رمضان، ماه روزه و تلاوت قرآن کریم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بینندگان عزیز بحث را در آستانه رمضان پای تلویزیون میبینند. چند روزی به ماه رمضان مانده و من هم به مناسبت استقبال از ماه رمضان یک بحث بیست و هشت دقیقهای با چند تذکر و نکته دارم.
اول اهمیت ماه رمضان را برای شما بگویم. قرآن درباره ماه رمضان میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ» (بقره/183) ای مؤمنین واجب شد روزه بگیرید. بعد میگوید: «كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» همینطور که غیر از اسلام، ادیان قبلی هم روزه داشتند. حالا فایده روزه چیست؟ میگوید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» خود لحن آیه لحن قشنگی است. من مثال قدیم خودم را میزنم. آقازاده میشود بالا بیایید؟ بفرمایید… سلام… یک آقا زادهای است میخواهیم آمپولش بزنیم، میترسد. پزشک، آمپول زن چند کار میکند تا به ایشان آرامش بدهد. اول یک دستی به سرش میکشد و میگوید: عزیزم، پسرم، عمو جون، یک عمو جون و عزیزم و یک کلمه عاطفی به این میگوید. بعد میگوید: ببین، اینها همه آمپول زدند. چیزی نیست. این دو تا… اول میگوید: پسرم، عمو جون، عزیزم، دوم میگوید: همه آمپول زدند. بعد میگوید: این آمپولی که میزنم، یک دقیقه بیشتر درد نمیآید. بعد میگوید: اگر بیش از یک دقیقه درد آمد، دیگر آمپول نمیزنم، برایت قرص مینویسم. یعنی خدا به ما گفته: این رقمی روزه بگیرید. حالا آیه را نگاه کنید…
1- آسان سازی دستورات دینی برای مردم
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» یعنی پسرم، بنده من! کسانی که با من رابطه دارید و ایمان دارید. آمپول را میزنم، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ» واجب است روزه بگیرید، میگوید: چیزی نیست، همه آمپول زدند. «كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» همه ادیان آسمانی روزه داشتند. بعد میگوید: دو دقیقه بیشتر درد نمیآید. «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ» (بقره/184) سی روز بیشتر نیست. سال 365 روز است. 335 روزش را بخور. 30 روز ناهاری که میخواهی یک و دو بخوری، هفت و هشت بخور. زمستانها ساعت پنج و شش بخور. «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ» چند ساعتی بیشتر نیست. بعد میگوید: «فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ» اگر مریض بودی و مسافر بودی و برایت سخت بود، نتوانستی درد سوزن را تحمل کنی، «فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ» قرصش را برایت مینویسم.
ببین اصلاً لحن خدا اینطور نیست که مردم! باید روزه بگیرید وگرنه به جهنم میروید. اینطور نیست. اول میگوید: «یا ایها الذین آمنوا»
سبک تبلیغ و سبک تدریس را باید از قرآن یاد بگیریم. از «یا ایها الذین آمنوها» دستورات اسلام، چهار موردش بعد از پانزده سال آمد. یعنی از روزی که پیغمبر، پیغمبر شد، تا پانزده سال این دستورها نبود. بعد از پانزده سال دستور جهاد آمد. اذن جهاد داده شد. زکات بدهید، بعد از پانزده سال. روزه بگیرید، بعد از پانزده سال. خمس بدهید، بعد از پانزده سال. یعنی خمس و زکات که پول دادن است، روزه و جهاد که جان دادن است، آنجا که باید پول داد و جان داد، بعد از پانزده سال است. این خودش یک درس برای ما است. یعنی من طلبه وقتی یک جایی رفتم تبلیغ کنم، ساعت اول حرف از پول نزنم. ده سال، پانزده سال با مردم کار کن. مردم کلاست را ببینند، کارت را ببینند، بعد مردم خودشان پول میدهند. اگر از ساعت اول گفتم: چقدر میدهید؟ میگویند: به! این هنوز نیامده پول میخواهد. پانزده سال بر اسلام گذشت و پیغمبر به مردم نگفت: خمس بدهید. زکات بدهید. حج… حج نه… خمس و زکات که پولی است. روزه و جهاد که جانی است. اینکه چه زمانی چه حرفی را بزنیم، این خودش روانشناسی میخواهد.
شما اگر نمره بیست دادی، زیر نمره بیست به بچه نصیحت کنی گوش میدهد. آن شبی که برای دخترت گوشواره خریدی، هرچه بگویی، گوش میدهد. زمانی باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم که مردم آمادگی داشته باشند. یک آمپول هم که میخواهی بزنی، باید پنبه بمالی و بعد آمپول بزنی. یعنی آمادگی… بعد از پانزده سال آیه آمد، «یا ایها الذین آمنوا»ها معمولاً برای مدینه است. یعنی بعد از سیزده سال به بعد…
2- جایگاه روزه در سخن اولیای دین
این ماه رمضان چه ماهی است؟ روایتهایی را دیشب یادداشت کردم برای شما بخوانم. «الصائم فی عبادة و ان کان علی فراشه ما لم یغتب مسلما» (اصول كافي،ج4،ص66) آدم روزه دار دائماً در حال عبادت است. عبادت نکند، همین که روزه است در حال عبادت است. منتهی به شرطی که «ما لم یغتب مسلما» غیبت مسلمانی را نکند!
2- «للصائم فرحتان عند افطاره و عند لقاء ربه» (وسائل الشيعه،ج7،ص290) آدم روزهدار دو بار شاد است. یکی وقت افطار شاد است. یکی هم روز قیامت شاد است.
«یستجاب دعاء الصائم عند افطار» وقت افطار دعای روزه دار مستجاب میشود. ماه رمضان را حدیث داریم، «اوله رحمه أَوَّلُه رَحْمَةٌ ، وَأَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ ، وَآخِرُهُ عِتْقٌ مِنَ النَّارِ» اول رمضان رحمت است. وسطش مغفرت است. آخرش دعا مستجاب میشود.
حالا تابستان چه؟ میگوید: «افضل الجهاد الصوم فی الحر» (بحارالانوار، ج96، ص256) بهترین جهاد روزه در تابستان است. البته خیلی از جاها میشود جابجا کرد. اگر کسی با من مصاحبه کند، بگوید: در تلویزیون تا به حال حرفی را زدی که بگویی گوش ندادند؟ میگویم: اوه! اوه! یک حرفی را 35 سال زدم و کسی گوش نداده است. حالا برای 36 بار هم میگوییم. اشکالی دارد واقعاً بعضی از شغلها شب باشد؟ مثلاً نانواها شب نان بپزند. آخر هوای داغ کنار تنور با دهان روزه پیر در میآورد. اشکالی دارد… حالا که خوردن نان کهنه رسم است. در فریزر نگه میدارند. شب نانوا پخت کند و مردم هم شب نان بگیرند و روز نانوا بخوابد. این از آن حرفهایی است که 35 بار زدم، گوش نمیدهند.
من به یک نتیجه رسیدم که دولت ما و مردم ما، دولت و ملت فرقی ندارد. هرکاری را بخواهند بکنند، راهش را پیدا میکنند. هرکاری را نخواهند بکنند، بهانهاش را پیدا میکنند. ما هنوز نخواستیم دانشگاه ما اسلامی شود وگرنه هیچ مشکلی نیست که صبحها دخترها بیایند و عصرها پسرها. دختر و پسر را قاطی میکنیم، تحریکات به وجود میآید، بعد میگوییم: اوضاع خراب است. خوب چه کنیم؟ بیاییم اعتکاف درست کنیم. حالا از این پنج میلیون دانشجو یک پنج هزار نفر هم برای اعتکاف میآیند. دیگر چه؟ عمره دانشجویی راه بیاندازیم. خوب پنج هزار نفر هم آنجا میآیند. حالا بگو: ده هزار تا، بیست هزار تا، هرچه میخواهی. من عدد تعیین نمیکنم. جمعی به عشق عمره مذهبی بشوند. جمعی به اسم اعتکاف مذهبی شوند. جمعی به اسم حفظ قرآن، جمعی به اسم ازدواج دانشجویی، بابا پنج میلیون را رها کردیم، صد تا صد تا میگیریم. چه مشکلی است؟ بله یکجایی اضطرار است، استاد نیست، کلاس نیست، هرجا نیست که نیست. ولی آنجایی که استاد فراوان است و کلاس هم فراوان است، چرا اینها را مخلوط میکنیم؟ من آخوندی که ریشم سفید شده و دارم آن طرف هفتاد سال میروم، اگر یک دختر کنار من بنشیند اصلاً دیگر قرآن نمیفهمم. (خنده حضار) نمیفهمم دیگر… شوخی نداریم… یک دختر کنار من بنشیند، قرآن را نمیفهمم. آنوقت شما یک پسر را نشاندهاید، این طرف و آن طرفش یک دختر نشاندهاید، آنوقت جالب است که استاد میآید ایدئولوژی میگوید… (خنده حضار) ایدئولوژی جایی نمانده است. دلش رفت. ایدئولوژی چیست که میگویی؟ ما عیبمان این است که خودمان، خودمان را سر کار گذاشتیم. یکوقت یک کسی آدم را سر کار میگذارد بد است. اما از این بدتر این است که خودمان، خودمان را سر کار میگذاریم.
