من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
حتماً میدانید که در کشورمان به آمار و ارقام خیلی نمیشود اعتماد کرد، اما همین آمار و ارقام نصفه و نیمه میگویند که اوضاع ازدواج در کشورمان قمر در عقرب است! سن ازدواج گاهی بالا میرود، گاهی پایین میآید. میزان طلاق در کشور گاهی رشد پیدا میکند و گاهی سیر نزولی دارد و تمام اینها برمیگردد به اوضاع جامعهمان که ثبات چندانی ندارد.
قرار نیست در این مجال ریشۀ تمام این مشکلات را پیدا و از بیخ ریشهکن کنیم؛ بلکه قرار است به سراغ یکی از دخترانی برویم که به نظر اطرافیانش از سن ازدواجش گذشته و همچنان مجرد است.
سارا در یک آرایشگاه زنانه کار میکند. تازهکار است؛ اما وسواس و دقت عجیبی در کارش دارد. بُرس رنگ را بهطورکامل در ظرف رنگ میچرخاند و باحوصله روی ریشههای موی مشتری میکشد. نهایت دقت را به کار میبرد تا جایی از قلم نیفتد. او بسیار تمیزکار میکند. برعکس همکاران حرفهایاش حتی یک قطره رنگ همروی دستانش دیده نمیشود. سارا متولد 1360 است؛ یعنی درست 35 سال دارد. شاید باورتان نشود اما او فارغالتحصیل رشتۀ جامعهشناسی از دانشگاه اصفهان و کارشناسی ارشد مردمشناسی از دانشگاه تهران است. آنچه در ادامه میآید گپ و گفتی است با سارایی که فوقلیسانس دارد، اما اکنون در یک آرایشگاه زنانه کارهای پیشپاافتاده انجام میدهد. دیگران میگویند از سن ازدواجش گذشته است؛ اما خودش نمیتواند کاری برای حل این مشکل انجام دهد.
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
سارا چقدر درسخواندهای؟
لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه اصفهان و فوقلیسانس مردمشناسی از دانشگاه تهران دارم.
به ادامه آن برای مقطع دکترا فکر نکردی؟
راستش یکزمانی خیلی دوست داشتم ادامه دهم، اما واقعیت این است که در مملکت ما ادامه تحصیل در مقاطع بالا چندان کاربردی ندارد. برای همین هم به این نتیجه رسیدم که نوعی وقت تلف کردن است و تصمیم گرفتم از علاقهام چشمپوشی کنم.
به این رشتهها علاقه داشتی؟
بله، علاقه داشتم؛ ولی باید بگویم هیچوقت به بازار کار آن فکر نکرده بودم.
یعنی بدون تحقیق دست به انتخاب زدی؟
ما دهه شصتیها در تمام عرصهها نسل پا در هوایی هستیم. پدر و مادرهای ما سواد دارند، اما نه به مفهوم آگاهی. سواد تنها خواندن و نوشتن نیست. خانوادههای ما شاید راهنمای خوبی برایمان نبودند. خانواده من هیچوقت راهنماییام نکردند که مثلاً این رشته، فلان مزایا و معایب را دارد، بازار کار دارد یا ندارد، آیندهاش چگونه است و… فقط به دنبال علاقهام رفتم و به بعد آن فکر نکردم.
چرا در رشتۀ خودت وارد بازار کار نشدی؟
رشتههایی که خواندهام برای تدریس مناسباند و استخدام برای تدریس هم عبور از هفتخوان رستم است. فکر نمیکردم دانشگاه رفتنم بیثمر باشد.
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
بیاییم سر موضوع ازدواج. مجرد ماندنت خواست خودت بود؟
جریانش کمی مفصل است. قبلترها به ازدواج اعتقادی نداشتم؛ برای همین به آن فکر هم نمیکردم. باید رک و راست بگویم که خواستگاری هم در کار نبود.
حتی در دانشگاه؟
بله، حتی در دانشگاه و دوران تحصیل.
حالا هم همین اعتقاد را درباره ازدواج داری؟
خانوادهام مجبورم کردند تغییر عقیده بدهم.
چرا؟
مجرد بودن را عیب نمیدانم. هیچ دلیلی وجود ندارد که تمام آدمها ازدواج کنند. خیلیها هم تنها بودن را میپسندند. من هم جزو این دسته از آدمها هستم؛ اما خانوادهام نظر دیگری دارند. آنها معتقدند در این جامعه سایه یک مرد بالای سر یک زن حتماً نیاز است. میگویند ده سال دیگر را نگاه کن، وقتی تنهای تنها شدی، آنوقت ببین تنها زندگیکردن چقدر مشکل است.
