اجتماعیمذهبی

موضوع: پاداش های دنیوی خدا(درس هایی از قران)

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

انشاءالله سال خوبی داشته باشید. بحث امروز ما مسإله ی تجارت بی ضرر است. چیزی که همه دنبالش می دوند و سوراخ دعا را هم خیلی ها گم می کنند. قرآن یک آیه دارد می گوید: «تِجَارَةً لَّن تَبُورَ» (فاطر/29) تبور از همان بور است. می گویند: فلانی بور شد. یعنی دستش خالی شد. یا می گویند: این زمین بایر است. بایر است یعنی گیاه ندارد. بایر، بور، تبور یعنی تجارتی که سود در آن نیست. حالا با چه کسی معامله کنیم؟
1- سرمایه عمر در بازار دنیا
معامله با خدا را من یک نکاتی را نوشتم. دنیا بازار است. دلیل: «الدنیا سوق» سوق به معنی بازار است. ما هم در این بازار باید مشتری انتخاب کنیم. بالاخره دقیقه به دقیقه نفس هایی که می کشیم. کارهایی که می کنیم. با چه کسی معامله کنیم؟ یا خالق است یا غیر خالق، یا خداست یا غیر خداست. سومی که ندارد. غیر خدا چه می کنند؟ فوقش اگر یک کاری برای غیر خدا کردیم، یک جایزه ای به ما می دهند، این جایزه ها از این شیشه ها هست امروز می دهند، تندیس… یا قاب به ما می دهند، یا برای ما سوت می کشند، یا کف می زنند، یا صلوات، گل گردن ما می اندازند. تهش این است. یا یک خیابان و مدرسه ای را به اسم ما می کنند. آخرش همین است. خیابان، فلکه ای، دیگر اگر خیلی قهرمان باشیم ممکن است مجسمه ما را هم بسازند. این برای دانه درشت ها است. این  برای خلق است. خدا چه می خرد؟
خداوند یک آیه ای در قرآن دارد، می گوید: جنستان را به من بفروشید. درس می خوانی، برای خدا درس بخوان. کار می کنی برای خدا باشد. برای خدا معنایش این نیست که پول نگیری. من بارها این مثل را زدم. شما که اینجا آمدید. برای اکسیژن در سالن نیامدید. البته وقتی آدم نشست، از اکسیژن هم استفاده می کند. بنده اینجا آمدم اگر تشنه شوم آب می خورم. اما برای آب جزیره خارک آمدم؟ نه! از دنیا استفاده بکنید. برای دنیا کار نکنید. مثل خورشید، از خورشید استفاده می کنید، به خورشید نگاه نمی کنید. چون به خورشید نگاه کنید کور می شوید. از آب دریا استفاده بکنید، قایق را در آب بیاندازید. اما آب دریا در کشتی نباید برود. از دنیا استفاده کنیم، برای دنیا کار نکنیم.
2- امتیازات معامله با خدا
امتیازات معامله با خدا: 1-  مشتری دائمی است. خود بازار اگر یک نفر مشتری دائمی باشد، جنس را به او می دهند. می گویند: این مشتری ها گاهی می آیند، اما این مشتری دائمی من است. آدم مشتری دائمی را انتخاب می کند. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى» (توبه/111) مشتری مشتاق است. می گویند: خواهان کسی باش که خواهان تو باشد… اگر یک عروس دو خواستگار داشت، یک خواستگار بیشتر او را دوست داشت، خوب زن او می شود. مشتری مشتاق است. خدا دوست دارد. همه چیز را هم می خرد. کوچک و بزرگ… «َمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله/7 و8) همه چیزی را می خرد. مثقال یعنی وزن، مثقال ذره یعنی وزن یک ذره را هم می خرد. دیگران جنس کم را نمی خرند. اگر همسر شما به شما گفت: دو کیلو انگور بخر، شما رفتی یک سیر انگور خریدی، تحویلت نمی گیرد و می گوید: گفتم دو کیلو، یک سیر انگور خریدی؟ الآن به فقیر پول می دهی، می گوید: این چیه؟ باید فلان مبلغ به من بدهی. خدا جنس کم را هم می خرد. خدا جنس را خیلی گران می خرد. قرآن می گوید: «بِغَيْرِ حِسَابٍ» (بقره/212) نه به این معنی که حساب و کتاب در آن نیست. یعنی حسابش دست شما نیست. وگرنه هیچ چیزی بی حساب نیست. خدا گران می خرد. هرچه می گویم انشاءالله ریشه اش در قرآن و حدیث است. جنس معیوب هم می خرد. در دعا داریم خدایا من نماز خواندم، اما «إِلَهِي إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (المصباح كفعمی، ص‏20) خدایا من نماز خواندم، اما اگر رکوع و سجودش عیبی دارد، عیب هایش را هم نادیده بگیر. جنس معیوب هم می خرد. بلال نمی توانست در اذان بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله» می گفت: اسهد ان لا اله الا الله! گفتند: یا رسول الله این نمی تواند بگوید: شین! به جای شین می گوید: سین! گفت: خدا سین بلال را به جای شین قبول می کند. نمی توانی نماز بخوانی. بنشین! نمی توانی بنشینی، بخواب. قرآن بخوانم. «قِيَامًا» ایستاده، «وَقُعُودًا» نشسته، «وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/191) جنوب، جنب است. جنب به معنی پهلو است. می گویی: خانه ما جنب فلان «قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ»
خدا پشیمان هم نمی شود، ممکن است ما یک جنسی را بخریم و بعد پشیمان شویم. خدا از خریدش هم پشیمان نمی شود. اینها همه امتیازات است. خسته هم نمی شود. خدا همیشه هرچه از ما می خرد برای خودش است. خودش داده بعد به ما می گوید: بفروش. ما که پول نداشتیم. وقتی از مادر متولد شدیم هیچی نداشتیم. حالا یک پولی داریم می گوید: به من قرض بده. «مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّـهَ» (بقره/245) این آیه چند بار آمده است. «یقرض الله» همینطوری ادامه پیدا می کند. امیرالمومنین می گوید: خدایا تو چه خدایی هستی. خودت به ما دادی، مثل پدری که خودش شکلات و شیرینی خریده و در ظرف ریخته و پهلوی بچه اش، حالا به بچه اش می گوید: یکی دهان من بگذار. می گوید: نمی خواهم! خود بچه از پدر است. خانه هم از پدر است. شکلات ها هم از پدر است. حالا پدرش می گوید: یکی هم دهان من بگذار. می گوید: نمی دهم. حتی یک شکلات می خواهد بردارد، گاهی گریه می کند. می گوید: نه برای من است. ما هیچی نیستیم. هستی از خداست و ما هم از خدا هستیم. اما خدا می گوید: بابا یک دهم، یک بیستم، یک پنجم، هم نقد می خرد و هم نسیه می خرد. پول نقد می دهد، دائم نمی گوید قیامت، در همین دنیا هم یک چیزهایی به آدم می دهد. نسیه را هم می گوید: قیامت. در دنیا مشتری یا نقدی هستند یا نسیه. کل کار ما را نقد می خرد، تازه قیامتش نسیه اش مانده است.
به وعده هایش هم وفا می کند. آخر بعضی چک نسیه می دهند ولی چکش برمی گردد. «وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» (حج/47) عربی هایی که می خوانم قرآن است. خدا وعده خودش را خلاف نمی کند. «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا» (نساء/122) چه کسی راستگوتر و بالاتر از خداست. خیلی شد؟
3- عمر طولانی و بابرکت، پاداش الهی به نیکوکاران
پاداش هایش هم متنوع است. یک رقم پاداش نیست که فرض کنید فقط چیزی که می خرد… برای پاداش های متنوع من چند نکته نوشتم. 1- گاهی طول عمر می دهد. طول عمر چطور است؟ اصحاب کهف چند جوانمرد بودند. مؤمن بودند. در منطقه کفر زندگی می کردند. گفتند: کل منطقه کافر هستند. شاه و مردم همه کافر هستند. ما چند نفر مسلمان اینجا باشیم در معده اینها هضم می شویم. بیایید از منطقه و رفاه شهری بیرون برویم و در بیابان ها یکجایی پیدا کنیم و خودمان چند نفری با هم آنجا زندگی کنیم. در بیابان رفتند و غاری را پیدا کردند، در غار زندگی کردند، خدا نام آنها را به نیکی برده و سوره ای به نام سوره ی کهف داریم. کهف به معنی غار است. از اینها تجلیل کرده و بعد هم 309 سال اینها در خواب رفتند. سگی هم لب غار برای حفاظت گذاشت. خود غار هم طوری بود که نور خورشید، ورود باد، دهانه ی غار، قرآن خصوصیات غار هم گفته است که خورشید که می تابید چطور می تابید. غروب می شد چطور غروب می کرد؟ یعنی از نظر مهندسی حالا باید مهندسان بفهمند این سوره یعنی چه. این تکه برای مهندسان ساختمان است که چطور… چون ما الآن سیلو می سازیم با سیلو گندم را سالم نگه می داریم ولی حضرت یوسف چون قحطی گندم بود، فرمود: اگر می خواهید گندم حفاظت شود، «فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ» (یوسف/47) گندم را از خوشه اش جدا نکنید. گندم تا در خوشه باشد، سالم است. جدا شد آنوقت سیلو و انواع حفاظت های دیگر لازم است. اصحاب کهف بخاطر یک هجرت کوتاهی که کردند، عمر طولانی، تجلیل ابدی، این منشأ یک تحول فکری در منطقه شد.
4- نسل پاک و مایه عزت برای نیاکان
گاهی ذریه طیبه است. خدا مزد می دهد یک نسل خوبی به آدم می دهد. ممکن است زندگی اش کمرنگ باشد. یک خانمی است با زندگی کمرنگ شوهرش نق نمی زند. خدا می گوید: تو بخاطر صبری که کردی، من نسل تو را یک نسل خوب قرار می دهم. «ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً» (آل عمران/38) خدا به ابراهیم فرمود: زن و بچه ات را در کوه های مکه بگذار و تنهایی برگرد. حضرت ابراهیم هم تا حدود صد سالگی بچه دار نشد، بعد از صد سالگی خدا یک بچه به او داده به نام اسماعیل، خدا گفته این نوزادی که صد سال است منتظرش بودی، با مادرش در بیابان های مکه بگذار، مکه هم بیابانی است که می گوید: «بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ» (ابراهیم/37) وادی به معنی بیابان است. قابل زراعت هم نیست. در مکه همه کوه است. منطقه ای است که قابل کشاورزی نیست. نه چشمه آبی است، نه دار و درختی است، این زن جوان را با این بچه نوزاد آنجا بگذار. خدایا نمی دانم چرا، تو گفته ای چشم! آنوقت حالا امام زمان ما از نسل اسماعیل است. پیغمبر ما نسل اسماعیل است. موسی نسل ابراهیم است. عیسی نسل ابراهیم است. یعنی پدر سلسله انبیاء در تاریخ است. گاهی خدا مزد می دهد. فکر نکنیم باختیم. به حرام رسیدید، خودتان را برای رضای خدا نگه داشتید، خدا می گوید: تو به حرام رسیدی، بخاطر رضای خدا، دست از این حرام کشیدی، من دیگر جبران می کنم. یکجا که توطئه بود آبرویت را بریزند، آبرویت را نگه می دارد. یک حادثه ی تلخی که برایت مقدر شده بود، آن حادثه را برطرف می کند. خدا جبار است. جبار است یعنی جبران می کند. گاهی طول عمر، گاهی ذریه ی طیبه!
گاهی عزت و نصرت، قرآن بخوانم. قرآن به پیغمبرش می گوید: پیغمبر من دین اسلام را بر همه کره ی زمین حاکم می کنم. آمریکا بسوزد. باسمه تعالی به درک! اسرائیل سوخت! باسمه تعالی به درک! باسمه تعالی سوخت، باسمه تعالی به درک! سه بار هم گفته:«لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33) اسلام کره زمین را خواهد گرفت. خدا وعده داده است. با لشگرکشی نیست. خدا خواسته باشد عزت بدهد، الآن در دنیا امام خمینی عزیزتر است، یا رئیس جمهورهای آمریکا؟ اینها وقتی از رئیس جمهوری حذف می شوند محو می شوند. امامزاده ی هزار سال پیش ما، امامزاده ی سیصد سال پیش ما، در هر روستا و شهری باشد، مرکز رفت و آمد و اجتماع و جماعت و زیارت و نذر و اطعام و… یعنی الآن امامزاده های هزار و دویست سال پیش ما از رئیس جمهورهای آمریکا بازارشان گرمتر است.
