زندگینامه شفیعی کدکنی
بیوگرافی محمدرضا شفیعی کدکنی
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی؛متخلص به”م.سرشک” است.وی متولد ١٩ مهرماه ١٣١٨ در روستای کدکن از توابع نیشابور(خراسان)است؛که از توصیف زادگاهش با مصرع”هان ای بهشت خاطره، ای زادگاه من” میتوان به میزان علاقه اش به محل تولدش پی برد.به گفته ی خودش کودکی پرنشاط و پر جنب و جوش بوده و به دلیل نداشتن خواهر یا برادر،وقتش را با بازی در کوچه و همسالان نیشابوری اش میگذرانده؛اما همین شوق و نشاط او را به پانزده سال فراگیری علوم حوزوی و آموزش فکری و فلسفی پیوند زد.در این زمان او زیر نظر أدیب نیشابوری و هاشم قزوینی درس میخوانده و در این باب جالب است بدانید که استاد کدکنی میگوید:”أدیب برای من استاد یگانه ی ادبیات عرب و بلاغت اسلامی بود.صدای او و موسیقی کلام او پس از پنجاه سال در گوش من طنین انداز است و همین الان صدای أدیب را با تمام وجودم احساس میکنم.”
ارتباط با دکتر شریعتی
پس از گذراندن این دوره از تحصیلات در حوزه ی علمیه وارد دانشگاه مشهد،دانشکده ی ادبیات شد.در این زمان با همکاری جوانان شاعر و اهل ذوق،انجمن ادبی تشکیل داده که دکتر علی شریعتی هم از جمله اعضای این انجمن بود.دوره ی فوق لیسانس و دکتری را در دانشگاه تهران گذراند و در بنیاد فرهنگ و کتابخانه ی مجلس سنا مشغول به کار شد.در همان زمان نیز به تدریس سبک شناسی و نقد ادبی در دانشگاه تهران پرداخت.وی بنا به دعوت دانشگاه های آکسفورد و پرینتسون،مدتی را تحت عنوان فرصت مطالعاتی به این کشور ها سفر کَرد.دکتر از اساتید متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار میرود و در نقد و ادب صاحب نظر و در شعر و شاعری دارای مقام والاست.
وی در محافل ادبی به ندرت ظاهر ممیشود و بیشتر در انزوای اهل ادب به سر میبرد.شاعری را با “زمزمه ها”آغاز و در مجموعه های دیگر توانایی اش در غزل و قالب های دیگر را به خوبیبه نمایش گذاشت. از دوستانش میشود فهمید چگونه شخصیتی دارد. مهدی اخوان ثالث از جمله دوستان نزدیک وی(شاعر همشهری اش) به شمار میرود.هر دو شخصیتی دور و در عین حال همراه با اجتماع و هر دو دارای اشعاری که آرام آرام در حافظه ی عمومی جامعه ذخیره شده و در قلب مردم زمزمه شده و اثرگذار است،اثری که ممکن است ارزوی هر شاعری باشد.بسیاری از خوانندگان بزرگ کشورمان اشعار انها را با حنجره ی خود دوام بخشیدم اند.
در شعرهایش علاقه به خاک و تعلق خاطرش به نیشابور موج میزند؛ همانگونه که از شعر ابتدایی مطلب برمی آید؛اشعار دکتر کدکنی،رنگ اجتماعی دارد و غالبا اوضاع کشور در دهه ی ۴٠ و۵٠ را نشان میدهد؛ضمن اینکه از تألیف ها و تصحیح ها و تَرجمه های ممتاز وی نمیتوان چشم پوشی کرد. اثار استاد کدکنی در سه بخش انتقادی،نظری و مجموعه اشعار میتوان دسته بندی کرد. این بخش ها شامل مقالات ادبی،تصحیح اثار و ترجمه،دفتر شعرهای بوی جوی مولیان ،زمزمه ها،شبخوانی و از زبان برگ است؛وده ها مقاله وکتابی کهامروز از وی بجای مانده است. الحق اکثرا معتبر و از نظر ادبی و تخصصی و قابل استناد است و اینها تنها گوشه ای از عمر گرانمایه ی این استاد عالیقدر است؛و این در حالی است که باید از توصیف پرباری کلاسهایش که همچنان دایر است بگذریم.
همه ی اینها به بهانه ی زادروز استاد ادبیات بود و با یکی از بهترین اشعار وی این بهانه را به إتمام میرسانم،باشد که با شناخت هر چه بهتر بزرگان این سرزمین،دینمان را نسبت به ایشان ادا کنیم:
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرها از سورت سرمای سخت
هست امیدی که ابر فرودین
برگها رویاندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت
نویسنده : زهرا شفیعی پور