حالا متقاعد شدهای؟
ازدواج یک اتفاق است که ممکن است در هرزمانی رخ دهد. تاریخ برای آن مشخصکردن کار درستی نیست. ممکن است یک نفر در هجده سالگی فرد موردنظرش را پیدا کند و یک نفر در 40 سالگی. مهم آرامشی است که یک زوج در کنار هم پیدا میکنند. این اتفاق ممکن است در زمان خودش برای من هم بیفتد؛ ولی هیچ لزومی ندارد که برای آن زمان تعیین و خود را محدود به انتخاب کنم.
چند فرزند هستید؟
دو برادر دارم.
ازدواجکردهاند؟
برادر کوچکترم که هشت سال از من کوچکتر است ازدواجکرده، برادر بزرگتر هم که دو سال از من کوچکتر است در شرف نامزدی است.
و حتماً همین کار را برای تو سختتر کرده است؟
بله، بیشتر اقوام و آشنایان به شکل عامیانه مرا ترشیده میبینند و گاهی دلسوزی هم میکنند! به این نحو که سعی میکنند برای من شوهر پیدا کنند.
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
فکر میکنی ازدواج برای پسرها آسانتر از دخترهاست؟
صددرصد. متأسفانه در جامعه ما پسرها انتخابگر هستند و دخترها انتخابشونده. یک پسر میتواند در طول یک روزبه چند دختر پیشنهاد ازدواج بدهد، اما یک دختر باید بنشیند تا انتخاب شود. یک دختر هم ممکن است آقایی را در خیابان ببیند و از او خوشش بیاید، اما این اجازه را ندارد که حتی با او آشنا شود.
به ازدواج سنتی اعتقادی داری؟
مثلاً از این مدلها که شماره خانواده دختر و پسر را به یک راوی میدهند و راوی آنها را به هم وصل میکند؟
خب این هم یک مدلش است.
در جامعه امروزی این خیلی خندهدار است که دو نفر که هیچ شناختی نسبت به هم ندارند، روبهروی هم بنشینند و از زندگی مشترک حرف بزنند. آنهایی که سالهاست یکدیگر را میشناسند بعد از ازدواج با مشکل روبهرو میشوند. اینگونه ازدواجها سختتر است و آینده نامعلومی دارد.
برای ازدواج خیلی سختگیری؟
نه، واقعاً سختگیر نیستم. هر شخصی برای انتخابش بهعنوانمثال، ده ملاک در نظر میگیرد. به نظرم شخص مقابل چهار تای آنها را هم داشته باشد، کافی است.
پس نباید ازدواج سختی داشته باشی؟
هنوز کسی که دستکم دو تا از مشخصات موردنظر من را داشته باشد پیدا نکردهام. مادرم نیز شمارۀ من را به راوی داده است. دو-سه نمونهای که ملاقات کردهایم از ذهنیت من بسیار دور بودهاند. خانوادهام با من دعوا میکنند که چرا ردشان کردی؟ اما به این نکته توجه ندارند که آنها هم مرا نپسندیدند!
چرا این دهه شصتیها زیر بار ازدواج نمیروند؟
درباره دهه شصتیها که دهۀ آزمونوخطا هستند نکتهای وجود دارد: دوروبریها یا از آنان بزرگترند و تشکیل خانواده دادهاند یا کوچکترند و دهه هفتادی هستند و مناسب ازدواج نیستند. باید بگویم واقعاً خواستگار نیست!
چرا سر از آرایشگاه درآوردهای؟
خانواده من وضع مالی خوبی دارند. بعد از فشارهای آنان برای ازدواج تصمیم گرفتم مستقل شوم؛ اما برادرم گفت تا زمانی که نتوانی خرج خودت را بدهی نمیتوانی مستقل شوی. من هم بهناچار به این آرایشگاه آمدم تا بتوانم خرج خودم را درآورم.
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب
اینجا چقدر حقوق میگیری؟
در حال حاضر بیشتر کارآموزی میکنم؛ ولی روزی ده هزارتومان.
فکر میکنی با این مبلغ بتوانی زندگی کنی؟
خدا بزرگ است… .
معتقدی تو اشتباه میکنی یا خانوادهات؟
هر دو.
و حرف آخر…
ازدواج یک اتفاق است. بگذارید بهموقع حاصل شود.
من چرا خواستگار ندارم / اوضاع ازدواج در کشور قمر در عقرب