درس هایی از قرآن؛ شناخت ظاهر و باطن کارها
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
موضوع بحث ما ظاهر و باطن است. مثلاً ظاهرش میگوید: تحلیل سیاسی، ولی باطنش غیبت است. گاهی ظاهرش شوخی است، اما باطنش تحقیر دیگران است.
1- ظاهر کار، زحمت؛ باطن کار، رحمت. قرآن میگوید: جنگ برای شما تلخ است: «عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً» (بقره/216)؛ اما «وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم» باعث عزت شما میشود. خیلی ارزش دارد که رئیسجمهور آمریکا بگوید: اگر قدرت میداشتم تار و پود تشکیلات ایران را به هم میریختم. رئیسجمهور آمریکا پشت دوربین بگوید: من توان ندارم. این خیلی مهم است. زمان شاه قانونی تصویب شد که اگر یک آمریکایی در ایران جنایتی بکند، تذکر بدهند در آمریکا ایشان محاکمه شود.
2- ظاهر کار، افزایش؛ باطن کار، کاهش. بعضی وقتها یک درآمد شیرین است مانند ربا. قرآن میگوید: تو فکر میکنی، یک میلیون تو 2میلیون شد، اما «فَلا یَرْبُوا عِنْدَالله» (روم/39)؛ تو فکر میکنی رشد کرد، مثل آدمهایی که چاق هستند، یک نفر میگوید: ماشاءالله چه هیکلی! اما دکتر میگوید: این چاقی برایش دردسر است. چاقی این را از پا میاندازد.
کسی که مال یتیم را میخورد، ظاهرش این است که مال یتیم را میخورد، اما قرآن میگوید: «فی بُطُونِهِمْ نارا» (نساء/10)؛ این آتش میخورد. افرادی که پولهایشان را ذخیره میکنند. ظاهرش این است که پسانداز دارد، اما قرآن میگوید: کسانی که پولشان را بهعنوان کنز و گنج پنهان میکنند، خدا همین فلز را داغ میکند، هم به پیشانیاش میگذارد «فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ» (توبه/35) و هم به پهلو.
3- ظاهر کار، شکست؛ باطن کار، پیروزی. کربلا ظاهرش شکست بود. امام، اصحابش، خانوادهاش اسیر شد. اما آنچه از دین مانده است، بهخاطر برکت خون امام حسین است. آدم وقتی دانه میکارد، ظاهر دانه زیر خاک میرود، اما باطنش این است که یک خوشه میشود. در هر خوشه صدها دهها دانه میروید.
4- ظاهر کار، دوستی؛ باطن کار، دشمنی. قرآن میگوید: تمامی دوستیها مربوط به دنیاست و در آخرت تبدیل به دشمنی میشود: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین» (زخرف/67)؛ قرآن میگوید: «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38)؛ هر گروهی که وارد جهنم میشوند به یک گروه دیگر لعنت میکنند.
5- ظاهر کار، تشکر؛ باطن کار، تملق. ظاهرش «من لم یشکر المخلوق» است ولی خوب تو تملق گفتی. تشکر شما به ذلت کشیده شد. ظاهرش این است که عزاداری میکنی، باطنش راهبندان کردی. ظاهرش این است که کاسبی کردی، باطنش این است که سد معبر کردی.
6- ارزش کار به اخلاص در نیت و انگیزه. ببینیم چقدر برای خدا کار کردیم؟ یک جایی که روضه است، آن خانم و آقایی که روضه میخواند یک شخصیت است، همه میخواهند آنجا روضه بروند. یک آدم گمنام روضه بخواند، هیچکس احساس وظیفه شرعی نمیکند. یک آدم را بشناسد، سلام علیکم، آیا دیدید کسی به یک رفتگر سلام کند؟
7- ترجیح کمالات بر نقاط ضعف. در قرآن یک آیه داریم که اگر با خانمت مشکلی داری طلاقش نده. گاهی وقتها دوستش نداری. قرآن بخوانم. «فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ»؛ اگر از خانمتان کراهت دارید، «فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً»؛ خیلی چیزها است که شما کراهت دارید، «وَ یَجْعَلَالله فیهِ خَیْراً کَثیراً» (نساء/19)؛ ولی خدا در آن خیر زیاد قرار داده است. قرآن میگوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» (هود/114)؛ صد تا کمال دارد، حالا یک نقصی هم دارد، بهخاطر خوبیهایش، بدیهایش را ببخش