح الهدایه/ ص 356 ) تو وقت غضب یاد من باش و کظم غیظ کن. من هم وقت غضب یاد تو میشوم.
توجه به بد عاقبتی… این انتقام گرفتن، نخیر! حالا که عصبانیام کرده بروم یک سیلی به او بزنم. بروم باد لاستیکش را خالی کنم. چرخش را پنچر کنم. بروم بروم بروم! میگوید: انتقام، بد عاقبتی دارد. توجه به بد عاقبتی!
اگر آدم عصبانی شود شبیه درنده شده است ولی اگر حلم داشته باشد، شبیه انبیاء شده است. وقتی جوش میآوریم، اگر حمله کنیم، شبیه گرگ و سگ شدیم. اگر قورتش بدهیم، شبیه انبیاء شدیم. در حین غضب ببینید میخواهید شبیه چه کسی شوید؟ میخواهید مثل پیغمبر شوید… یا…
4- توجه به پشیمانی بعد از عصبانیت
حدیث داریم «ایاک و الغضب اوله جنون آخره ندم» (غررالحکم، ح 6898 ) آدمی که جوش آورد، اول حالت شبه جنون پیدا میکند، آخرش هم پشیمان میشود.
شما که عصبانی شدی، میدانید چرا؟ میگویی: خواست من عمل نشد. خوب خواست تو عمل نشد. خواست خدا اگر عمل شده راضی باش. بالاخره این بچه، این همسر خواست شما را عمل نکرده است. ببینم خواست خدا را عمل کرده است؟ اگر خواست خدا را عمل کرده تو خودت را برتر از خدا ندان. نه! من گفتم باید به حرف من گوش بدهد. حالا گوش به حرف شما نداد و شما جوش آوردی. آن راهی را که این خانم، همسر، بچه، شاگرد، شریک، همسایه رفته است، خدا راضی است؟ اگر خدا راضی است، بخاطر رضایت خدا از رضایت خودت بگذر.
حدیث داریم اگر کسی غیظ کرد و غضب کرد «والکاظمین الغیظ» خودش را نگه داشت، «اقاله الله نفسه یوم القیامه» (کتاب الزهد: ص 1، ح 9) خدا گناهانی را که این کرده است، نادیده میگیرد.
خودت غیظ نکن و دیگران را هم به غیظ وادار نکن. «لا تَغضبوا، لا تُغضبوا» نه خودت غیظ کن و نه یک حرکتی کن که دیگران جوش بیاورند. روایت است.
حضرت علی به حارث همدانی نامه نوشت، یک جمله در نامه بود. در کل نامه یک جمله بود. فرمود: «الغضب، وَاحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ، وَالسَّلاَمُ» (نهج البلاغه/نامه69) یک نامه یک جمله دارد. ای حارث همدانی از غضب دوری کن که اگر از غضب دوری کنی، «فانه من جنود ابلیس» غضب لشگر ابلیس است. لشگر ابلیس یعنی وقتی آمد دیگر انسان در غضب خودش را میزند. خودکشی میکند. شیشه میشکند. به خودش و آبرویش و عزتش صدمه میزند.
گاهی هم این غضبها بخاطر این است که این طرف همسر ندارد. میرود خواستگاری، نمیشود. وقتی نمیشود، با غضب درست میشود؟ بگو: خدایا اینجا هم نشد، خودت درست کن. وقتی جوش آوردی که چرا این ازدواج نشد، این معامله نشد. این کار نشد، بگو: خدایا نشد، خودت قصه را حل کن. با غضب چیزی حل نمیشود.
