زنِ جوان اسیرخام اندیشه های نوجوانانه شد.شیشه عشق کوروش بود.
زنِ جوان اسیرخام اندیشه های نوجوانانه شد.شیشه عشق کوروش بود.
عشق کوروش شیشه بود، نه من
«20 سالم بود که با پسری درراه دانشگاه دوست شدم ، کم کم دوستی ما صمیمی شد و او یک روز از من خواستگاری کرد؛ اما وقتی من موضوع را با خانواده ام درمیان گذاشتم، آنها با این ازدواج مخالفت کردند و…» .
به خدا مجبور بودم، چاره ای نداشتم
زن جوان که به اتهام دزدی از یک فروشگاه توسط ماموران پلیس دستگیر شده بود، با حالتی ناراحت در حالی که چشمانش را به زمین دوخته بود در یکی از کلانتری های اصفهان گفت: من اهل این حرفها نیستم؛ به خدا مجبور بودم، چاره ای نداشتم. 20 سالم بود که با پسری در راه دانشگاه دوست شدم، کم کم دوستی ما صمیمی شد و او یک روز از من خواستگاری کرد؛ اما وقتی من موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم، آنها با این ازدواج مخالفت کردند و دائم توی گوشم می خواندند که این پسر به درد تو نمیخورد. خلاصه وقتی با اصرار و تهدید های من مبنی بر فرار از خانه روبهرو شدند، با ازدواج من با کوروش موافقت کردند؛ ولی با یک شرط، اینکه برای همیشه آنها را ترک کنم. من هم که حسابی کله ام داغ بود و عشق به کوروش چشم و گوشم را کور کرده بود،شرط آنها را قبول کردم و با هزاران امید با او ازدواج کردم.
چند ماه بعد از عروسی با کوروش برای پیدا کردن کار عازم اصفهان شدیم و او در یکی از کارخانه های اطراف مشغول به کار شد. اوایل همه چیز خوب بود اما کم کم رفتار کوروش تغییر کرد، اکثر شب ها دیر وقت به خانه می آمد وقتی هم که در منزل بود، سر هر موضوع کوچکی عصبانی می شد و داد و فریاد راه می انداخت.
فهمیدم کوروش به شیشه اعتیاد داشته است.
یک شب که سرهمین مسائل با هم درگیر شدیم، با عصبانیت دررا بههم کوبید و از خانه بیرون رفت. صبح شده بود و او هنوز برنگشته بود ، هر قدرهم که به موبایلش زنگ می زدم جواب نمی داد. داشتم از نگرانی می مردم. نزدیک ظهر از کلانتری به گوشیام زنگ زدند وقتی رفتم گفتند که شوهرت با عابر پیاده ای تصادف کرده و آن فرد حالا در کماست و خود همسرت هم در بازداشت است . آنجا بود که تازه فهمیدم کوروش به شیشه اعتیاد داشته و به خاطر همین موضوع هم در منزل عصبی بود و پرخاشگری میکرد، آن شب هم چون شیشه مصرف کرده و پشت فرمان بود، با آن عابر پیاده تصادف می کند که در حال حاضر آن شخص دچار نقص عضو شده و کوروش هم به علت اینکه توانایی تامین دیه را نداشت و نتوانسته رضایت شاکی را به دست آورد، به زندان افتاده است. حالا من مانده بودم تنها و بی کس و بدون پشت و پناه، روی رفتن به منزل پدرم و درخواست کمک از آنها را هم نداشتم؛ نمی دانستم چه کنم. چون آنها دیگر منرا فرزند خود قبول نداشتند، برای تامین مخارج زندگی با مشکل مواجه بودم ،خرج بالای زندگی از یک طرف و تامین دیه برای آزادی رضا از طرف دیگر فشارهای زیادی برمن وارد کرده بود تا اینکه امروز که به فروشگاه رفتم، ناگهان برق پول های دخل منرا وسوسه کرد، من که اصلا اهل این حرفها نبودم، به خاطر مشکلی که برای همسرم پیش آمده و فرار از بن بستی که در آن افتاده بودم، از غفلت صاحب مغازه سوءاستفاده کرده و دست به سرقت زدم اما صاحب مغازه زود از موضوع با خبر شد و با 110 تماس گرفت و ماموران هم آمدند و منرا دستگیر کردند. لطفا کمکم کنید. به خدا من این کاره نیستم….
آشفتگی پس از طرد شدن از خانواده
کارشناس مرکز مشاوره آرامش با بیان اینکه طرد شدن از خانواده باعث آشفتگی و بروز آسیب های جدی برای فرزندان می شود گفت: این دختر جوان بعد از اینکه به خاطر انتخاب خود در ازدواج با پسر مورد علاقه از سوی والدینش طرد می شود، با آسیب های جدی درزندگی آینده خود روبهرو میشود. وی افزود: زندانی شدن همسر، فشارهای اقتصادی، زندگی در غربت و نداشتن یک دوست و فامیل باعث تاثیرات بسیار عمیق و منفی در روحیه این زن شده و او را کم کم به سمت جرم و بزه سوق داده است. این روانشناس و آسیبشناس مسائل خانواده اظهار داشت: در جامعه افراد زیادی وجود دارند که به علت نداشتن سرپرست به علت زندانی شدن یا فوت یا هر دلیل دیگری مبتلا به آسیب های جدی می شوند. به همین جهت توصیه میشود گسترش مراکز مداخله در بحران توسط سازمانهای ذیربط، تدوین قوانین مناسب حمایتی برای خانوادهها با ضمانت اجرایی قوی، شناسایی خانوادههای آسیبپذیر درمناطق و محلهها، حمایت از خانوادههای آسیبپذیر و نظارت بر آنها، ارجاع خانوادههایی که مشکلات اقتصادی دارند به منابع حمایتی – اجتماعی، هماهنگی و همکاری بیشتر بین خانواده، پلیس و سازمان بهزیستی کشور در ارائه خدمات به خانواده ها به ویژه خانوادههای دارای مشکل توصیه می شود.