مذهبی

شناخت ظاهر و باطن كارها(درس هایی از قران)

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

مثلاً ظاهرش مي‌گويد: تحليل سياسي. ولي باطنش غيبت است. گاهي ظاهرش شوخي است. شوخي كردم. ولي تو حالا يا شوخي گفتي، يا جدي گفتي، آبروي مرا ريختي. من اگر يك آهن را بردارم، ببخشيد يك سيخ طلايي در چشم شما زدم، شما كور مي‌شوي. بعد بگويم: طلا بود. حالا يا طلا بود، يا ميخ بود. ما كور شديم! نمي‌شود گفت: شوخي كردم. در قرآن مي‌فرمايد: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً» (بقره/216) گاهي ناراحت هستيد. اما «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏». به نفع شما است. نبايد ناراحت شويد و بگوييد: بچه‌هاي ما همه دختر هستند. همه پسر هستند. حالا كنكور موفق نشدي. اين شغل استخدام نشدي. در اين گزينش رد شدي. گاهي وقت‌ها انسان خيرش در تلخي‌ها است. خيرش در ناكامي‌ها است.

1- ظاهر كار، زحمت؛ باطن كار، رحمت

چوب عود را وقتي آتش مي‌زنند، مي‌سوزانند. اما در عوض بوي عطرش بلند مي‌شود. تا نسوزد بوي عطرش بلند نمي‌شود. چرا همسر من چنين است. چرا؟ چرا؟ چرا؟ بله يكوقت آدم كوتاهي كرده، خوب راجع به كوتاهي مقصر، آدم غصه بخورد طوري نيست. اما يكوقت، نه من كوتاهي نكردم. نشد، خوب نشد كه نشد! قرآن مي‌گويد: شما جنگ برايتان تلخ است. اما «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏» باعث عزت شما مي‌شود. هشت سال جنگي كه به ما تحميل شد چه آدم‌هايي را داديم. دستغيب‌ها، اشرفي‌ها، صدوقي‌ها، مطهري‌ها، بهشتي‌ها، مفتح‌ها، چمران‌ها، رجايي‌ها، چه سردارهايي، چه خلبان‌هايي، چه اساتيد دانشگاهي، چقدر نسل نو و دانشجو و دبيرستاني. خيلي ولي اين خير است. چكش كه بر سر ميخ مي‌خورد، براي ميخ شر است، اما خير است. چون اگر اين چكش در سرش نخورد، اين چوب‌ها به هم چفت نمي‌شود. در اثر جنگ بود كه الآن حالا هر روزي، هر هفته‌اي، هر چند روزي، يك ابتكار، يك اختراعي، يك جهشي، يك صنعتي، يك پيشرفتي، عزتي، خيلي ارزش دارد كه رئيس جمهور آمريكا بگويد: اگر قدرت مي‌داشتم تار و پود اين تشكيلات ايران را به هم مي‌ريختم. يعني چه؟ يعني رئيس جمهور آمريكا پشت دوربين بيايد و بگويد: من توان ندارم. اين خيلي مهم است. اين خيلي مهم است كه من نمي‌توانم.

شما بعضي‌هايتان يادتان است. زمان شاه يك قانوني تصويب شد كه اگر يك آمريكايي در ايران هر جنايتي بكند، ايران دخالت مي‌كند. يعني يك آمريكايي مي‌رود، مثلاً رسيد به نماينده‌ي مجلس زمان شاه، رسيد به يك قاضي، رسيد به يك استاد دانشگاه، تصميم گرفت يك تف در صورتش بياندازد. اگر تف انداخت، ايراني حق شكايت ندارد. تذكر بدهند در آمريكا ايشان محاكمه شود. يعني يك سگ آمريكايي اگر پاچه‌ي يك ايراني را گرفت، چخ گفتن را ما حق نداشتيم بگوييم. ولي الآن… اصلاٌ فرياد امام خميني از آنجا شد. كه ايران فروخته شد! ايران نابود شد! ايران ذليل شد! جنگ تلخ است ولي ظاهرش تلخ است.

