افسونگری به چه بهانهای / سینمای بهت زده ایران
افسونگری به چه بهانهای / سینمای بهت زده ایران
افسونگری به چه بهانهای / سینمای بهت زده ایران
عقد موقت، شقایق فرهانی، خیانت، وکیل مدافع و … هیچ، بهانه خوبی برای ساخت یک اثر نمایشی نیست. حسین تبریزی کارگردان این اثر به اصطلاح سینمایی قبل از اینکه به بیان دراماتیک برسد، باید زاویه اندیشه اجتماعی خود را معلوم کند و مخاطب را فهیمتر از هر منتقد دیگری بداند. کارگردان یک اثر سینمایی باید از درونیات فرهنگی جامعه و سلیقه بیننده امروزی مطلع باشد و بیش از اینکه بازیگر را به ارگاسم سینمایی برساند، باید مخاطب را به آستانه اندیشه فرهنگی متمایل کند. هیچ اندیشهای در مقیاس هنر بالاتر از این نیست که مخاطب در زاویه داستان قرار گیرد و خود را با شخصیتهای منفور این داستان همذات پندارد.
*قصههای خطرناک
در داستانهای سینمایی باید به گونهای عمل کنیم که وقتی راوی به روایت میپردازد، مخاطب با تمرکز به دیدن ادامه آن بنشیند؛ اما در فیلم افسونگر که ماهیتا فیلمی غیرمتعهد به اخلاقیات جامعه است، راوی زاویه دید مشخصی ندارد؛ عناصر بعضا دراماتیکی که در زیر متن قصه دیده میشوند، قبلاً هم همانندی در ژانر سینمای ایرانی داشته، اما تأسفبارتر این است که حسین تبریزی با ناآگاهی از دانش خواص سینمایی ایران دست به چنین جنایتی در حوزه عشق و نفرت زده است. این فیلم را میتوان بدون تماشا هم حدس زد؛ داستان وکیل مدافعی که وسوسه میشود و تعهد کاری خود را زیر پا میگذارد را در بسیاری از فیلمهای ایرانی هم دیدهایم و میتوان به عنوان مثال به دوران عاشقی اشاره کرد؛ اگرچه آن فیلم ذاتاً قصهای عاشقانه دارد و به خیانت مربوط نمیشود، اما افسونگر تنها ابژهای که به کار نبرده است ذات داستانپردازی در جریان سینمای ایران است. ما مخاطب ایرانی را خوب نمیشناسیم و به نظر میرسد که این پدیده بزرگترین عامل از هم گسیختگی دینی فرهنگی سینمای ایران باشد. نویسنده قبل از اینکه قلم به دست بگیرد و داستانی را خلق کند، باید موضع خود را با جامعهای که در آن زیست میکند، مشخص کند و این موضع نیز نباید مغایرتی با تمایلات هنری جامعه داشته باشد؛ چراکه اگر چیزی غیر از این باشد هنر و هنرمند را زیر سوال بردهایم. داستان به خودی خود پرحاشیه است؛ اما اینکه کارگردان جنم داستان پردازی خود را به رخ بکشد، در طول فیلم نمایش داده نمیشود و همه این حواشی یک تعلیق غیردراماتیک بیارزش است.
افسونگری به چه بهانهای / سینمای بهت زده ایران
*سینمای بُهت زده
مشکل همه سینماگران ایرانی این است که دقیقا نمیدانند از ساخت یک اثر هنری چه میخواهند. این سردرگمی هنری در همه حوزههای مربوطه دیده میشود؛ اما در آثاری مانند ابد و یک روز، بادیگارد، فروشنده و … این معنای مهم دیده میشود که تکلیف سازنده با اثرش معلوم است؛ باید مشخص شود که این اثر یک اثر مدافع حقوق آرمانی جامعه است یا بعضا تشکیل دهنده یک جریان فکری جدید. سینمای ایران را بُهتزده میدانم؛ چرا که تعریف سینما در همه جای دنیا یک تعریف جامع و مانع دارد که هیچ جریان فکری نمیتواند آن را تغییر دهد. اما در ایران هر فیلمی که ساخته میشود، از روند ساخت تا روند اکران هر لحظه موضع خود را با بیننده تغییر میدهد و این سردرگمی را به مخاطب القا میکند که فیلمی مانند افسونگر دغدغه کلی ندارد و از جزئیات، نتایج بیهودهای استخراج میکند که بار معنوی درام را کاهش میدهد.
*این قصه سر دراز دارد
آبروی زندگی یک وکیل تحت تأثیر چه شاخصههایی تغییر میکند! این شاخصه عاطفی نسبتا دردناکی که راوی برایمان استخراج میکند یک نمونه بارز از جامعه گریزی هنرمند از جهان فکری مردم کشور است. این قصههای عاطفی و مثلا دراماتیک موجود در سینمای درجه ب ایران تنها وظیفهای که برعهده دارد، شکستن تابوهای روایتی در سینمای ایران است و این شکستن تا هنگامی میتواند اصولی باشد که ما به روایت در سینما متعهد باشیم.
افسونگری به چه بهانهای / سینمای بهت زده ایران
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی