روانشناسی
زندگی قطاری تندرو است که هیچ راه برگشتی ندارد پس زندگی کن
زندگی قطاری تندرو است که هیچ راه برگشتی ندارد پس زندگی کن
زندگی چیست؟ چقدر از روزمان را زندگی میکنیم؟ آیا خوب زندگی میکنیم؟
هر روز که میگذزد به مرگ نزدیکتر میشویم اما تا به حال چقدر به مرگ فکر کرده ایم؟ چه اندوخته ای برای جهان آخرت ذخیره کرده ایم؟ دل چه افرادی را شاید کرده ایم؟ چقد کار خیر انجام داده ایم که شب که سرمان را روی بالش میگذاریم راحت خوابمان ببرد؟
زندگی مثل سفر با قطار است؛ سوار می شویم و سفر می کنیم. در این سفرها، هم حادثه وجود دارد و هم تاخیر. در ایستگاه های معینی غافلگیر می شویم . بعضی از آنها را به عنوان خاطرات شادی بخش و بعضی دیگر را با اندوه بسیار به خاطر میسپاریم. وقتی متولد می شویم و برای اولین بار سوار قطار میشویم، با کسانی آشنا می شویم که تصور میکنیم تا پایان سفر همراهمان خواهند بود؛ آنها والدین ما هستند، متاسفانه چنین چیزی واقعیت ندارد؛ والدین تنها زمانی با ما هستند که به آنها نیاز داریم. آنها نیز سفرهایی دارند که باید به انجام برسانند. ما همواره با خاطرات عشق، مهربانی، دوستی، راهنمایی و حضور همیشگیشان زندگی می کنیم، افراد دیگری هم هستند که سوار قطار میشوند، آنها برادران، خواهران، دوستان وآشنایان ما هستند که یاد می گیریم، دوستشان بداریم بعضی این سفر را با شادی طی می کنند، بعضی با ناراحتی بعضی تاخیر می کنند، بلکه بتوانند به نیازمندی دست همراهی دهند. بعضی هنگام پیاده شدن از خود، اثری ماندگار برجا می گذارند. سفر هرکس پر است از امید و رویا چالش عقب نشینی و وداع . فقط باید سعی کنیم حداکثر استفاده را از سفرمان ببریم. هرچه که باشد باید همواره سعی در ایجاد تفاهم با همسفرانمان داشته باشیم و خوبی آنها را ببینیم. یادمان باشد که در هر لحظه از سفر ممکن است یکی از همسفرانمان لحظه بدی را بگذراند و به کمک ما نیاز داشته باشد. بزرگترین معمای سفر ما، این است که نمی دانیم آخرین توقف چه وقت خواهد بود،ترک نزدیکانمان غمانگیز خواهد بود، اما از طرف دیگر باید بدانیم که یک روز به ایستگاه اصلی خواهیم رسید و با آنها ملاقات خواهیم کرد. تا زمانی که هریک به ایستگاه آخر برسیم و قطار را برای آخرین بار ترک کنیم، سفر را هرچه بیشتر برای یکدیگر لذت بخش و خاطرهانگیز کنیم. همه سوار شوید سفر به خیر .