2- ظاهر كار، افزايش؛ باطن كار، كاهش

در درآمدها، بعضي وقت‌ها يك درآمد شيرين است. قرآن مي‌گويد: تو فكر مي‌كني، يك ميليون تو دو ميليون شد. «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّه‏» (روم/39)ربا يعني رشد، تو فكر مي‌كني رشد كرد، اين رشد نكرد. مثل آدم‌هايي كه چاق هستند، يك نفر آن طرف خيابان مي‌بيند و مي‌گويد: اوه! «ما شاءَ اللَّه‏»چه هيكلي! اما يك دكتر مي‌گويد: بابا اين مريض است. اين چاقي برايش دردسر است. چاقي اين را از پا مي‌اندازد. يك نفر بي‌خبر مي‌گويد: خوشا به حالش! يا يك ماشيني مانور مي‌دهد. يك بچه نشسته مي‌گويد: آقاجون ببين چه قشنگ ماشينه از تو جلو زد! چه ماشينش نو تر است. خوب اين رقم رانندگي در دره مي‌افتد و تصادف مي‌كند. بچه مي‌گويد: ببين… در همه مسائل همينطور است.

ما اگر بدانيم كه خدا حكيم است، و هرچه انجام مي‌دهد روي حكمت است. همه راضي مي‌شويم. راضي كه شديم زندگي ما خوش مي‌شود. نق نمي‌زنيم. چرا اين چنين شد. چرا او اينطور شد؟ اصلاً به خدا چرا نمي‌گوييم؟ چون مي‌گوييم: خدا حكيم است. رحيم است.

كسي كه مال يتيم را مي‌خورد. ظاهرش اين است كه مال يتيم را مي‌خورد. اما قرآن مي‌گويد: «في‏ بُطُونِهِمْ نارا» (نساء/10) اين آتش مي‌خورد. افرادي كه پول‌هايشان را ذخيره مي‌كنند. ظاهرش اين است كه پس‌انداز دارد. قرآن مي‌گويد: كساني كه پولشان را به عنوان كنز و گنج پنهان مي‌كنند، قرآن همين فلز را داغ مي‌كند، هم به پيشاني‌اش مي‌گذارد. «فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ» (توبه/35) جِباه، جبهه يعني پيشاني. «فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم‏» جنوب هم جَنب است، جَنب يعني پهلو. بعد مي‌گويند: «هذا» اين، «ما كَنَزْتُم‏» (توبه/35) همان پولي است كه… خوشحال نشويم كه چقدر سپرده در كدام بانك داريم. چند تا بدبخت را مي‌توانيم با قرض الحسنه نجات دهيم.

ما وقتي نماز مي‌خوانيم فكر مي‌كنيم دارد وقت ما تلف مي‌شود يا اين يك كار زيادي است. حالا نبود هم نبود. نه آقا آن وقتي كه نماز مي‌خواني، تا ياد خدا هستي خدا هم ياد تو است. تو ياد خدا باشي، ذره‌اي در خدا اثر نمي‌كند. اما اگر خدا ياد ما باشد، دنيا و آخرت ما تأمين مي‌شود.

«وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّه‏» (آل‌عمران/54) ظاهر اين است كه تو حيله مي‌زني، ولي «وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» (بحارالانوار/ج72/ص321) اگر كسي توطئه مي‌كند، الآن خود همين در سطح بين‌المللي بيش از سي سال است، با زمان شاه حساب كنيد. شصت هفتاد سال است آمريكا براي ما نقشه كشيده است. ولي الآن مثلاً جايگاه آمريكا از نظر دنيا چيه؟محبوبيت آمريكا چيه؟ يعني يك كشور چند صد ميليوني هدفش اين است كه مثلاً يك كشور كوچك را راضي كند.

