اعتیاد همسرم به فضای مجازی زندگی مرا نابود کرد.
اعتیاد همسرم به فضای مجازی زندگی مرا نابود کرد.
روزهای اول ذوق و شوق میکردیم با همدیگر صفحهها و گروههای اجتماعی را میدیدیم. کم کم رفتار و حرکاتش عوض شد. خودش را کنار میکشید و حتی به خاطر آنکه اعتراضی نکنم، برای من هم یک گوشی تلفن خرید او به شبکههای اجتماعی معتاد شد و کارش بهجایی رسید که نهتنها هیچ توجهی به من نمیکرد، بلکه…..
یکعمر با آبرو زندگی کردهایم ولی
زن پیر و دلشکسته پا به اتاق مشاور گذاشت و درحالیکه اشک میریخت، آه سردی کشید و گفت: کمکم کنید یکعمر با آبرو زندگی کردهایم، اما حالا، آنقدر فشار عصبی دارم که نمیتوانم حرف بزنم. ما تا دو سال قبل مشکل خاصی نداشتیم، اما متأسفانه شوهرم که بازنشسته است، وارد شبکههای اجتماعی شد. روزهای اول ذوق و شوق میکردیم با همدیگر صفحهها و گروههای اجتماعی را میدیدیم. کمکم رفتار و حرکاتش عوض شد. خودش را کنار میکشید و حتی به خاطر آنکه اعتراضی نکنم، برای من هم یک گوشی تلفن خرید.
هیچ توجهی به من نمیکرد
او به شبکههای اجتماعی معتاد شد و کارش بهجایی رسید که نهتنها هیچ توجهی به من نمیکرد، بلکه موقع خوردن غذا، هنگام راه رفتن، خواب و … سرش توی گوشی تلفن لعنتیاش بود.خیلی نگران بودم و او را زیر نظر داشتم. متوجه شدم با چند دختر جوان رابطه برقرار کرده است. شوهرم نمیدانست این رفتارها چه آثار شومی در زندگیمان برجای میگذارد. ما سر این مسئله باهم جروبحث میکردیم و اوضاع خانه متشنج شده بود، نمیدانم چه باید بکنم سر پیری این چه عذابی بود که نصیب ما شده است این چه عذابی بود.
پسرم نیز اسیر اعتیاد مجازی شده است
متأسفانه پسر بزرگم که دانشجو است نیز پا در کفش پدرش گذاشته و اسیر اعتیاد مجازی شده است. او هم با چند دختر در ارتباط است و حتی یکبار با خوردن قرص، قصد خودکشی داشت. نمیدانم عضو کدام گروه و شبکه اجتماعی شده که امید و توکل به خدا را ازدستداده است. با دستور دکتر متخصص، او را در یک مرکز رواندرمانی بستری کردیم. زندگیام بوی خیانت گرفته و حالم از این وضعیت به هم میخورد. به دایره مشاوره کلانتری 35 آمدهام. نمیدانم با پسرم که مدام حرف از خودکشی میزند، چه کار کنم … .