سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
دکتر احمد رضا آذر پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان در همین ارتباط به نسل فردا میگوید: قبل از هر چیز بایست بر اثرگذاری نگاه والدین بر کودکان تاکید کنیم به این معنا که نگاه و باوری که والدین و بزرگترها نسبت به مرگ و سوگ عزیزان دارند به فرزندان انتقال خواهد یافت. به طور طبیعی کودکان به دلیل قرابت و نزدیکی بیشتر با طبیعت آمادگی بیشتری برای پذیرش مرگ دارند مگر اینکه به دلیل انتقال نگرش غلط نسبت به مرگ از جانب بزرگتر ها این پذیرش به درستی در آنان صورت نپذیرد.
وی بااشاره به اینکه مرگ اندیشی یکی از مقولات اصلی ذهن تمامی ما آدمیان است میگوید: بین زنده بودن و زندگی بایست تفاوت قائل شد. موجودات به صورت زیستی زنده هستند اما زندگی کردن مقولهای است انسانی که با عقل و اندیشه و … ارتباط دارد. همان عقل و اندیشهای که نسبت به مرگ وجود دارد سوگ و درجه سوگواری را در ذهن ما پررنگ یا کم رنگ میکند. در واقع علی رغم اینکه پذیرش مرگ به طور طبیعی در وجود بشر نهاده شده است اما تفکر و چرایی انسان در مسائل سبب میگردد این پذیرش در مقوله مرگ به سرعت و به راحتی انجام نپذیرد.
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
مقوله مرگ و شکل گیری تفکر انتزاعی در کودکان
آذر در تکمیل توضیح خود میگوید: برای کودک که هنوز با منِ حقیقی وجود خود و دیگری آشنا نشده است و “من” برای وی صرفاً یک جسم یا یک غریزه است مرگ معنایی متفاوت دارد. البته باید گفت مرگ عزیزان یا مرگ والدین غالباً سبب خواهد شد ذهن کودک با پدیدههای انتزاعی زودتر آشنا شود، برخلاف نظر ژان پیاژه که معتقد است تفکر انتزاعی در کودکان پس از 12 سالگی شکل میگیرد این اتفاق پیش از موعد برای او حادث شود و کودک فقدان و نبود یک عزیز را فراتر از جسم او درک نماید.
مراحل پذیرش مرگ
دکتر احمد رضا آذر با بیان اینکه روانشناسان معتقدند در رویارویی و پذیرش مرگ عزیزان، افراد چندین مرحله را سپری میکنند این مراحل را چنین عنوان میکند: در مرحله نخست فرد، مرگِ کسی را که با او وابستگی عاطفی و روانی دارد انکار میکند و تمایلی به پذیرش مرگ وی ندارد. در مرحله دوم خشم و عصبانیت از مرگ و چرایی آن اتفاق می افتد. در گام سوم فرد به نوعی ملامت و سرزنش خود ودیگران و احساس گناه روی میآورد. در مرحله چهارم فرد دچار افسردگی میشود و در مرحله آخر است که بازیابی خویش و پذیرش مرگ در فرد اتفاق می افتد. تمامی این مراحل در سوگ کودکان نیز قابل مشاهده است.
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
تقویت خیال در کودکان عاملی برای گذرِ بهتر مراحل سوگ
این پژوهشگر با بیان اینکه هر چه قدر والدین نگرش صحیحتر و واقع گرایانه تری نسبت به مقوله مرگ داشته باشند بهتر خواهند توانست فرزندان خود را در این ارتباط با این مقوله مدیریت کنند، میافزاید: کودکانی که با مقوله “خیال” رابطه بهتری دارند بهتر میتوانند با سوگ یک عزیز کنار بیایند و مرگ وی را بپذیرند. به صورت ملموس و واقعی نیز والدین مسئول هستند. به این معنا که وقتی پدری از دنیا میرود قاعده بر این است که عمو، دایی، پدربزرگ کودک باید وارد میدان شده و با ایجاد معنای پدر برای کودک این خلأ را جبران کنند چرا که “پدر” “مادر” و … صرفاً یک جسم فنا پذیر نیستند که با مرگ آنان از میان بروند بلکه معنایی عمیق هستند که میتوان در فقدان آنان این معنا را توسط دیگر اعضای دیگر زنده نگاه داشت تا بخشی از این فقدان و جدایی جبران گردد. حتی در قرآن کریم نیز گاهی به جای لفظ “پدر” از لفظ “عمو” استفاده میشود که این موضوع قرابت و نزدیکی این دو نقش را نشان میدهد و اینکه این دو میتوانند تا حدودی خلاء یکدیگر را جبران کنند. بسیاری از بزرگان ما در دوران کودکی پدر یا مادر خود را از دست دادهاند اما آنچه که سبب گردید این افراد از بین نروند و این فقدان را تاب بیاورند آفرینش و یافتن معنای پدر یا مادر در وجود سایر افراد و اعضای خانواده و اقوام بوده است. رسول اکرم (ص) نمونه بارز کسی بوده است که در دوران کودکی پدر و مادر خود را از دست داده است و اگر آفرینش معنای پدر توسط ابوطالب عموی پیامبر نبود شاید تحمل این فقدان بسیار سخت و دشوار مینمود. در میان موسیقی دانان بتهوون نیز نمونه دیگری است که در طفولیت والدین خود را از دست داده اما این امر نه تنها به مانعی برای رشد روحی و ذائقه هنری وی تبدیل نشد بلکه آثار بسیار ارزشمندی از وی به جا مانده است.
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
دکتر آذر اظهار داشت: باید پذیرفت که اکثر خلاء هایی که در آدمیان وجود دارد از جنس خلاء در معنا و خلاء در معنویت است و نه فقدان جسم و شکل ظاهری. خیال (و نه تخیل) خواهد توانست ما را به معانی بسیاری از چیزها متصل کند. کودکی که عنصر خیال در وی پرورش یافته است (خیال برخاسته از امید و عقلانیت و نه آرزو و توهم) خواهد توانست حتی در نبود و فقدان جسم مادر یا پدر خود با استفاده از عنصر خیال به معنای پدر یا مادر متصل شود و این معانی را در وجود خود بیابد و تقویت نماید. بنابراین هر چیز که خیال کودک در ارتباط با معانی چیزهایی که ظاهراً از دست رفته است را تقویت کند میتواند به کودک در تحمل و پذیرش این سوگ بسیار کمک رسان باشد. باید به کودک یاد داد که “معانی”، مرگ پذیر نیستند و آنچه که او را با این “معانی” ارتباط میدهد خیال اوست. اینکه به یک کودک عکس پدر، فیلمهای او، دست نوشتههای او، صدای او را ارائه دهیم و به او بگوییم اینها تماماً چیزهایی است که از پدرت در زمان منجمد کردهایم و برای تو نگه داشتهایم، یا اینکه به او بگوییم پدر تو اگر چه جسمش دیگر در میان ما نیست اما معنای او و مفهوم پدر در همه جا حضور دارد بسیار میتواند تسلی بخش باشد. روانشناسان اگزیستانسیالیست معتقدند معنای وجود هرگز از میان نمیرود و این مقوله اگر چه به رویکرد فلسفی نزدیک است و امری پیچیده مینماید اما میتوانیم از طریق قصه گویی برای کودک او را به این مقوله از مفاهیم نزدیک کنیم و نگرش کودک را نسبت به مرگ یک عزیز در مسیر درست قرار دهیم.
سوگ کودکان / در گفت و گو با یک پژوهشگر کودک و نوجوان بررسی شد
نویسنده : نگار احمدی