«يُخادِعُونَ اللَّه‏» قرآن مي‌گويد: اينها فكر مي‌كنند كلك زدند، «وَ هُوَ خادِعُهُم‏» (نساء/142) جنس مي‌فروشيم، هرچه صادر مي‌كنيم جنس‌هاي بد را زير مي‌گذاريم و جنس‌هاي خوب را رو مي‌گذاريم. خوب يك كشتي سيب، يك كشتي پرتقال، صادر كرديد. كلاه سرشان گذاشتيم. بعد مي‌بيند ته آن پوسيده است. دفعه دوم ديگر از ما نمي‌خرند. ظاهرش سود بود و باطنش ضرر بود. تمام اينهايي كه جنس‌هاي قلابي به مردم مي‌دهند و جنس‌هاي كم به مردم مي‌دهند، همراه با آه و نفرين و فحش و ترك مشتري است. هيچ‌كس سود نكرده است. تمام كلاهبردارها هيچ كدام سود نكردند.

3- ظاهر كار، شكست؛ باطن كار، پيروزي

در كربلا ظاهرش شكست بود. امام، اصحابش، خانواده‌اش اسير شد. پوست اين شكست بود. ظاهرش شكست بود. باطن چه شد؟ آنچه از دين مانده است، به خاطر بركت خون امام حسين است.

آدم وقتي دانه مي‌كارد، ظاهر دانه زير خاك مي‌رود. اما باطنش اين است كه اين يك دانه يك خوشه مي‌شود. گاهي چند تا خوشه مي‌شود. گاهي در هر خوشه صدها، ده‌ها دانه مي‌رويد. لذت‌ها، ظاهرش اين است كه آدم بايد خودش را نگه دارد. روزه نخورد. لذتي انسان دم افطار دارد كه خيلي شيرين‌تر از لذتي است كه روزه‌خورها دارند. آدم‌هاي روزه‌دار دم افطار لذت مي‌برند. آدم‌هاي روزه‌دار عيد فطر لذت مي‌برند. آدم‌هاي روزه‌خور ديگر دم افطار آن نشاط را ندارند، و هم روز عيد فطر.

خيلي از تفريح‌ها، ظاهرش تفريح است. باطنش اعصاب كشتن است. بعضي از بازي‌ها، ظاهرش بازي است ولي بعد از بازي طرف خسته مي‌شود از بس كه فكر كرده اين مهره‌ي شطرنج را كجا جا‌به‌جا كند. تفريح نيست. فشار به مغز است.

ظاهرش ورزش است. به پدر يوسف گفتند: يوسف را به ما بده برويم ورزش كنيم. پوست كار اين است كه مي‌خواهيم برويم ورزش كنيم. باطنش در چاه انداختن است. دختر و پسر در دانشگاه، در پارك، در خيابان، در سينما، بالاخره يك طوري با هم حالا كه لازم هم نيست جايي بروند، چون در خانه با آن طرف دنيا ارتباط برقرار مي‌كنند. به هر حال ظاهرش اين است كه يك رفيق گرفته است. يك دوست گرفته است. ولي باطنش اين است كه احساس نمي‌كند كه اين چون اصل ندارد، اين را ول مي‌كند. رفاقت‌هاي دختر و پسرها مثل رفاقتي است كه ما با انار داريم. ما وقتي انار آب دارد، دو دستي بالايش را مي‌گيريم، به صورتمان مي‌چسبانيم. آبش را كه گرفتيم پرتش مي‌كنيم. رفيق‌هايي كه ريشه ندارد. رفاقت‌هايي كه ريشه ندارد.