بهترین، خیلی از کارها را میشود با یک برنامهریزی جلویش را گرفت. کارهایی که طاقت شکن است. «افضل الجهاد» روزه در تابستان است.
3- آثار و برکات روزه در دنیا و آخرت
چرا به رمضان، رمضان میگویند؟ رَمَضَ یعنی سوخت. رمضان به معنی گناه سوزی است. «سمّی الرمضان لانه یرمض فیه الذنوب» (بحارالانوار، ج55، ص341) یعنی تُحرَق. این هم یک مورد… حدیث داریم «لِکُلِّ شَیءٍ زَکَاةٌ» هرچیزی زکات دارد، «وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیامُ» (نهج البلاغه صبحی صالح، ص494) حضرت امیر فرمود: زکات بدن این است که آدم روزه بگیرد. خداوند فرشتهها را موظف کرده که به روزهدارها رعا کنند. کسانی که روزه میخورند، از دعای ملائکه محروم هستند.
فایده روزه همدردی است. از امام پرسیدند: چرا باید روزه بگیریم؟ فرمود: «لِیَستَوِیَ بِهِ الغَنِیُّ وَالفَقیرُ» (علل الشرایع/ج2/ص378) روزه بگیرید تا فقیر و غنی هر دو مزه گرسنگی را بچشند. برای خودمان فایده دارد؟ حدیث داریم «صوموا تصحوا» روزه بگیرید برای سلامتیتان خوب است. ولی یک سری از چربیها در بدن میماند. هضم نمیشود. ولی وقتی فشار گرسنگی آمد، آن چربیها ذوب میشود و از راه تنفس دفع میشود. و لذا روی زبان روزهدار زرد است. آب دهانش چسبان میشود. آن موادی که مانده است و هضم نشده، وقتی فشار گرسنگی آمد، سوخت میشود و آن ضایعات دور میشود.
یک روسی که اسلام هم ندارد، یک کتابی نوشته که من با روزه نوزده رقم بیماری را درمان کردم. من کار به روزه اسلام ندارم، میگوید: من با گرسنگی و تشنگی، امساک… امساک به نظرم کتابش هم امساک است. امساک درمان بیماریها! یک نفر روسی نوشته است و مسلمان هم نیست.
حضرت زهرا(س) فرمود: «فرض الله الصیام تثبیتاً للاخلاص» (علل الشرایع/ج2/ص248) یا «الصِّيَامُ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْق» (نهج البلاغة/حكمت252) روزه تنها عبادتی است که پیدا نیست.حج میفهمند، مکه رفت. نماز خواند. تنها عبادتی که آدم نگاه به طرف میکند و نمیفهمد روزه است. زهرا(س) فرمود: روزه یعنی کار بینام کردن. باقی کارها همه آرم دارد. تنها کاری که هیچ پیدا نیست، روزه است. «تثبیتاً للاخلاص» روزه برای آیندهنگری هم خوب است. چون حدیث داریم، «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ» (خطبه شعبانیه) وقتی خیلی گرسنگی و تشنه شدید، یاد بیافتید که قیامت هم تشنگی دارد. قیامت هم گرسنگی دارد. یک دری و پنجرهای هم به قیامت باز میشود.
بهشت یک دری دارد که جز روزهدارها حق ندارند از آن در وارد شوند. کسانی که اینجا گرسنگی میکشند، قیامت گرسنگی نمیکشند و کسانی که اینجا نزد شکمشان رودروایسی دارند و هرچه دیدند میخورند، قیامت گرسنه خواهند بود. این در مورد اهمیت ماه رمضان… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
جمعه آخر ماه شعبان پیغمبر یک خطبهای خواند. خطبهی شعبانیه، خطبه قشنگی است و آماده باشی است برای اینکه مردم آماده ماه رمضان باشند. «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ» پیغمبر فرمود: ماه خدا دارد میآید. ماهی است با رحمت، برکت، ساعاتش بهترین ساعات، اینهایی که میگویم همه ترجمه آن خطبه است. روزش بهترین روز و شبش بهترین شب و ساعاتش بهترین ساعت است. یک آیه خواندن در ماه رمضان مثل یک ختم قرآن است. در ماه رمضان به کوچکها رحم کنید. کوچکها نسبت به بزرگها احترام کنند. از سر تقصیر همدیگر بگذرید. به کارگرتان، به زیردستتان یک خرده رفاه بدهید. کسی اگر در ماه رمضان افطاری بدهد، چقدر ثواب دارد. یک خطبه مفصل راجع به عظمت ماه رمضان، حالا میخواستم خطبه را بخوانم باز یک بحث است. فقط اشاره میکنم.
4- پرسش امام علی علیه السلام و پاسخ رسول خدا صلوات الله علیه
پیغمبر سخنرانیاش که تمام شد یا نشد، حضرت علی بلند شد در جمعیت ایستاد. گفت: یا رسول الله! «ای الاعمال افضل» در این ماه رمضان بهترین کار چیست؟ فرمود: وَرَع! تقوا… داریم وقتی روزه میگیرید فقط شکمتان روزه نباشد، گوشتان روزه باشد. هر صدایی را گوش ندهید. چشمتان هم روزه باشد. فکرتان هم روزه باشد. سؤال را کرد و پیغمبر فرمود: بهترین کار تقواست و بعد پیغمبر گریه کرد. گفتند: این گریه نداشت. ستایش ماه رمضان را میکرد و حضرت علی هم بلند شد و یک سؤالی کرد. بهترین کار؟ فرمود: تقوا، ورع! دیگر چرا حضرت گریه میکند؟ گفتند: آقا چرا گریه کردی؟ گفت: همین علی، همین امیرالمؤمنین که بلند شد، در همین ماه رمضانی که ستایش میکردم، حضرت علی را در همین ماه رمضان میکشند. جالب این است که حضرت امیر نگفت: چه کسی میکشد؟ کاری ندارم هرکس میخواهد باشد. کجا؟ چه زمانی؟ نه زمان، نه مکان، نه قاتل… فقط یک سؤال کرد. فرمود: «افی سلامة من دینی» (المستدرك/ج3/ص139) آن وقتی که مرا میکشند دین دارم یا بیدین هستم؟ یعنی حضرت امیر فکر عاقبت عمرش بود. این خیلی مهم است. بعد ما از کامپیوتر دیدیم حضرت امیر سه بار از پیغمبر پرسید: «افی سلامه من دینی» یکی اینجا بوده است. در دو جای دیگر هم حضرت علی پرسیده: دین من سالم است؟ آخر حضرت علی دلواپس دینش است. واقعاًخطرناک است. گاهی وقتها انسان خودش هم خودش را نمیشناسد. یک عمری است آدم فکر میکند دین دارد. یک صحنهای پیش میآید، میگوید: اِ… پس من هم دین نداشتم!! من فکر کردم دین دارم. به شهوت میرسد. به پول میرسد. به ریاست میرسد. ما خیلی از آدمها را داشتیم که یک عمری راهشان شفاف و خوب بوده است. در یک مرحله یکباره چپ میشوند.