این چند حدیث برای کظم غیظ بخاطر شهادت امام کاظم بود. هدیهای به کاظمین بفرستیم. امام جواد و امام کاظم، دو امام معصوم کنار هم هستند. دو صلوات از همینجا هدیه به روح این دو امام کنیم. (صلوات حضار)
5- غضب مثبت در برابر ظالمان و متجاوزان
اما غضب مثبت هم داریم. معنای بحث ما این نیست که هرکس غضب کرد بد است. بعضی جاها باید غضب کنیم. غضبهای مثبت! آن غضبی که شما دیدید، یکی از امام دیدید. وقتی از پاریس به بهشت زهرا آمد، به شاهپور بختیار گفت: من در دهان این دولت میزنم! تمام شد و رفت. این یک غضب مثبت است و او هم گورش را گم کرد.
وقتی حضرت موسی از کوه طور آمد و دید مردم سراغ مجسمه پرستی رفتند، «وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ » (اعراف/150) موهای سر برادرش را گرفت و کشید و گفت: چرا گذاشتی اینها بت پرست شوند؟ گفت: هرچه گفتم، گوش ندادند. غضب مثبت! گفت: «لَّنُحَرِّقَنَّهُ» (طه/97) این مجسمه طلایی را آتش میزنم. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا» این گوساله طلایی را آتش میزنم و خاکسترش را بر باد میدهم و بر دریا میریزم. غضب مثبت است. حضرت ابراهیم گفت: « وَتَاللَّـهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم» (انبیاء/57) به خدا قسم بتهای شما را ریز ریز میکنم. به خدا قسم برای بتهای شما نقشه میکشم. غضب مثبت!
اصلاً یکجا باید در بیابان آمد، فریاد زد. مرگ بر کی، مرگ بر کی! قرآن میگوید: «لَّا يُحِبُّ اللَّـهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ» (نساء/148) خدا دوست ندارد، اسم مردم را در خیابان و کوچه و مجلس به بدی ببرید. «إِلَّا مَن ظُلِمَ» کسی که مظلوم است، حق دارد در خیابان بیاید نعره بکشد.
امیرالمومنین به امام حسن و امام حسین میگوید: شما باید غضب داشته باشید. «کونا للظالم خصما» (نهج البلاغه/نامه 47) نسبت به ظالم باید غضب کنید. نه اینکه… از کنار ظالم رد میشود و هیچی! حداقل میتوانید عبوس شوید. در حدیث داریم اگر کسی منکری انجام میدهد، میتوانی با زبان جلویش را بگیر. نمیتوانی با عمل و قدرت جلویش را بگیر. اگر نه عملی داری و نه رویت میشود زبانی حرف بزنی، لا اقل «وجوه مکفهره» (وسائل الشيعة، ج16، ص: 143) یعنی قیافهات را بکش. به او لبخند نزن.
قرآن میگوید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (فتح/29) غضب مثبت است. قرآن میگوید: «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/73) یکبار من یک تندی به کسی کرده بودم. یکی از این آقایان بازاری آمد گفت: حاج آقا! شما روحانی هستید. «قَوْلًا لَّيِّنًا» (طه/39) گفتم: بله، روحانی هستم، چون روحانی هستم باید غضب کنم. چون همان دینی که میگوید: « قَوْلًا لَّيِّنًا» همان دین هم میگوید: «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ». کجا«قَوْلًا لَّيِّنًا»؟ کجا «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؟ یک جاهایی باید «قَوْلًا لَّيِّنًا» بود و نرم گفت، یک جاهایی هم باید با خشونت حرف زد. اصلاً خود خدا میگوید: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/1) بریده باد دست ابولهب! خوب این غضب است. «قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ» (توبه/30) حضرت امیر در نهجالبلاغه، هجده بار کلماتی را گفته که اوه اوه اوه! آتش از این کلمات در میآید! خود خدا هم از این حرفها زده است. میگوید: «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» (آلعمران/119) بمیر از غیظ! غضب خداست. «قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ» آیه قرآن است. «لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ » (بقره/88) خدا لعنتشان کند، آیه قرآن است. «یا اشباه الرجال و لا رجال» (نهج البلاغه) ای لاشههای مرد نمای نامرد! ای مرد نماهایی که قیافه مرد دارید و نامرد هستید. «یا اشباه الرجال» شبیه مردها هستید، «و لا رجال» مرد نیستید. «یا اشباه بلا ارواح» (نهج البلاغه) ای لاشههای بی روح!
علی ای حال اگر از کظم غیظ گفتیم، مربوط به دین و مربوط به توحید…
یک روز امام قدم میزد ولی هی لبش را میجوید. در خانه دیدند امام امروز قدم زدنش با روزهای دیگر فرق دارد. یک هیجانی دارد و لبش را هم… رفتند و گفتند: آقا راه رفتن شما امروز با هیجان است. گفت: بله! بله! میخواستم جوان باشم و خودم بروم سلمان رشدی را بکشم و برگردم!! چرا به رسول خدا جسارت کرد؟! چرا به رسول خدا جسارت کرد!! این غیرت دینی است.
به هر حال غیظ شخصی را باید قورت داد، ولی آنجا که به مکتب و مظلوم لطمه میخورد، نباید قورت داد و باید غیظ را علنی اعلام کرد. شما اگر مرگ بر شاه نمیگفتید، شاه میرفت؟ مرگ بر شاه گفتید که شاه رفت. بعد از شاه آمده بود که گفت: من موج دریایم، من مرغ طوفانم… مردم ریختند و گفتند: نه مرغ دریایی و نه موج طوفانی! بختیار، مزدور بی اختیار! یک سری از جاها باید علنی گفت.
حضرت امیر گاهی به خودش کتک میزد. «فضرب علی خده» در گوش خودش زد. یعنی اگر ما امروز گفتیم: «والکاظمین الغیظ» مربوط به مسائل شخصی… غذای مرا داغ نکرده، پیراهن مرا نشسته است. از من دعوت نکرده است. به من وام نداده است. اگر مسأله شخصی است، بگذر. اما اگر مسأله مربوط به دین و فقرا و مستضعفین است. حق بیتالمال را نابود کرده است، اگر مربوط به بیتالمال است عصبانی شو. یکوقت ماشین شما را سوار شده، به دیوار زده است. خوب ماشین شخصی بوده، او را ببخش. اما یکوقت ماشین بیتالمال است و سوء استفاده از بیتالمال کرده است. آنجا نخیر! این را که گفتیم، فکر میکنم جای صلوات باشد. (صلوات حضار)
این به مناسبت شهادت امام کاظم که 25 رجب است. ولی چون بعد از سی، چهل ساعت، 25 تا 27، یک شبانه روز که رد شد، بعثت پیغمبر است. راجع به بعثت هم یک جمله بگویم.
6- عدم کفایت علم برای سعادت بشر
آقا هرچه پیش میرویم میفهمیم که علم بشر را نجات نداد. کشورهای متجاوز بیسواد نیستند. هر کشوری دانشگاهش بیشتر است، شما جرأت نمیکنید بگویید: حالا که دانشگاهش بیشتر است، آمار فسادش کمتر است. هیچکس جرأت نمیکند چنین حرفی بزند. این علمهایی که ما میخوانیم نور ندارد.
بگذارید از شما بپرسم… ادب دبستانیها به معلم بیشتر است، یا راهنماییها؟ دبستانیها… ادب راهنماییها نسبت به دبیرشان بیشتر است یا دبیرستانیها؟ راهنماییها… یعنی این علمی که ما میخوانیم، هرچه باسوادتر میشویم، نسبت به معلم و پدر و مادر پرخاشتر میشویم. این سوادها فایده ندارد. این سواد هست، «اقرأ» هست، «بسم رب» نیست. قرآن نگفته: «اقرأ» گفته: «اقرأ بسم رب» یعنی این خواندن در راه خدا باشد. خواندنی که در راه مدرک است، کار به خدا نداریم.
نیاز به پیغمبر، موضوع بحث ما این است. موضوع: نیاز به بعثت! بعثت یعنی نبوت، رسالت، امامت، یک رهبر معصوم میخواهیم. دلیل: 1- اگر خداوند کسی را برای هدایت ما نفرستد، کم لطفی کرده است. چون هستی را برای ما آفریده است. «خَلَقَ لَكُم» (بقره/29) «وَسَخَّرَ لَكُمُ» (ابراهیم/33) ، «مَتَاعًا لَّكُمْ» (مائده/96) ابر و باد و مه و خورشید، هستی را برای شما آفریدم. من میخواهم شما سمت خدا بروید و راه خدا را انتخاب کنید. رهبر هم که نداری، خودت یک فکری بکن. اصلاً اگر کسی بگوید: خداوند، پیغمبر را نفرستاده است، خدا را نشناخته است. یعنی کار خدا ول است. نعوذ بالله عبث است! «وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (انعام/91)، «اذ قالوا…» بعد میفرماید: اگر کسی بگوید: خدا مردم را خلق کرد، رها کرد. رهبر نفرستاد. یا پیغمبر از دنیا رفت، کسی را تعیین نکرد. میدانید این یعنی چه؟ یعنی دلسوزی خلیفه اول بیش از پیامبر است. چون خلیفه اول که از دنیا رفت، خلیفه دوم را تعیین کرد. چطور دل خلیفه اول به حال مردم سوخت، آنوقت دل پیغمبر به حال مردم نسوخت. اصلاً هیچ چوپانی گوسفندانش را ول میکند برود؟ به کسی میسپارد. چطور پیغمبر وصیت نکرد؟ چطور غدیر خم نبود؟ اگر کسی بگوید: خداوند خلق کرد و کسی را نفرستاد، این خدا را نشناخته است.
7- پشیمانی بشر، دلیل محدودیت عقل و علم بشر
عقل ما کافی است؟ نه! بارها من این را در کلاسها گفتم که اگر عقل بشر کافی بود، انسان پشیمان نمیشد. پشیمان شدم یعنی چه؟ یعنی حالا بعد از عمل فهمیدم عقل من کوتاه بوده است. پشیمانیها دلیل بر این است که عقل ما کوتاه است.
چه کسی است که در عمرش دهها بار و صدها بار پشیمان نشده باشد؟ اگر شش میلیارد جمعیت داریم، نفری صد بار پشیمان شده باشند، میشود ششصد میلیارد دلیل. نه دو دلیل و سه دلیل و بیست دلیل، شش میلیارد هستند، هر نفری هم صد بار در عمرشان پشیمان شده باشند، ششصد میلیارد دلیل میشود.
اصلاً اگر ما عقلمان کامل بود هیچکس طلاق نمیگرفت. اینکه ازدواج میکند و بعد طلاق میدهد، میگوید: ای چه خاکی بر سرمان شد. به درد ما نمیخورد. نفهمیدیم! آمار طلاقها یعنی عقل ما کوتاه بود. آمار پشیمانیها، یعنی عقلم کوتاه بود. علم کافی نیست.
قوانین بشری کافی نیست. اصلاً قوانین بشری عیب دارد. من اینجا حدود سیزده مورد نوشتم. دلایل نقص قوانین بشری است. قوانین بشری نقص دارد. دلیلش چیست؟ قوانین بشری ناقص است. چرا ناقص است؟
1- ما از تاریخ دور دور خبر نداریم. از آینده هم خبر نداریم. آقا پنج هزار سال دیگر چه میشود؟ نمیدانم. دو هزار سال پیش چه بوده؟ نمیدانم. مثل رانندهای که نمیداند این جاده از این طرف به کجا میخورد و از آن طرف به کجا میخورد. انسان چون از تاریخ دور خبر ندارد، خیلی از چیزها را نمیفهمد. بعضی از چیزها بند به تاریخ است.
علم ما محدود است. حالا مثلاً دانشگاه ما با حوزه ما چقدر درس خوانده است؟ حوزه و دانشگاه ما یکسان است. شما چهار سال که درس میخوانید یک سالش در دانشگاه تابستان است. چون هر سال سه تا تابستان دارد. چهار سه تا، دوازده ماه. از چهار سال یک سالش تابستان است. خلاص! پنجاه و دو تا هم پنجشنبه و پنجاه دو تا هم جمعه دارد که تعطیل است. هر سال 104 روز هم پنجشنبه و جمعه دارد. باز چهار تا 105 روز میشود 420 روز. البته یک خرده در این کم میشود. چون بعضیها روی هم سوار میشود. حالا یکسال هم پنجشنبه و جمعه دارد. ما چهار سال دانشگاه هستیم. یکسال تابستان و یکسال پنجشنبه و جمعه است. چهار عید و چهار تا 15 روز تعطیل است. شصت روز می شود. تعطیلات بین ترم دارد. یعنی شما ساعاتی را که من در حوزه درس خواندم، یا شما در دانشگاه درس خواندی را لخت کن. ببین چقدر ته آن مانده است؟ از چهار سال شاید دو سال درس خوانده باشیم. تازه آنهایی را هم که خواندیم بخشی اطلاعات است. دانستن آن جایی را آباد نمیکند. ندانستن آن هم جایی را خراب نمیکند.
علم ما محدود است. یک بعدی فکر میکنیم. خیلی وقتها هم ما موانع شناخت داریم. اصلاً یک کسی را دوست داریم، شما به هر زنی بگویی: برو یک بچه خوشگل بیاور، میرود بچه خودش را میآورد. چون علاقهای که به بچش دارد، میگوید: خوشگل ترین بچه کره زمین همین است. ما حق را نمیتوانیم بشناسیم. گاهی حق را میفهمیم اما دیر میفهمیم. سالها باید بگذرد تا بفهمیم این کار غلط است. معنویاتش را درک نمیکنیم. از عکسالعمل در آینده خبر نداریم.
انسان نیاز به الگو دارد. آخر کسی باید به این قوانین عمل کند. خود قانون سازنده نیست. این قانون را چه کسی عمل کرده است. خود پیغمبر، خود امام، قانون باید مجری داشته باشد. قانون باید الگو داشته باشد. در عمل نگاه کنیم، تمام آنچه گفته را خودش عمل کرده است. قانون باید مقدس باشد. به چه دلیل من قوانین بشری را گوش دادم؟ آن شبی که مادر مرا زایید، بله قربان گو نزایید. شما آن شبی که متولد شدید، بله قربانگو نبودید. به چه دلیل حالا شما بله قربان گوی قانون من باشید؟ یا من به چه دلیل بله قربانگوی قانون شما باشم؟ تو هم آدمی هستی مثل من به دنیا آمدی. لخت آمدیم و لخت میرویم. به چه دلیل باید بله قربان بگوییم؟ قوانین بشری برای ما قداست ندارد.
علی ای حال انبیاء صداقت دارند، اخلاص دارند، خودشان بندگی کامل دارند. انصاف دارند، خیر خواه و ناصح و امین هستند. ساده زیست هستند. چه کار با قوانین بشری دارد؟ چانه هم نزنید. هرچه تکنولوژی و پیشرفت، هرچه اختراع و ابتکار جلو میرود مشکل بشر، هیچکس نمیتواند بگوید: آقا در سال فلان که چند ابتکار شد آمار دروغ و خیانت کم شد. آمار اختلاس کم شد. آمار رشوه کم شد. اینطور نیست. هرچه علم پیش میرود، آمار فساد کم نمیشود. این دلیل بر این است که انسان نیاز به یک قانون آسمانی و نیاز به الگوهای الهی دارد. این نیاز ما به نبوت، به مناسبت بعثت پیغمبر است.
یک سلام به پیغمبر بدهیم. «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا محمد بن عبدالله و رحمه الله و برکاته»
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»