4- ظاهر كار، دوستي؛ باطن كار، دشمني

قرآن مي‌گويد: تمام دوستي‌ها، آقا قربانت بروم، مخلصت هستم. دلتنگت شدم. برايت بميرم. جيرجيركتم! خيلي خوب، اينقدر قربان هم مي‌روند. قرآن مي‌گويد: «الْأَخِلاَّءُ» يعني خليل، خليل يعني دوست، «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْض‏ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين‏» (زخرف/67) تمام دوستي‌ها تبديل به دشمني مي‌شود. قرآن بخوانم. قرآن مي‌گويد: « كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. هر گروهي كه وارد جهنم مي‌شوند به يك گروه ديگر لعنت مي‌كنند.

روز قيامت افرادي مي‌گويند: خدايا، عذاب اينها را دو برابر كن. «ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذاب‏» (احزاب/68) عذاب اينها را دو برابر كن. اين مرا گمراه كرد. اين مرا معتاد كرد. اين يك فيلمي نشان من داد. اين دست مرا در اين حنا گذاشت. خدايا عذاب اين را دو برابر كن. خدا مي‌گويد: عذاب تو هم دو برابر است. مي‌گويد: چرا؟ خوب او عذابش دو برابر است چون يك عده را، هم خودش كج رفته و هم يك سري را كج كرده است. خدا به اين هم مي‌گويد: تو هم عذابت دو برابر است. مي‌گويد: من ديگر چرا؟ مي‌گويد: تو هم كج رفتي و هم چون دنبال او رفتي، او را تقويت كردي. اگر نخ عقب سوزن نرود، سوزن شيرجه نمي‌رود در پارچه. اين زور سوزن كه شيرجه در پارچه مي‌رود، به خاطر نخ دمش است. تو جاويد شاه گفتي كه او شاه شد.

امام صادق به يكي نفر گفت: امثال شما دور بني اميه هستيد كه آنها مرا خانه‌نشين كردند. اگر شما و لذا اگر كسي در يك جايي شراب هست ولو نخورد، نشستنش هم گناه است. نشستن‌اش گناه است. چون نشستن او تأييد آن كار است. بايد جلسه را بر هم زد يا بلند شد رفت. اگر كسي را به ناحق اعدام مي‌كنند. شما ايستادي تماشا كردي، تماشاي شما هم گناه است. چون با تماشاي شما كار او تثبيت مي‌شود. يعني فكر مي‌كند كارش درست است.

حديث داريم روز قيامت يك قطره خون روي يك نفر مي‌ريزد. مي‌گويد: اين چه خوني بود؟ مي‌گويد: يك نفر را به ناحق كشتند، تو در يك قطره شريك هستي. كف بزنيم براي يك گناهي، سوت بكشيم. براي يك نااهلي صلوات بفرستيم. قلم ظالمي را تيز كنيم. دوات ظالمي را مركب كنيم. اصلاً راضي شويم ظالمي زنده باشد.

يكي از ياران امام هفتم، صفوان جمال شترهايش را به هارون الرشيد اجاره داده بود. امام كاظم فرمود: توقع نداشتم كه تو شترهايت را به هارون‌الرشيد بدهي. هارون‌الرشيد طاغوت است. شما خانه‌ات را به يك افرادي مي‌دهي كه مي‌داني در اين خانه گناه مي‌كنند. بگو: به ما چه؟ بابا آخر تو براي گناه ضعف درست مي‌كني. آخر در عوض كرايه‌اش زياد است. ظاهرش اين است كه بله، آن آقا اينقدر كرايه مي‌كند، اين يكي بيشتر كرايه مي‌كند. بله ظاهرش اين پول را بيشتر داد. ولي باطن روز قيامت گير هستي. تو كمك كردي به اين جنايتكار، تو به فلان گناه كمك كردي. چرا شترهايت را به هارون‌الرشيد مي‌دهي؟ گفت: آقا براي مكه است. گفت: تو راضي هستي هارون‌الرشيد زنده بماند، تا اين سفر حج تمام شود، اين كرايه به شما بدهد؟ گفت: بله. گفت: همين مقداري كه راضي هستي، تا او زنده بماند، گناه است. بالاخره شترهايت را اجاره دادي، دوست داري كه اين ظالم زنده بماند، كه برود مكه و برگردد كرايه‌ي تو را بدهد. همين مقدار!

داريم اگر كسي دستش را در كيسه‌اش كرد، ظالمي دست در كيسه كرد، پول دربياورد و به شما بدهد، اگر همين يك چند ثانيه راضي باشي كه همين پول را دربياورد و به من بدهد، بعد هم بميرد، به درك! همين چند ثانيه مقصر هستي. مگر مي‌شود همينطور راحت… ما خيلي چيزها را ساده گرفتيم. ظاهرش عزاداري است ولي باطنش مي‌بينيم نه. حرف‌هايي كه در جلسه زده مي‌شود حرف‌هاي خداپسندي نبوده است. حرف‌هاي صحيح نيست، حرف‌هاي لغو است. ما چه حقي داريم بگوييم: اي حسين! علي هم هرچه دارد از تو دارد. اين حرف را بي‌خود مي‌گويي. امام حسين هرچه دارد از حضرت علي دارد، حالا تو داغ كرده‌اي، فكر مي‌كني هركس داغ كرد هر حرفي مي‌تواند مي‌زند. علي هم هرچه دارد از امام حسين دارد. نه آقا جان، امام حسين هرچه دارد… البته امام حسين هرچه بگوييم، كم گفتيم. اما نه به اينجا كه بگوييم: علي هم هرچه دارد از حسين دارد. خوب اين حرف‌ها كنترل مي‌خواهد.

5- ظاهر كار، تشكر؛ باطن كار، تملَق

ظاهرش «من لم يشكر المخلوق» ظاهرش را مي‌خواهيم تشكر كنيم. ولي خوب تو تملق گفتي. قرآن گفته: دعوت كنيد، تشكر هم كنيد، اما تشكر شما به ذلت كشيده نشود. تشكر غير از اين است كه شما… ظاهرش اين است كه شما تشكر مي‌كني، اما باطنش چه؟ ظاهرش اين است كه عزاداري مي‌كني؟ باطنش چه؟ راه بندان كردي. ظاهرش اين است كه كاسبي كردي، باطنش اين است كه سد معبر كردي. ظاهرش اين است كه قرآن مي‌خواني. شما حق نداري پشت بلندگو قرآن بخواني. ما فقط مي‌توانيم اذان را بلند بگوييم. غير از اذان احدي حق ندارد داد بزند. چه عروسي، چه عزا. يك نگاهي به خودمان بكنيم، مي‌بينيم سر تا پا عيب هستيم. يعني بايد خودمان را تعميرگاه بدهيم.

يكجا هم عيب نيست. آخر يك جوان تا از يك جايي مي‌افتد، مي‌گويد: آخ سرم، آخ پايم! يك پير زن و پيرمرد كه از يك بلندي پايين افتاد، مي‌گويد: آخ همه‌ام! ما يك جايمان هم درد نمي‌كند كه مثلاً بگوييم: مسجدمان گير ندارد. مسجد ما، اداره ما، آدم‌هاي ما، مسؤولين ما و غير مسؤولين ما، همه ما با هم… اين خاطره را به نظرم گفتم.

داشتم مي‌رفتم ديدم يك بچه‌اي گريه مي‌كند. گفتم: آقاجان چه شده؟ گفت: مي‌خواهم زنگ بزنم، قد من نمي‌رسد. گفتم: خوب گريه ندارد، من برايت مي‌زنم. گفت: نه مي‌خواهم خودم بزنم. ديدم اين بچه گريه مي‌كند، دلم سوخت، بلندش كردم گفتم: بزن! زنگ را زد او را زمين گذاشتم. گفت: بيا با هم فرار كنيم! (خنده حضار)

مي‌خواست بزند فرار كند. چنان با يك پولي كه مي‌شود، يك صحنه‌اي كه پيش مي‌آيد، چنان كارها عوض مي‌شود، آدم مي‌فهمد كه…

