روز جهانی معلم
اهمیت نقش معلم
معلم، به همان اندازه که در سابقه فرهنگی و تاریخی کشور جایگاه مقدسی دارد، در مواجهه با دین و مذهب نیز به همان اندازه از قداست این آفریده گرانبها بر روی زمین صحبت شده است. هرکه قسمتی از تجربهها و اندوختههایش را به انسان آموزش دهد، معلم شمرده میشود؛ البته در برابر وظیفه دانشآموز در برابر این واژه، باید بسیار کنجکاو و پژوهشگر بود که معلم با هیجان و اشتیاق بیشتر به تبادل اندیشههای خود ادامه دهد.
**یادآوری
کودکیام را به یاد میآورم. آن روزهایی که به اجبار مدرسه میرفتم و در غم هجران مادر میگریستم. آن روزها که مانند رؤیایی دور از دست، سینهام آکنده از اندوه غربت میشد و همه مرا به تمسخر میگرفتند. کودکیام را به یاد آموزگاری به یاد خواهم آورد که با حرص و اشتیاق تمام، توانست هجیکردن واژه «الف» را به من آموزش دهد. این کودکی پر از معلمهایی بود که روز قبل به خاطرشان انشا مینوشتم و شب باید به انجام تکالیفشان در آغوش خانواده چشمهایم را ذوب میکردم. یادآوری این خاطرها برایم مانند ابری است که از روی سر هر خشکیدهای عبور کرده و هرگز رعدی از خود نشان نداده است. یادآوری، یادآوری، یادآوری آن روزها برایمان رؤیایی شده است دورتر از خورشید! با این همه دلم لکزده برای چوبدستی معلمی که با محبت تمام، به تخته میکوبید و ما را میترساند تا شاید روزی دانشمند شویم که نشدیم! که نشدیم!
**معلم
گرچه امروزه تکنولوژی و رسانه توانسته است بار عظیمی از آموزش محتوا و القای اندیشه را از دوش آموزگار بردارد، اما همچنان تنها آموزگار است که میتواند با بهرهگیری از بیان و احساسها، بار معنای سوژه را افزایش دهد. در واقع وظیفه آموزگار تنها تفهیم مسائل آموزشی نیست، بلکه تربیت و باروری اخلاقی فرد در مواجهه با جامعه و نیازهای روحی و جسمی و تکریم خانواده را نیز برعهده دارد. بنابراین معلم میتواند بیش از هر دکتری، برای دانشجویانش گنجینه راز باشد. معلم میتواند در عین حال نزدیکترین و دورترین فرد نسبت به دانشآموز باشد و این دوری و نزدیکی، بستگی به میزان همذاتپنداری وی با شاگردانش دارد. معلم بهخودیخود واژه مقدسی نیست؛ لیکن جایگاه معلم بهعنوان یک سخنران مؤلف باید مورد احترام قرار بگیرد. در هر جامعهای ریشه فرهنگسازی و بنیاد رشد اجتماعی و اقتصادی آن در دست آموزش و پرورش است و به همان نسبت، مهمترین ارگان هر دولتی وزارت علوم آن خواهد بود. متأسفانه فرهنگیان، چه بازنشستگان و چه آنان که خاک گچ و عطر ماژیک را استشمام میکنند، دغدغه مسائل مالی را دارند. بهطورقطع در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت آموزگار با خیال راحت از وضعیت اقتصادی خانوادهاش، سر کلاس درس حاضر شود و به همان میزان نیز از قدرت آموزشی وی کاسته خواهد شد. بدهیهایی که پرداخت نمیشوند؛ اعتراضهایی که در این حوزه وجود دارد و از همه مهمتر شرایط نابهسامان و شلخته فضای آموزشی در لوکیشنهای دولتی، مزید بر علت میشود. معلم باید دارای اعتماد به نفس و اعتماد به پشتوانه از هر نظری باشد تا محصل را به درستی شناسایی و تربیت کند. در چنین اوضاعی، تنها میتواند از معلمهای کشورمان تشکر کرد که با همه این کمبودها و دغدغههایی که پایان ندارد و موجب میشود تعداد انبوهی از آنان رو به شغلهای دوم و سوم روی آورند، تشکر کرد.
**خداحافظی طولانی
هیچ هنگام یادم نخواهد رفت روزی که آخرین روز مدرسه مینامیدند. هرگز به تاریخ تقویمی تبدیل نمیشد. هرگز یادم نخواهد رفت وقتی آخرین امتحانمان را میدادیم با ذوق و شوق میآمدیم سراغ کتابها و آنها را از هم میگسستیم؛ دست آخر هم میدیدیم کتاب درسی را که با عصبانیت تمام پاره کردهایم، بار دیگر برای قبولی باید از کوهها و درههای پر فراز و نشیب صحبتهای خانواده، دوستان و آشنایان عبور میکردیم. ما از همان نسلی هستیم که مادرمانمان معلم بودند و خانهداری میکردند و سنگ صبور همه بمحسوب میشدند.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی