راز مرگ هولناک لیلا از زبان مرد شیطان صفت
ظهر هفتم شهریور 92 ماموران کلانتری 11 ورامین هنگام گشتزنی، با کارتن مرموزی که در حاشیه خیابان رها شده بود، روبه رو شدند و به بررسی آن پرداختند.
آنها پس از باز کردن جعبه با جسد یک دختر روبهرو شدند. شواهد نشان میداد دختر جوان خفه شده است. جنازه دختر ناشناس با هماهنگی قضایی به پزشکیقانونی فرستاده شد و پلیس به رازگشایی جنایت پرداخت.
یک روز از این ماجرا گذشته بود که زنی میانسال هراسان به اداره آگاهی ورامین رفت و از ناپدید شدن دختر 17 سالهاش به نام «لیلا» خبر داد. این زن گفت: «دیروز صبح دخترم به مدرسه رفت و دیگر بازنگشت. همه جا را دنبال او گشتم اما هیچ نشانی به دست نیاوردم. وقتی به مدرسه دخترم رفتم متوجه شدم لیلا از صبح به مدرسه نرفته بود. میترسم بلایی سر دخترم آمده باشد.»
نشانیهایی که زن میانسال از دختر جوان داد با جنازه همخوانی داشت. به این ترتیب زن میانسال به سردخانه پزشکی قانونی رفت و جسد دخترش را شناسایی کرد. پلیس در نخستین گام از تحقیقها به بررسی پرینت مکالمات تلفنی قربانی پرداخت و به رابطه او با یک مرد 24 ساله به نام «مصطفی» پی برد.
به این ترتیب «مصطفی» 11 روز بعد در خانهاش بازداشت شد. این مرد اما ادعا کرد ارتباطی با «لیلا» نداشته است و دختر جوان بارها برای وی مزاحمت ایجاد کرده بود.
مصطفی گفت: «آخرین با ششم شهریور «لیلا» با من تماس گرفت و از من خواست به دیدنش بروم، اما به او گفتم متاهل هستم و بهتر است دست از سرم بردارد. تماس دختر جوان قطع شد و دیگر او را ندیدیم.» حرفهای این مرد اما شک پلیس را دوچندان کرد و پلیس به بازجویی از همسر مصطفی پرداخت.
این زن گفت: «در خانه پدرم میهمان بودم که آخر شب شوهرم به آنجا آمد. مصطفی حال طبیعی نداشت و بسیار پریشان بود. او به من گفت باید هر چه زودتر به خانه برگردیم. وقتی سوار پیکان او شدم حرفهایی زد که از شنیدن آن شوکه شدم. مصطفی گفت در غیاب من یک دختر جوان را به خاطر سرقت طلاهایش به خانه کشانده و او را کشته است و حالا جنازه در صندوق عقب خودرو قرار دارد.»
این زن ادامه داد: «شوهرم از من خواست همراه او به حاشیه ورامین برویم و جنازه را که داخل کارتن بود در بیابان رها کنیم. من هم از ترس قبول کردم.»
به دنبال افشای این ماجرا مصطفی، به ناچار لب به اعتراف گشود و به کشتن دختر جوان اعتراف کرد. وی گفت: «مدتی بود که با لیلا آشنا شده بودم. او که نمیدانست همسر دارم به به من علاقهمند شده بود و گاهی اوقات بعد از مدرسه به دیدنم میآمد. ششم شهریور در غیاب همسرم او را به خانه دعوت کردم اما وقتی چشمم به طلاهایش افتاد وسوسه شدم و فکر سرقت به سرم زد. در یک لحظه لیلا را خفه کردم و طلاهایش را دزدیم. سپس جنازه را داخل کارتن گذاشتم و همراه همسرم به حاشیه ورامین بردم.»
به دنبال بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر و به شعبه 74دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قرار است این مرد بهزودی به ریاست قاضی«عبداللهی» محاکمه شود. این در حالی است که اولیایدم برای وی حکم قصاص خواستهاند.
تابناک