يك الاغي مرده بود، بيرون شهر بو برداشته بود. زنگ مي‌زنند الو! شهرداري، اين الاغ بو برداشته. مي‌گويد: اين جز محدوده‌ي من نيست! الو! بهزيستي، مي‌گويد: بابا من براي آدم‌ها هستم. براي الاغ‌ها نيستم. الو! نهادهاي فرهنگي، آقا اين كار فرهنگي نيست. الاغ بو برداشته، اين كار فرهنگي نيست. من براي سرود و تواشيح و مجله و كتاب و سي‌دي و فيلم هستم. الو، به هركس گفتند، ولي وقتي مجلس يك بودجه تصويب مي‌كند، همه مي‌گويند: شرح وظيفه‌ي من است. يعني پول كه آمد، همه بگويند: شرح وظيفه‌ي من است. اگر پول نباشد، هيچ‌كس احساس تكليف نمي‌كند.

ده‌ها هزار نفر خودشان را كانديد كنند، شوراي شهر باشند، خوب چند تا رأي مي‌آورند و باقي هم رأي نمي‌آورند. مثلاً بگو پنجاه هزار تا، هزار نفر رأي مي‌آورند. 49 هزار نفر خودشان را در ايران كانديد كرده بودند، به هر كدام از اين 49هزار تا بگوييد: آقا بياييد ستاد نماز مي‌گويد: نه، من واقعاً گرفتار هستم. نمي‌دانم شوراي شهر چه دارد اينقدر… لابد يك چيزي در آن هست كه اينقدر همه احساس وظيفه‌ي شرعي مي‌كنند. نماينده‌ي مجلس هم همينطور است. يك جاهايي ظاهرش احساس وظيفه‌ي شرعي است. باطنش درآمد است. باطنش پول است، پست است. يك سري جاها خلوت است. يك سري جاها شلوغ است.

6- ارزش كار به اخلاص در نيت و انگيزه

يك نگاهي كنيم ببينيم چقدر، چند كار براي خدا كرديم؟ يعني هيچ غلطي نبوده است. بالاخره بنده خودم هم مبتلا هستم. فكر نكنيد من خودم مبتلا نيستم. من خودم هم از حرم امام رضا بيرون آمدم. درهاي طلايي را بوسيدم. در صحن آمدم درهاي چوبي را حال نداشتم ببوسم. ديدم بنده هم آخوند با ريش سفيد، امامت من با طلا قاطي است. يك جايي كه روضه است، آن خانم و آقايي كه روضه مي‌خواند يك شخصيت است، همه مي‌خواهند آنجا روضه بروند. يك آدم‌هاي گمنام روضه بخواند، هيچ‌كس احساس وظيفه‌ي شرعي نمي‌كند. يك آدم را بشناسد، سلام عليكم، سلام عليكم! ديديد يك نفر به يك رفتگر سلام كند؟ اين دارد كوچه را جارو مي‌كند. رفتگرها چهار مشكل دارند.

