بهترین تنیسور دنیا از زندگیاش میگوید
درسهای آندره برای موفقیت
در این پست بهترین نکاتی را که آندره آغاسی در کتابش برای خوانندهها به رشته تحریر درآورده است با شما مرور می کنیم.
پدر آندره آغاسی، امانوئل آغاسی، از ارامنه ساکن ایران بود که در کاروان بوکس المپیک ایران نیز حضور داشت؛ اما به آمریکا مهاجرت کرد و در شهر نوادا با مادرش یعنی الیزابت آشنا شد. مادر آندره آغاسی، سرطان سینه داشت که توانست بر آن غلبه کند و سرطان را شکست دهد. آندره از دوران کودکی، مبارزه برای پیروزی را از مادرش یادگرفت.
او استعداد عجیبی در تنیس داشت. پدرش او را ساعتها با خود به نزدیکترین زمین تنیس محل زندگیشان یعنی بیش از ۳۰ کیلومتر دورتر میبرد تا تمرین کند و از همان دوران کودکی استعدادش را در این بازی نشان داد.
تا جایی که پدرش بر سر بازی تنیس پسرش شرطبندی بزرگی با یکی از صاحبان زمین تنیس انجام داد. پدر آندره که از استعداد و توانایی پسر سیزدهسالهاش مطمئن بود، به یکی از زمینهای تنیس نزدیک محل زندگیشان رفت و پس از کنسلشدن مسابقه بزرگی که قرار بود صاحب زمین با یکی از تنیسورهای مشهور انجام دهد به وی پیشنهاد بازی با پسرش را داد.
زمیندار تنیس این پیشنهاد را قبول نمیکرد و پدر آندره مجبور شد به وی پیشنهادی وسوسه انگیز بدهد: «حاضرم روی خانهام شرطبندی کنم. اگر پسرم باخت خانهام برای تو میشود… .» صاحب زمین تنیس آقای «Brown» پذیرفت و درحالیکه به پدر آندره هشدار داد ممکن است پسرش ببازد، اما او قبول نکرد.
بازی شروع شد و آقای براون راکت تنیساش را پس از باخت دو ست روی زمین گذاشت و گفت که شرطبندی را باخته است. برای اولین بار، آندره توانست به کمک استعدادش پولی برای خانوادهاش دستوپا کند و این اولین موفقیت بزرگ وی بود.
پس از این، پدرش او را در بهترین مدرسه تنیس آمریکا یعنی مدرسه مربوط به«Nick Bollettieri» ثبتنام کرد؛ پس از سه ماه رفت و آمد از پس خرج و مخارج این مدرسه تنیس برنیامد و روزی که برای انصراف پسرش از مدرسه نزد مدیر این مدرسه آقای « Bollettier »رفت، مدیر مدرسه گفت: «آقای آغاسی، لازم نیست شما هیچ پولی پرداخت کنید. آندره تا آخرین روز مدرسهاش میتواند رایگان آموزش ببیند… او استعدادی دارد که تا به امروز در هیچ کودکی ندیدهام.»
موفقیتهایی که آندره آغاسی در طول دوران زندگیاش بهدست آورد کم نیست؛ برای مثال:
- قهرمان تنیس دنیا در طول ده سال – ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰؛
برگزیدهشده بهعنوان یکی از بهترین تنیسورهای کل تاریخ ورزش تنیس؛
بهترین سرویسزننده تاریخ بازی تنیس؛
دارای هشت قهرمانی گرند چمپیون؛
طلای المپیک ۱۹۹۶؛
برنده چهار مدال طلای بازیهای استرالیایی
و… .
اما هیچکس از درون زندگی آندره آغاسی اطلاع چندانی نداشت تا وقتی که کتابش را با عنوان «آشکار» منتشر کرد و همه را پس از چندین سال دوری از میادین ورزشی، بهت زده کرد.
او در این کتاب بسیار هیجان انگیز، داستان موفقیتهای خودش را نوشت و گفت که چطور شبها قبل از خواب همیشه خودش را تصور میکرده که قهرمان گرند چمپیون بوده و مردم برای وی دست میزدند و کاپ قهرمانی را بالای سرش میبرده.
آندره از روزهایی نوشته که پس از صدها شکست پیدرپی در مدرسه تنیس، در اوج تنهایی و دوری از خانواده یادگرفت «به جای داشتن بقا، باید یادبگیرید بجنگید و آنچه را میخواهید به دست آورید.»