یکوقتی من در تلویزیون گفتم: آقای قرائتی به سه تا دو ریال میارزد. البته آن روز تلفنها دو ریال بود. حالا تلفنهای عمومی چندی است؟ کارتی است؟ آن زمان که دو ریال میانداختند و تلفن میکردند، گفتم: یک دو ریال برمیدارند میگویند: الو بفرمایید. آقای قرائتی! بله. از این شب جمعه بحثهای تلویزیونی شما قطع شد. دو ریال دوم، الو! بفرمایید. نهضت سواد آموزی هم در آموزش و پرورش ادغام شد. تو مسئولیتی نداری. تلفن سوم، الو! بفرمایید. حفاظت، سپاه پاسداران، این ماشین و حفاظتی که به شما دادیم تا 48 ساعت تحویل بدهید. بگذار سه تلفن به من بشود، بعد ببینم من دین دارم یا دین ندارم؟ ما الآن در سرازیری دین داریم. در سرازیری هر بشکهای، بیام و است. (خنده حضار) ماشین سالم در گردنهها معلوم میشود این سالم است یا نه؟ تلفن به شما شده یا نشده.
چون شب جمعه است و آخر ماه شعبان گوش میدهید، یک دعا میکنم. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین که منتظر دلواپس عاقبت. خدایا به همه ما حسن عاقبت مرحمت بفرما.
5- جایگاه تلاوت قرآن در ماه رمضان
آنچه در ماه رمضان مهم است این است که ماه رمضان، ماه قرآن است. قرآن بخوانم. قرآن نمیگوید: ماه رمضانی که روزه واجب شد. میگوید: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185) نمیگوید: «شهر رمضان الذی کتب علیکم الصیام» اهمیت رمضان به قرآن است نه به روزه. «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» نمیگوید: «شهر رمضان الذی کتب علیکم الصیام». قرآن هم یک تلاوت داریم و یک تدبر.
تلاوت قرآن این است. در سوره یونس، خدا به پیغمبرش میگوید: من به سه چیز شاهد هستم. 1- «وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ» (یونس/61)
استقبال از رمضان، اهمیت ماه به قرآن است. 2- تلاوت قرآن، راجع به تلاوت قرآن می گوید: «وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ» در هر شأن و شرایطی هستی، در هر مرحلهای هستی، «وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ» در هر شأنی هستی، و بعد میگوید: «وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا» آیهی عجیبی است. به پیغمبر میگوید: من شاهد سه چیز هستم. اما «تعملون» نمیگوید: «تعملُ». «تعملون» برای همه مردم است. همه شما مردم کره زمین هر عملی انجام میدهید. همه اعمال شما یکی، قرآنی هم که تو پیغمبر تلاوت میکنی، یکی. تمام کارهای شخص تو هم یکی. من شاهد سه چیز هستم. همه کارهای تو، قرآنی که تو میخوانی، همه کارهای همه مردم، اوه… فهمیدید چه شد؟ خدا میگوید: من بر سه چیز گواه هستم. 1- تمام شرایطی که تو داری. خوردن، خوابیدن، جنگ کردن، نصیحت کردن، عبادت. همه کارهایی که تو میکنی من شاهد هستم.
2- همه کارهایی که همه مردم میکنند من شاهد هستم. همه کارهای شخص پیغمبر و همه کارهای همه مردم، کنار همه همه، میگوید: قرآنی که تلاوت میکنی. یعنی خدا تلاوت قرآن را کنار همه کارهای پیغمبر گذاشته است. باقی را هم شما بگویید. و همه کارهای همه مردم… این آیه خیلی برای اهمیت تلاوت زور دارد.
نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. خدا در این آیه میگوید: من گواهم بر سه چیز است. 1- تمام کارهای پیغمبر، 2- تمام کارهای همه مردم. 3- قرائت قرآنی که پیغمبر دارد. یعنی تلاوت قرآن را یک کفه گذاشته است. همه کارهای پیغمبر و همه کارهای همه مردم را در یک کفه گذاشته است. این برای تلاوت است.
زشت است دیگر ما این همه، میلیونها تحصیل کرده داریم قرآنشان ضعیف است. بعضیهایشان قرآنشان ضعیف است. الآن همه شبکهها قرآن میگذارند. حالا همه با کم و زیادش میگویم. خیلی از شبکهها، یکی صبح میگذارد. یکی شب میگذارد، یکی نصف شب میگذارد. رادیو و تلویزیون، این قرآنمان را درست کنیم. بیایید تصمیم بگیریم. این یک مورد.