شهرداري بايد به فكر باشد. هفته گذشته مسؤولين شهرداري اينجا بودند، در همين سالن. رفتگرها چهار مشكل دارند كه هيچ‌كس ندارد. 1- هرشب بايد بيدار باشند. 2- ده دقيقه نبايد بنشينند. بايد روي پا باشند. 3- سر و كارشان با خاك روبه و زباله است. 4- 95 درصد با كم و زيادش دور از زن و بچه‌شان هستند. زن و بچه‌شان در يك روستايي، در يك شهري فلان‌جا هستند. ببينيد هرشب احيا، روي پا ايستادند. دور از زن و بچه، بوي زباله و گرد و خاك خوردند. آنوقت ما مي‌خواهيم شهرداري كار فرهنگي بكند، مجسمه درست مي‌كنيم. اين اشتباه است. اين فكر مي‌كند، اين آقاي شهردار فكر مي‌كند كار فرهنگي است. اين كار فرهنگي نيست. اگر فرهنگ است چهل هزار تا رفتگر با كم و زيادش دارد. چهل هزار تا هم زن دارند، هشتاد تا، چهل هزار تا هم سه تا بچه دارند. مي‌شود 200 هزار تا. 200 هزار نفر طبقه‌ي ضعيف و محروم خدمتگزار رفتگر هستند. برويد به زن‌هاي اينها برسيد، به بچه‌هاي اينها برسيد. مجسمه بلوري درست كنيم كه كار فرهنگي نيست. دلتان خوش است به حضرت عباس! فكر مي‌كنيد اگر عكس امام را بالا زديد و «وان يكاد» نوشتيم حزب اللهي شديم. مگر آدم با ريش و عكس امام حزب اللهي مي‌شود؟ با قرآن متر كنيد.«بِسْمِ اللَّهِ‏» چند ركعت نماز با توجه در عمرت خواندي؟ چند تا سلام به رفتگر كردي؟ من نگران هستم. «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/9) پرده كنار مي‌رود، قرآن يك آيه دارد كه مي‌گويد: چشم‌هايت آهن مي‌شود. «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق/22) چشمت آهن مي‌شود. كل كارها غلط است. همه دنياي خيال بود.

در گزينش، گزينش هر چيزي بر حسب خودش است. من در يك حوزه‌اي بودم. به مسؤول گزينش گفتم، حوزه‌ي علميه، گفتم: شما گزينش… گفت: ما معدل‌هاي 16 به بالا را مي‌خواهيم. گفتم: چه كسي گفت: هركس شانزده به بالا است به درد آخوندي مي‌خورد؟ ممكن است نمره‌اش بيست باشد به درد آخوندي نخورد. ممكن است نمره‌اش 12 باشد، گفت: پس چطور بشناسيم؟ گفتم: اين پسر كه آمد طلبه شود، بگو: بايست. ظهر كه مي‌شود به او بگو: يك اذان بگويد. آن كسي كه مي‌خواهد براي اسلام داد بزند، بايد يك «اللَّهُ أَكْبَر» بتواند در اتاق شما بگويد. اگر گفت والله من خجالت مي‌كشم. مي‌خواهي روايات اذان را برايت پژوهش كنم. پژوهشكده درست مي‌كند ولي يك اذان در آنجا نمي‌گويد. روايات اذان را پژوهش مي‌كند. چند تا روايت داريم؟ چند تا از شيعه است. چند تا از سني است؟ ثواب اذان چقدر است؟ نمي‌دانم شرايط مؤذن بايد چطور باشد؟ مستحبات اذان، حاضر هستم ده مقاله براي اذان بنويسم، اما يك «اللَّهُ أَكْبَر» رويش نمي‌شود بگويد. بايد مواظب باشيم اگر براي پارك برق مي‌دهيم، براي مسجد هم برق بدهيم. چه فرق مي‌كند كسي مي‌خواهد تخمه بشكند و كسي مي‌خواهد «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» بگويد. براي آن كسي كه تخمه مي‌شكند برق و آب مجاني. براي آن كسي كه مي‌خواهد «سُبْحَانَ اللَّه‏» بگويد، مي‌گويد: پول بده. مگر نمي‌گويي مراكز عمومي. پارك مركز عمومي است. مسجد مركز عمومي نيست. اگر وارسي كنيم، اول خودمان را گزينش كنيم.

