جایگاه فرش در فرهنگ ایران چگونه است؟
فرش تردستی زنان هنرمند ایران زمین
فرش ، تردستی زنان سرزمینی است که ریشه در خاک دارند و همواره در جنگ مدافع بودند. این رنگینکمان هزاررنگ مجموعهای از فرهنگ و هنر ایرانی است که درونمایه خلاقانه آن باعث فاخرشدن این اثر ناملموس میشود؛ البته ریشهشناسی آداب و سنن ایرانی همواره کار طاقتفرسایی بوده است؛ از آن جهت که اسناد و مدارک موجود، هرکدام نقاط قوت و ضعف متناسب با خود را دارند؛ اما به همه تاریخدوستان پیشنهاد میکنم اگر میخواهند ایران را بهتر بشناسند، فرش را زمینه پژوهش خود قرار دهند؛ چراکه این هنر میراث گرانبهایی از آریائیان باستان است و نقشونگار آن زمینه تخیل و اندیشه ایرانی است. هدف از نگارش این متن، سرگرمی یا اطلاعرسانی درباره یک موضوع مشخص نیست؛ بلکه هرگاه صحبت از فرش میشود نا خودآگاه هر فرد بهسمتوسوی جهتمندی حرکت میکند که انگیزهای مضاعف در افکارش میرویاند؛ از همینرو باید از نظر روانشناسی فرش را بررسی کرد و به میزان تاثیرگذاری رنگها و طرحهای آن بر ذهن مخاطب توجه ویژهای کرد.
ناخودآگاه و گرایش به تجمل ایرانیان از دیرباز خوشروترین جوامع بشری بودهاند و این موضوع بر همگان ثابت شده که هموراه کمالگرایی در این جامعه متمدن در حال رشد است.
از آنجا که این نمودار بازخوردهای روانشناسی جامعه را به درون خانه هایمان هدایت میکند، اولین گزینهای که برای مقابله با آن انتخاب میشود فرش زیر پایمان است. فرش ترکیبی از درونیات و برونیات جامعهای است که اخلاقیات را سرلوحه زندگی قرار داده و همه قصه پرغصه خود را در بافت خلاصه میکند.
اگر برای چند لحظه سکوت کنیم و به ترمهها و تذهیبهای فرش زیر پایمان خیره شویم وارد ناخودآگاهی میشویم که قرنهاست فراموش شده است،ناخودآگاهی که میراث کوروش کبیر است و همواره بر حافظه تاریخی جامعه غلبه میکند.
تذهیبهای به کاررفته در فرش نماد چیست؟
بهراستی چرا زنان شیردل سرزمین من چنین نقش و نگارهای مارپیچی را بر بدنه تاروپودگونه و سست فرش نقاشی کردهاند. انتزاع در هنر به خلق آثاری گفته میشود که هرگز در ذهن مخاطب مرور نشده و در جهان انتزاعیترین هنر را موسیقی میدانند؛ اما باید این موضوع مهم را درنظر داشته باشیم که هیچ انتزاعی بالاتر از نشانهشناسی در بافت فرش ایرانی نیست. یک مثال ساده روانشناسی میتواند این موضوع را تا حد زیادی برایمان باز کند.
اگر یک نقطه سیاه بر صفحه کاغذ سفیدرنگی بگذاریم و دور آن را با حلقههایی به فواصل مشخص بپوشانیم، چشمهایمان ناخواسته پیچوتاب میخورند و اشکال هندسی مختلفی را در ذهن تداعی میکنند.
حال چنین ویژگی منحصربه فردی را میتوان در فرش ایرانی دید:
یعنی اگر برای چند لحظه بیشتر به مرکز دایرهشکل فرش که البته با تذهیبهای ناملموس پر شده است، خیره شویم نهتنها ذهنمان آشفتگی اشکال هندسی را به خود نمیگیرد، بلکه ذهن شروع به واکاوی خود میکند .
واکاوی ذهنی به چه منظور است؟
در آداب و سنن ما تجملات و گرایش به زینتهای پرزرق و برق به وفور دیده میشود و نمونه اعلای آن را میتوان در طرحها و نقشهای فرش ایرانی نشانهگذاری کرد.
اگرچه تذهیب بهخودیخود یک نقش عارفانه شمرده میشود، اما هنگامی که با رنگهای پسزمینه و زاویه دید مخاطبانه در معرض استفاده قرار گیرد نوع برخورد ما با این بخش از هنر متفاوت میشود و ناخودآگاه به فکر گذشتهای میافتیم که هرگز از آن خبر نداریم. مطالعه تاریخی میتواند در شناسایی پروسه بافت فرش به ما یاری فراوانی رساند؛ تاجاییکه اگر فروید و یونگ را در یک مناظره روبهروی هم بنشانند و با فرش از آنها پذیرایی کنند حتما صحبت از ایران و ایرانی میشود و غیر ممکن است از این هنر ذاتا خلاقانه به نیکی سخن گفته نشود.