6- ماه رمضان، ماه آشنایی با معارف قرآن
2- قرآن مهجور است. ببینید ماشینهایی که هوا گرفته است، کجا هل میدهند روشن میشود؟ در سرازیری ماشین روشن میشود. سرازیری قرآن ماه رمضان است. یک طوری باشد همه منبرها تفسیر بگویند. آقای قرائتی ما اگر نخواسته باشیم به حرف شما گوش بدهیم باید چه کنیم؟ من نمیخواهم تفسیر بگویم، میخواهم منبر بروم. ممکن است یک کسی بگوید: آقا من نمیخواهم تفسیر بگویم.ما میخواهیم روی منبر تاریخ بگوییم. می خواهیم حدیث بگوییم. حدیث هم بگو، تاریخ هم بگو. اما بدنه سخنرانی باید قرآن باشد. دلیل قرآنیاش را هم برای شما میگویم. این خطاب به همه امام جمعهها و علما و همکاران عزیز ما است. قرآن میگوید: «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ» پیغمبر برای مردم بیان کن. چه چیز؟ «مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل/44) اگر برای مردم میخواهی صحبت کنی، آنچه نازل شده را بگو. حالا میخواهی یک شعر هم بخوانی، بخوان. دو بیت هم بخوان. یک تکه تاریخ هم در حد نیم دقیقه بگو. یک خواب هم میخواهی بگویی، در سی روز ماه رمضان هفت دقیقه هم خواب بگو. اما سخنرانی باید قرآن باشد. خدا چه گفته است؟ هرچه بگویید کم میآورید جز قرآن. لخت به شما بگویم.
هر منبری و واعظی و هر طلبهای هرچه بگوید کم میآورد. بنده اگر میخواستم، بهترین کتاب در زمان ما کتابهای مطهری است. ما از کتابهای مطهری بهتر نداریم. اگر میخواستم کتابهای مرحوم مطهری را تکیهگاه خودم در تلویزیون قرار بدهم، سال اول از تلویزیون خارج شده بودم. برای اینکه مطهری تقریباً پنجاه کتاب دارد، از هر کتابی ده سخنرانی درمیآورم، ده تا پنجاه تا 500 تا میشود. بعد این 500 سخنرانی تمام میشد. من الآن چهار، پنچ هزار ساعت در تلویزیون صحبت کردم. هنوز هم حرف نو دارم بزنم، چون صبح به قرآن نگاه میکنیم یک چیزی میفهمیم، عصر یک چیز دیگر میفهمیم. قرآن مثل این ساختمان است. امروز یکی آپارتمان ساخت، کنارش همین مهندس یک چیز دیگر میسازد. ولو سیمان و آجرش یکی است. خاصیت قرآن این است. تفسیر راه بیاندازیم. منتهی تفسیر طولانی نشود. یک آیه را بخوانیم. تفسیر هم به ترتیب نگوییم. اینها تجربههای خودم هست میگویم. کسی خواست بشنود، بشنود.
به ترتیب که تفسیر میگویید، ممکن است به یک آیه برسید، مثلاً آیه طلاق. «الطَّلَاقُ مَرَّتَان» (بقره/229) جوان میگوید: بلتند شو برویم! ما هنوز داماد نشدیم، این شیخ برای ما آیه طلاق را تفسیر میکند. مثل اینکه آقا مریض هستی، میگوید: به ترتیب این قفسه را میخوری، فردا هم این قفسه، فردا هم این قفسه. مریض که قفسهای نمیشود بخورد. آیه شانزده، آیه هفده، آیه هجده، یک قرص از آن قفسه، یک شربت از آن قفسه، ببین چه نیاز دارد. براساس نیازش تفسیر بگو، نه به ترتیب. تفسیر ترتیبی برای حوزه خوب است. برای دانشگاه خوب است. اما در مسجد و مردم باید موردی باشد. مثلاً از آیه 32 به آیه 56 برو. از آیه 56 به آیه 67 برو. نه تفسیر موضوعی… آخر تفسیر موضوعی این است که مثلاً راجع به یک چیزی بیست جلسه صحبت کند. این هم برای خواص است. مثل اینکه آدم هرچه پول دارد پتو بخرد. این برای شهرهای بزرگ است که یک پرده دوی داریم. یک پیراهن دوزی داریم. یک تک دوزی داریم. در یک شهر کوچک دیگر پرده دوزی نمیخواهد. یک خیاط همه را میدوزد. هم مردم تقاضا کنند که روحانیون عزیز تفسیر بگویند. فایده تفسیر بیست فایده است که کتابهای دیگر ندارد.
7- برتری مباحث تفسیری بر دیگر مباحث دینی
1- قرآن سند نمیخواهد. بعضی از روایتها دروغ است. بعضیهایش ضعیف است. در روایتها شن است. قرآن سند نمیخواهد.
2- کتاب قرآن در همه خانههای مسلمانها هست. هرکس مسلمان است یک قرآن در خانهاش است. قرآن را خدا قول داده، «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (یوسف/12) من قرآن را حفظ میکنم. یک نهضتی باید در ایران واقع شود و مسأله تفسیر جدی گرفته شود.
هرچه میخواهید در تفسیر هست. یکبار یک کسی در فرودگاه بود. از من پرسید: من یک پدر و مادری دارم حق بر گردن من ندارد. این «و بالوالدین احسانا» شامل من هم میشود؟ گفتم: مگر میشود؟ پدر و مادر حق ندارند؟ مگر میشود؟ گفت: بله میشود. پدر و مادر من حق بر گردن من ندارند. من به عقلم نیامد. گفتم: چطور؟ گفت: من در شکم مادرم بودم، پدر و مادرم با هم دعوا کردند. بعد هم جدا شدند. من را زاییدند و به یک خانواده دیگر دادند. مادرم رفت شوهر کرد و پدرم هم زن گرفت. نه لباسم را شستند و نه شیرم دادند و نه چیزی یاد من دادند. این والدین نیست که هیچ! هیچ حقی هم بر گردن من ندارند. قرآن میگوید: «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» (بقره/83) این والدین احسان دارد؟یک خرده فکر کردم گفتم: بله. گفت: به چه دلیل؟ گفتم: قرآن میگوید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ» (لقمان/14) نه ماه مادرت تو را سر دل کشید. شما اگر کسی ساکت را بگیرد و از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ببرد، میگویی: دست شما درد نکند. مخلصم، چاکرم! قربان دستت! ده متر، بیست متر ساک تو را از آن طرف خیابان به طرف دیگر برده است. نه ماه تو را سر دل کشیده است. نه ماه پول حمالی میخواهد. گفت: راست میگویی!!
قرآن میگوید: هر سؤالی داری من جواب میدهم. آیهاش چیست؟ «آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ» (یوسف/7) یعنی هر سؤالی داری من جواب میدهم. قرآن نور است. نور مبین است. نور روشن است. طوری باشد که ایران ما با قرآن چفت شود. حفظ قرآن به لطف خدا راه افتاده است. حفظ قرآن تکان خورده و خیلی هم خوب شده است. حالا اوقاف و سازمان تبلیغات و مساجد و سفارش مقام معظم رهبری و آموزش و پرورش و دانشگاهها و حفظ قرآن راه افتاده است. خدا را شکر! ما اول انقلاب پاکستان رفتیم. با ما مصاحبه کردند که در ایران چند حافظ قرآن است؟ گفتم: پاکستان چند تا است؟ اول انقلاب بود، آن زمان گفتند: 500 هزار نفر! من دیدم بگویم: در ایران حافظ قرآن، ده نفر داریم. صد نفر داریم. راستش را بگویم، آبروی ایران ریخته و دروغ بگویم آبروی خودم ریخته است. خدا به ذهنم انداخت بگویم: ما حافظ قرآن تربیت نمیکنیم. ما محافظ قرآن تربیت میکنیم. این پاکستانی گیج شد. گفت: محافظ قرآن چیست؟ گفتم: حافظ قرآن این است که چشمهایش را میبندد و تند تند میخواند. یک آدم تیزهوش میتواند یکساله و یا کمتر و بیشتر قرآن را حفظ کند. ما محافظ قرآن داریم. محافظ یعنی جبهه میرود و تکه تکه میشود، اما یک وجب زمینش را به صدام نمیدهد. ما محافظ قرآن تربیت میکنیم. گفت: احسنت و بالاخره خدا به ما رحم کرد. (خنده حضار) خدا رحم کرد هم دروغ نگفتیم و هم درست گفتیم. آبروی ایران نرفت.
البته ما الآن حافظان قرآن داریم، حفظ قرآن راه افتاده است. سراغ تفسیر قرآن بیاییم. تفسیر قرآن هم ور نرویم. این خطاب به آقایان و علماست. یک آیه بگوییم که شاید این باشد. شاید این باشد. شاید این باشد. مردم گیج میشوند. این شاید شایدها یک اقوال و احتمالاتی را برای مردم میآورد.
8- تناسب مباحث تفسیری بر دیگر مباحث دینی
خدا آیت الله حائری امام جمعه سابق شیراز را حفظ کند. یک مثل خوبی میزد. میگفت: آخوند مثل مادر است. مادر غذاهای مختلف میخورد. اما آنچه به بچهاش میدهد شیر است. شما میخواهی تحقیق هم بکنی صد تا تفسیر ببین. اقوال و احتمالات را ببین. اما آنچه روی منبر میگویی، یک چیزی بگو که متوجه شوند. تفسیر خوب دو شرط دارد. 1- عوام بفهمد. 2- خواص هم بپسندد. بعضی بحثها را عوام میفهمد ولی به خواص که میدهی میگوید: بابا حرفهایش غلط است. مبنا ندارد. عوام میفهمد ولی حرفهایش غلط است. بعضی حرفها را خواص میپسندند ولی عوام نمیفهمد.
من خودم پای منبر یک بزرگواری بودم، یک دعا کرد گفتم: نمیفهمم چه میگوید ولی اگر درست میگوید، الهی آمین! (خنده حضار) گفت: خدایا انوار باطنیه ما را با ملکوت اعلی تطبیق بفرما. (خنده حضار) گفتم: انوار باطنی من با ملکوت اعلی تطبیق بفرما. گفتم: خدایا نمیفهمم چه میگوید، ولی اگر درست است الهی آمین! (خنده حضار)
قرآن را جدی بگیریم. بعضیها شب قدر موبایل سر میگیرند. میگوییم: موبایل چیه؟ میگوید: درونش قرآن است. (خنده حضار) آخر این چه بساطی است. بعضیها وسط سر گرفتن قرآن پیر درمیآورند. بابا آنچه اسلام گفته این است. «بمحمد، بعلی، بفاطمه» تمامش کن. بعد قرآن را زمین بگذار و دعا کن. این همینطور میگوید: بمحمّد یک روضه میخواند. این خوابش میگیرد، قرآن هم سنگین است، بلند میشود… (خنده حضار) دو مرتبه «بموسی بن جعفر» باز یک روضه موسی بن جعفر میخواند، پدر مردم را درمیآوریم. بابا آخر این نه در قرآن است، نه در حدیث است. نه سفارش است. فقط سلیقه شخصی است. پایش به جایی بند نیست. قرآن سر گرفتن یک ربع است. بله! مناجات کنید و بعدش دعا بخوانید که هرکس میخواهد برود، برود. گروگان نگیریم. شما الآن گروگان گرفتی. اسلام میگوید: سر نماز رکعت اول اقتدا کرد. رکعت دوم میخواهد قصد فرادی کند. گروگان هستیم، رکعت دوم قصد فرادی کن. در نماز به من گفتند: تو آزاد هستی، میتوانی قصد فرادی کنی بروی. چرا وقتی قرآن در نماز حق نداری گروگان بگیری، چرا مثلاً ما در قرآن سر گرفتن گروگان میگیریم؟فرقی بین تاجر و غنی در مسجد نباید باشد. اینجا بانک نیست که هرکس پول دارد چای پر کنار رئیس بانک رنگ بخورد. تبعیض نباید باشد. به هر حال دعا کنم…
خدایا تمام خیرات ماه شعبان و رمضان را نصیب همه ما بفرما. ما را از محرومین قرار نده. این برنامه ها را هم در جزیره خارک گرفتیم، از تمام مسئولین جزیره خارک و مردم جزیره خارک… دبیرستانی و دانشجو، کاسبش، کارمندش، از همه تک تک تشکر میکنم.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»