در این پست بهترین نکاتی را که آندره آغاسی در کتابش برای خوانندهها به رشته تحریر درآورده است با شما مرور می کنیم:
درس شماره یک | شما با خودتان بازی میکنید: نه رقیبتان
آندره آغاسی مینویسد: «زندگی راجع به برتری بر دیگری یا شکست رقیب نیست؛ بلکه پیروزی بر خودتان است.» شما چطور این کار را انجام میدهید؟ فقط کافیست روزی ۱درصد بهتر از روز قبلتان باشید… کار سختی نیست؟ امتحان کنید.
ذهن شما، نقش زیادی در موفقیتها و شکستهای شما دارد.
بیشتر اوقات ذهن شما، رقیبت و دشمن نامرئی شماست که اجازه نمیدهد موفق شوید. او را بشناسید و بدانید که هیچ دشمنی قویتر از دشمن درونی نمیتواند جلوی شما را برای رسیدن به برترینها بگیرد.
درس شماره دو | آنچه احساس میکنید، مهم نیست؛ کاری که انجام میدهید مهم است
در طول روز، همه ما طیف وسیعی از احساسات مختلف را در خودمان احساس میکنیم، بعضی از این احساسات مخرباند؛ مثل احساس ترس، تنفر، حقارت و بعضی دیگر باعث قدرتگرفتن ما میشوند.
اگر میخواهید همانند اسطوره تاریخ تنیس، موفقیتهای بزرگی به دست آورید باید بلد باشید بر احساساتتان کنترل کامل داشته باشید. کافیست یادبگیرید چطور احساسات منفی را با احساسات مثبت جایگزین کنید؛ زیرا احساسات شما، علت فعالیتهای درونی (افکار) و رفتار شما میشوند.
درس شماره سه | میتوانیم یادبگیریم عاشق چیزهایی شویم که از آنها نفرت داریم
آندره در کتاب به دورانی اشاره میکند که سخت زیر بار فشار تمرین باید طاقت میآورد؛ چون نباید عنوان قهرمانی را به کسی دیگر میداد. او مینویسد: «بارها از تمرین تنیس نفرت پیدا کردم. بارها تصمیم گرفتم این ورزش را کنار بگذارم… اما این کار را نکردم؛ چون در این صورت شکست را قبول کرده بودم؛ قبل از اینکه رقیبم مرا شکست دهد.»
تلاش سخت، دلیل موفقیت در هر کاری است که وارد آن میشوید.
بدون تلاش هیچ موفقیت بزرگی حاصل نمیشود. هیچکس با نشستن در خانه و فکرکردن به ایدههای بزرگ موفق، ثروتمند و مشهور نشده است.
درس شماره چهار | احساسات بد مدتزمان بیشتری با شما خواهند بود تا احساسات خوب
اگر کتاب آندره را بخوانید، از اعماق وجود یک قهرمان آگاه میشوید: «در دنیای رقابت، باختن سختترین قسمت یک رقابت است. شما وقتی رقابت یا مسابقهای را باختید، احساس بد و شکست، ده برابر بیشتر و طولانیتر با شما خواهد ماند تا احساسی که پس از پیروزی به دست میآورید.»
همه ما تجربه شکست یا پیروزی را داشتهایم؛ اما میدانیم که تلخی شکست به مراتب عمیقتر و تأثیرگذارتر از شیرینیِ شکست است؛ پس حتی برای دوری از چشیدن طعم تلخ شکست هم شده باید سخت تلاش کنید تا پیروز شوید.
درس شماره پنج | ترس، آتش درون توست
در هیچ برههای از زندگیتان، ترس از وجودتان بیرون نمیرود. درواقع، زمانی ترس از وجودتان بیرون میرود که مرده باشید. بدون ترس، نمیتوانیم به موفقیت برسیم.
وقتی نترس باشیم، بیاحساس میشویم. وقتی هیچ انگیزهای برای فرار از ترس نداشته باشیم، نمیتوانیم به دنبال پیشرفت و پرورش مهارتهایمان برویم.
اجازه بدهید ترس انگیزه شما برای ادامه باشد: نه مانعی برای عدم تحرک.
درس شماره شش | فکر نکنید؛ احساس کنید
آخرین فصل کتاب «آشکار» آندره توسط همسرش (خانم استفانی) نوشته شده است. او مینویسد: «از آندره یادگرفتهام برای رسیدن به اهدافم، زیاد فکر نکنم. زیاد فکرکردن باعث میشود خودمان را از رسیدن به اهدافمان دور کنیم. باید بیشتر احساس کنیم تا فکر. احساس، انگیزه قویتری به ما میدهد تا منطق.»