دیشب من امامزاده صالح تجریش بودم. ظاهراً از نوه های امام کاظم است. نگاه می کنم هرروز چند هزار نفر آدم می آیند و می روند. حالا موسی بن جعفر برای هزار و سیصد سال پیش بوده است. نوه ی او… نام نیک! «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) نام نیک! خیلی نام نیک مهم است. «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ» دعای حضرت ابراهیم است. حضرت ابراهیم گفت: خدایا در تاریخ نام مرا به خوبی ببرند. حضرت ابراهیم به جایی رسید که یهودی ها می گفتند: از ماست. مسیحی ها می گفتند: از ماست. آخر آیه نازل شد بابا ابراهیم نه یهودی بوده و نه مسیحی! پدر شماست. بچه حق دارد بگوید: پدرم این است، این قبل از  حضرت موسی و عیسی بوده است. «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ».
هرچه رنگ خدا باشد، می ماند. شاه عباس کجاست؟ تمام شد. فرش هایش، طلاهایش، خانم هایش، تاجش، تختش، پوچ شد. یک چیز از شاه عباس مانده و آن هم کاروانسرای شاه عباسی است. آن هم چون در راه کربلا و مشهد ساخته است. اگر در راه یک جای دیگر می ساخت آن ها هم خراب شده بود. چون رنگ این الهی بود. یعنی بخاطر زوارهای امام حسین و زوارهای امام رضا(ع) بود. نام نیک!
5- آمرزش گناهان، پاداش کارهای نیک
گاهی خدا در مقابل یک کاری که می خرد گناهان را می بخشد. «فَغَفَرْنَا لَهُ» (ص/25) می گوید: یک کار خیری کرد، مزدش را می دهیم. چه؟ لغزش هایش را می بخشیم. از سر تقصیراتش می گذریم. گاهی طول عمر، گاهی نسل، گاهی پیروزی مکتب، گاهی نام نیک، گاهی… سراغ باقی گاهی ها برویم.
گاهی تجلیل می کند. ما چقدر تلاش می کنیم که مثلاً یک فوتبالیست خودش را می کشد مثلاً در یک میدان دستش را بالا ببرند، یک مدالی هم گردن او کنند. عمرش را فدای این مدال می کند. قرآن می گوید: «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/30) خدا از او پذیرایی می کند. «کل من عبادنا» من این را دوست دارم. می ارزد که انسان یک کار را بکند.
اگر به شما بگویند: آقا، امام زمان شما را دوست دارد. روز عاشورا بعضی از یاران امام حسین که شهید می شدند و می افتادند، وقتی امام حسین بالای سرش می آمد. فقط یک کلمه می گفت. آخ و واخ نمی گفت. می گفت: «ارضیت عنی» از من راضی هستی؟ می فرمود: بله! تمام آرزویش این بود که امام حسین از او راضی باشد. ممکن است یک خانمی، دختری، حجابش بد باشد. ولی می گوید: من حجابم را آنطور که اسلام می گوید، نگه می داریم. حالا ممکن است خواهرهایش، دخترخاله هایش، دخترعمه هایش هم سر به سر او بگذارند. بگوید: من می خواهم امام زمان از من راضی باشد. می خواهم حضرت زهرا از من راضی باشد. کار به شما ندارم. شما راضی باشید یا نباشید، فوقش در عروسی من یا شرکت می کنید یا نمی کنید. می ارزد که انسان یک کاری را کند به عشق اینکه خدا از او راضی باشد.
یک کسی گفت: می خواهی زمان حضرت علی باشی؟ گفت: آره آره می خواهم! می شود؟ می گوید: بابا زمان حضرت علی که اتوبان و بلوار و مترو نبود. زمان حضرت علی که برق و هواپیما و هلی کوپتر نبود. می گوید: ببین همه اینها درست است. لااقل من علی را می دیدم. نمونه انسانیت و شرف و شجاعت و علم و تقوا را می دیدم. دیدن او به همه اینها می ارزد. یک انسان کامل می دیدم. این ارزش دارد.
شما اگر الآن بوعلی سینا اینجا بنشیند. همه شما آرزو دارید کنار او بنشینید و عکس بگیرید. می گوییم: بالا نه پرتقال است. نه سیب است. نه شیرینی است. نه چای است. نه صندلی است. باید روی زمین بنشینی. می گوید: ببین، پهلوی بوعلی سینا نشستم. پهلوی بوعلی سینا بنشینم کیف می کنم. الآن به یک پاسدار بگویند: می خواهی پاسدار مقام معظم رهبری باشی، یا پاسدار آقای قرائتی، یا پاسدار مثلاً انبار آهن؟ می گوید: من اگر بنا باشد حفاظت کنم از انبار آهن، در آدم ها اگر بناست حفاظت کنم، از امام خمینی حفاظت می کنم. « كَفَى بِي فَخْرا أَنْ تَكُونَ لِي رَبّا» این مهم است.
ما الآن ویلچری زیاد داریم. خود همین جزیره خارک امروز صبح امام جماعت و مسوؤلین محترم می گفتند: به تعداد روزهای جنگ اینجا بمباران شد. هشت تا 365 روز ببینید، در ماشین حساب چقدر می شود. به تعداد هشت سال جنگ جزیره خارک بمباران شد. گفتند: صدام مکرر می گفت که این خارک را با خاک یکسان کردیم. آخر یکبار امام خمینی فرمود: این صدام چند بار خارک را با خاک یکسان می کند. یعنی بالاخره البته شهید دادی، جانباز دادی، اینها همه هست. در کل ایران ما امام جمعه هایمان مثل آیت الله صدوقی، اشرفی، دستغیب، دانه درشت های ما، مطهری های ما، مفتح ها، اینها شهید شدند، اما بالاخره مگر در لشگر صدام شهید نشدند. منتهی من که شهید شدم برای حفاظت از دینم و وطنم و ناموسم به فتوای امامم جبهه رفتم. صدامی ها که روی ویلچر نشستند، چه وجدانی دارند؟ آخر برای چه جبهه رفتی ویلچری شدی؟ والله صدام به هوس افتاد. قهرمان عرب شود. قهرمان قادسیه شود. از روی هوس گفت: من سه روزه ایران را می گیرم، از شرق و غرب هم کمک گرفت. مثل قیف همه کمک ها را جذب کرد و سر ما ریخت. من بخاطر هوس صدام بدبخت شدم. فرق می کند کسی که روی ویلچر نشسته، می گوید: من بخاطر هوس صدام یا… البته وظیفه ما هم این است که خانه اینها برویم.
یکی از کارهای خیلی خوب رئیس جمهور فعلی ما توجه به خانواده شهداست. خاطراتی که شبکه های سیما دو سه دقیقه قبل از اخبار می گذارند، مهم است. بنیاد شهید خوب است این وصیت نامه ها را کتاب کرده ولی خوب کسی که این کتاب های کلفت را نمی خواند. از هر شهیدی یک جمله، آن جمله ی طلایی تر. مثلاً امام خمینی وصیت نامه اش طولانی است. اما آن جمله ای که سر قبرش هم کاشی کاری شده است، و وقتی هم در خبرگان خواندند و همه گریه کردند این است که شما هم حفظ هستید: من با دلی آرام… این مهم است. در تمام وصیت امام این «من با دلی آرام» خیلی مهم است. چون دل آرام در قارون های خلیج نیست. دل آرام در دانشگاه ها نیست. در بازار نیست. در کشورهای دنیا هم دل آرام نیست. امام می گوید: من با دلی آرام از دنیا می روم این خیلی مهم است.
هرکسی در عمرش یک کلمه طلایی دارد. آن کلمه های طلایی را آدم نگاه کند عصاره ی عمر مردم است. حضرت امیر به فرزندش می گوید: من عمرم زیاد نیست اما چون خبر از تاریخ دارم، به اندازه تاریخ عمر دارم. یعنی اگر کسی تاریخ یک قرن را خوانده باشد، انگار عمرش یک قرن است. اگر کسی تاریخ پنج قرن را خوانده باشد، انگار پنج قرن عمر کرده است. حضرت امیر به پسرش می گوید: من عمرم طولانی نیست. اما چون از تاریخ اطلاع دارم، انگار به اندازه تاریخ عمر دارم.
6- خدمت به محرومان، عامل گسترش مال و ثروت
توسعه ی مال؛ گاهی مزد خدا این است که ثروت را زیاد می کند. اینطور هم نیست که هرکس پولدارد آدم بدی باشد. در اسلام نمی گوید: چرا داری؟ می گوید: از کجا آوردی؟ اگر از راه حلال آوردی هرچه داشته باشی، محدودیت نداری. به کسی نگفتند: چند میلیارد یا میلیون داشته باش. فقط می گویند: از راه حق باشد. شما کنار دریا تور می اندازی و ماهی می گیری، من هم کنار دریا در کنار شما تور انداختم. تور شما صد تا ماهی می گیرد و تور من پنج ماهی. شما اینجا پولدار شدی و من هم فقیر و هیچ تجاوزی هم نبوده است. توطئه، استعمار، استثمار، کم فروشی، اختلاس، رشوه، هیچی نبوده. گاهی وقت ها یک افرادی سال می آید و می رود هیچ قرصی نمی خورند. افرادی هم هستند هرچه پول بدست می آورند بخش مهمی را صرف دارو و درمان می شود. اینطور نیست که هرکس پولدار است، حتماً از راه خلاف آورده است.
یک نفر به من گفت: آقای قرائتی شنیدم شما چند تا کارخانه داری؟ گفتم: من روی کره زمین جز خانه ای که زندگی می کنم و با محل کارم جایی را ندارم. اولاً که ندارم. در ثانی هم حالا فرض کنید دارم. داشتن جرم است؟ شما باید بگویی: از کجا آوردی؟ حق نداری بگویی: چرا داری؟ حق داری بگویی: از کجا آوردی؟
یک کسی پیش کسی آمد و گفت: سگ خانه شما صدا می کند و ما را از خواب بیدار می کند و بچه مرا هم گاز گرفته است. ایشان گفت: اولاً سگ ما تربیت شده است و بی وقت نمی خواند. دوم اینکه ما دندان های سگمان را کشیدیم. اصلاً دندان ندارد. سوم اینکه اصلاً من سگ ندارم! حالا ما باید بعضی از جواب ها را اینطور بدهیم. اول اینکه ندارم. دوم اینکه فرض کنید دارم. شما بروید به قوه قضاییه بگویید: آقا به این دلیل ایشان اختلاس کرده و چه کرده…
دام هایی برای من انداخته اند، خیلی پیش آمده است. یک جوانی با یک حال هیجانی آمد گفت: پدرم مرحوم شده است. خوب خدا رحمتش کند. نه تاجر بوده، خدا رحمتش کند. وصیت کرده که هشتصد میلیون از پول هایش را به آقای قرائتی بدهیم. برای نماز خرج کند. گفتم: من از شما پول نمی گیرم. آدرس می دهم خودت برو مسجد بساز. من از کسی پول نمی گیرم. حتی از مراجع هم پول نمی گیرم. نماینده هرچ مرجعی نیستم. خودم از مراجع تقلید می کنم. ولی داد و ستد هیچی! اصلاً معلوم شد که کلاً نه پدری بوده و نه مرگی بوده و نه وصیتی! یک ادعا درست کرده بود که ما را جایی ببرد و یک صحنه ای درست کند و از یک جایی یک دوربین های مخفی بیاورد که بگوید: در حالی که این پول به آقای قرائتی منتقل شد. دام می اندازند.
یکبار دیگر کسی آمد گفت: من سرطان دارم. بناست عمل کنم. احتمال دارد بمیرم. وصیت کردم هزار متر از زمین های لواسان را در اختیار شما بگذارند. اگر بعد از مرگ من وصی ها آمدند زمین دادند وحشت نکنید. من وصیت کردم! گفتم: من از کسی چیزی تحویل نمی گیرم. اگر بخاطر دین است به مراجع بدهید. به دفتر آقا بدهید. به مقام معظم رهبری بدهید. معلوم شد آن هم یک دامی بوده است. اصلاً انگار خیلی ها شیطان شده اند.
یک کسی در کاشان بازاری بود. گفت: خدایا شر مردم را از سر ما کم کن، خودمان با شیطان کنار می آییم. یعنی هرکسی یک طراحی می کند برای یک…
گداها چقدر فنی شدند. ما جلسه ای فاتحه نشستیم، دیدیم یک جوانی آمد و در صورتش زد. گفتم: چه شده؟ گفت: زن من زاییده و از زایشگاه مرخص نمی کنند. می گویند: پول بیاور. گفت: پول می خواهم. گفتم: آقا بیا برویم سوار ماشین شو. زایشگاه می رویم و من به رئیس زایشگاه می گویم از تو پول نگیرد. اصلاً مردم شد اصلاً زن ندارد و زایشگاهی هم نبوده است. فیلم بازی می کنند که آدم صبح به صبح چند آیت الکرسی باید از شر مردم بخواند. همه دام می اندازند. گریه ها، خنده ها، همه اینها… بارها پیش آمده صحنه هایی که ما گریه کردیم و بعد فهمیدیم از بن این دروغ بوده است.
7- حمایت الهی از اهل ایمان و عمل صالح
اگر برای خدا کار بکنی دم بزنگاه دست ما را می گیرند. در دعا داریم: «وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ» در دعای کمیل می گوید: خدایا چقدر لغزش ها بود که لحظه سقوط یک مرتبه به من هی زدی و مرا بیدار کردی. با خدا معامله کنیم خدا آبروی ما را حفظ می کند.
قرآن بخوانم. «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/38) خدا از «الذین آمنوا» ها یعنی از مؤمنین، دفاع می کند. همه جمع شدند که آبروی شما را بریزند. 43 رادیو به امام خمینی جسارت می کردند. 43 رادیو و تلویزیون جسارت کردند و از صدام تجلیل می کردند. الآن جایگاه صدام در دنیا کجاست و جایگاه امام کجاست؟ اگر با خدا معامله کنیم…
من خیلی از چیزها را نگفتم. خوب جلسه بعد می گوییم. سال نو است. بخشی از عمرمان را برای مطالعه بگذاریم. نگذارید بعد از 35، 36 سال در جمهوری اسلامی بی سواد باشد. بد است. کار ما در نهضت سواد آموزی به جایی رسید که بگوییم: آقا یک نفر را باسواد کن و بیا پول بگیر. منتهی بی سوادش را ما باید تعیین کنیم. چون خودش ممکن است بگوید: عمه من بی سواد است و دروغ بگوید. نه! آمار بی سوادها را داریم. چون گاهی کلاس های دروغ هم تشکیل می شود. بی سواد را ما داریم. این بی سواد در خانه و محله شماست و اسمش هم این است. برو به او سواد یاد بده و مبلغی هم بگیر. حالا نه بخاطر مبلغش، قابلی نیست. ولی اینکه ما به اینجا رسیدیم که حتی تک به تک… سابق که بی سواد زیاد بود مثل درخت توت، تکان می دادی توت ها می ریخت. تا می گفتیم: قد قامت الصلاه! کلاس ها شروع می شد. الآن دیگر بی سوادها مثل گردوهایی هستند که پشت درخت است، باید آن بالا رفت، جان آدم درمی آید، بزنی و آخرش هم پایین نمی افتد. گاهی هم خود طرف می افتد و می میرد ولی گردو همان بالا است.
آقایانی که تحصیل کرده هستید قانع به این نباشید که لیسانس هستیم یا حجت الاسلام هستیم. خدا به پیغمبرش می گوید: تو هم فارغ التحصیل نیستی. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. «وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا» (طه/114) یعنی پیغمبر تو هم فارغ التحصیل نیستی. هر شب باید علمت زیاد شود. یک خدمتی انجام دهیم. یک هنری یاد بگیریم. دیپلم ما یک هنر هم داشته باشد. دانشگاه ما یک هنر هم داشته باشد. استخدام نیست. نمی تواند دولت بیش از سالی ده بیست نفر را استخدام کند. آخر ما صد هزار تا صد هزار تا لیسانس بیرون می دهیم، صد تا صد تا استخدام می کنیم. همه می مانند. چند میلیون فوق لیسانس بیکار داریم. بیکاری به دکترها هم کشیده شده است. دکتر است ولی کار ندارد.
تحریم خارجی هم هست. چاره این است که آموزش و پرورش ما هر دیپلمی یک هنری داشته باشد. حالا هر هنری دوست دارد. هر دانشگاهی یک هنر داشته باشد، هر هنری که دوست دارد. اگر استخدام شد الحمدلله! نشد گرسنه نماند. ازدواجش عقب نیافتد. بی جهازیه نماند. بی مسکن نماند. خودش بتواند با انگشت و بازوی خودش یک کاری کند.
انشاءالله سال نو مبارک باشد. سال با برکتی برای اسلام و مسلمین و همه شما ایرانیان باشد.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

منبع:قرائتی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
مجله اینترنتی زندگی سالم نقشه سایت best counter