قتل عام خانوادگی تنها به خاطر پول
قتل عام خانوادگی تنها به خاطر پول
رضا و خانوادهاش را به باغ یکی از دوستانم بردم؛ جای خیلی دورافتاده ای بود. بهمحض اینکه در باغ را بستیم، چند نفری به آنها حمله کردیم و دست و پایشان را بستیم. نزدیک به 20میلیون پول نقد همراهشان بود، طلاهای زنش را هم درآوردم. بعد هر دو نفر را خفه کردیم و جسدشان را …
برادرم بههمراه خانواده،چند روزی است که ناپدید شدهاند
مردی با مراجعه به پلیس پایتخت،از مفقود شدن برادرش خبر داد و گفت برادرم بههمراه خانواده چند روزی است که ناپدید شدهاند. افسران پلیس آگاهی باتوجه به خاموشی تلفنهمراه همه اعضای خانواده، بلافاصله پرونده را به جریان انداخته و پس از کنترل آخرین تماسها، مردی را شناسایی کردند که روزهای آخر،چندینبار با هم تماس گرفته بودند. بانک اطلاعاتی پلیس نشان داد که او جزو خلافکاران پرسابقه است.بلافاصله حکم جلب و همچنین تفتیش خانه او را گرفتند و در خانه مرد، تلفنهمراه رضا بههمراه چند تکه از طلاهای همسرش کشف شد. مرد دیگر نمیتوانست انکار کند و در اولین اعترافاتش به قتل رضا و خانواده اش اعتراف کرد .
با رضا در بنگاه معاملات مسکن آشنا شدم
بعد از دستگیری و اعتراف به قتل، وارد اتاق بازجویی شد و روی صندلی نشست؛ سرش را به زیر انداخته و بعد از سکوتی طولانی گفت: با رضا در بنگاه معاملات مسکن آشنا شدم. رضا کارمند بانک بود و در بنگاه املاک محل زندگیاش نیز کار می کرد، البته در کار خرید و فروش عتیقه هم بود.
یک روز که به بنگاه رفته بودم، او را دیدم و صاحب بنگاه گفت: آقا رضا در کار عتیقه است .
من هم با او آشنا شدم و کمی راجع به اجاره ملک در آن حوالی پرس و جو کردم و بعد پرسیدم: شما عتیقه میفروشید یا میخرید؟ او گفت بیشتر میخرم،چطور مگر؟همان وقت بود که فکری پلید به ذهنم رسید و گفتم اتفاقا چند روز پیش برادرم از بیجار زنگ زد ، رضا بدون اینکه چیزی بگوید، خیره نگاهم میکرد.
ادامه دادم برادرم یک مقدار زیرخاکی پیدا کرده؛ از من خواست تا اینجا برایش مشتری پیدا کنم. او پرسید:چی هست؟گفتم یک مقدار سکه، کاسه و یک مجسمه. نمیدانید برنج است یا طلا؟ حالا اگر شما خریدارید، بیا با هم برویم جنس را ببین؛ اگر ارزش داشت، همانجا معامله کن.
گفت حالا ببینم چه می شود،بیجار دور است و من گفتم دور نیست؛آبوهوای خوبی هم دارد. اصلا چند روز مرخصی بگیر، با زن و بچه بیایید آنجا خوش بگذرانید و مهمان ما باشید.
بههمراه رضا،همسر و دو فرزندش راهی بیجار شدم
رضا کلی با خود کلنجار رفت و بالاخره جواب مثبت داد و بههمراه همسر و دو فرزندش راهی بیجار شدیم .
رضا و خانوادهاش را بردم به باغ یکی از دوستانم در بیجار، جای خیلی دور افتاده ای بود. بهمحض اینکه در باغ را بستیم، چند نفری به آنها حمله کردیم و دست و پایشان را بستیم. نزدیک به20میلیون پول نقد همراهشان بود؛ کارت اعتباری اش را هم گرفتم و از ترس جانش رمز آن را هم داد و 6میلیون هم از آن بیرون کشیدم. طلاهای زنش را هم درآوردم. بعد هر دو نفر را خفه کردیم و جسدشان را داخل چاه همان باغ انداختیم.
دست و پای بچه هایش را هم بستیم و انداختیم داخل صندوق عقب تا تهران، اینجا که رسیدیم فهمیدیم در اثر کمبود هوا هر دو خفه شدهاند.
دستگیری افراد همدست مرد جنایتکار
با اعترافات تکان دهنده قاتل بی رحم و به دستور بازپرس، مأموران آگاهی به بیجار رفتند و بعد از شناسایی باغ، یکی یکی افراد همدست مرد جنایتکار را دستگیر کرده و اجساد رضا و همسرش را نیز کشف کردند .
یلدا توکلی- روزنامه نسل فردا