شما مسؤولين گزينش هستيد. آره؟ تا حالا خودتان هم گزينش كرديد؟ «بِسْمِ اللَّهِ‏»! فكرت درست است؟ كارت درست است؟ اين حرف‌هايي كه من زدم اگر نوارش را به يكي از بزرگان، مراجع، مقام معظم رهبري بدهند، رنگ من نمي‌پرد. امام رضا فرمود: كارهايتان را اگر در نماز جمعه گفتند، خجالت نكشيد. هر كاري كه مي‌كنيد، اگر در نماز جمعه گفتند و خجالت كشيديد، پيداست مشكل دارد. آدمي كه… اگر يقه‌ات را بستي هر دوربيني مي‌خواهد بگيرد، آقا من يقه‌ام درست است. اما اگر ديدند كه حاضر نيستم فيلم نشان بدهد، اين پيداست يك چيزي است. اين حرف از امام رضا(ع) است. علامت كارهاي درست اين است كه آدم بتواند كارش را در نماز جمعه بگويد، اگر نمي‌توانيد بگويي، معلوم مي‌شود اين ناخالصي دارد. زني كه غذا خوب پخته همينكه گفتند: مهمان دارد، مي‌گوييم: «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! ولي اگر غذا بد پخته باشد، امروز مي‌آيد، اي خاك بر سرم! چون خودش هم مي‌داند چه پخته است. خودش هم مي‌داند چه پخته است.

يك جايي مهماني رفتيم، برنج و كباب داشتيم. او كبابش را روي برنج ما گذاشت. گفتيم: خوب خودت بخور. گفت: من از وقتي شنيدم كه بعضي‌ها خر مي‌كشند، كباب‌هايش را به مهمانم مي‌دهم. (خنده حضار) البته شوخي كرد. حالا يا شوخي يا جدي، نمي‌دانم!

مدير عامل يكي از اين نوشابه‌ها، من را ديد و گفت: آقاي قرائتي من مدير عامل اين نوشابه هستم. مي‌دانم چه درست مي‌كنم. نمي‌خورم، تو هم نخور! (خنده حضار)

آدم يك دختر زيبايي مي‌بيند، مي‌خواهد نگاهش كند. ظاهرش لذت بردن است. خوشگل است. اما باطنش مي‌گويد: «سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيس‏»(بحارالانوار/ج93/ص275) اين نگاه نيست، اين تير شيطان است. چون نگاهش كردي، مهرش در دلت مي‌آيد. وقتي مهرش در دلت آمد، آنوقت برو دنبالش و ببين چه عوارضي دارد.

7- ترجيح كمالات بر نقاط ضعف

گاهي آدم از خانمش ناراحت است. قرآن يك آيه داريم كه چه مشكلي داري؟ مي‌گويد: آقا من خانمم را دوست ندارم. مي‌خواهم طلاقش بدهم. مي‌گويد: طلاقش نده. حالا دوستش نداري، گاهي وقت‌ها دوستش نداري ولي قرآن راجع به زن‌هايي كه آدم دوستشان ندارد، يا اصلاً همسر را دوست ندارد، بدش آمده است. از متن قرآن برايتان بخوانم. «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ» اي مردان اگر از خانم‌هايتان كراهت داريد، ناراحت هستيد. «فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً» خيلي چيزها است كه شما كراهت داريد، «وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً» (نساء/19) ولي خدا در آن خير زياد قرار داده است. حالا از لهجه‌ي خانم، از كلمه‌اي كه گفت، از نمي‌دانم… حالا با يك دليلي، زود نبايد طلاق داد. من بدم مي‌آيد، بالاخره مادر بچه‌ات است، سالها در خانه‌ي تو زندگي كرده است. حالا يك نقطه ضعفي هم دارد، ببخشيد. در قرآن دو آيه داريم، قرآن هم بعضي آياتش شانس دارد. بعضي آياتش شانش ندارد. اين براي گزينش هم خوب است. آيه‌اي كه شانس دارد و همه‌ي مردم هم به آن عمل مي‌كنند، آيه‌ي «كلوا» است، بخور. اين تنها آيه‌اي است كه همه‌ي مردم به آن عمل مي‌كنند. يك آيه‌اي كه شانس دارد، اين است، «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم‏» (بقره/217) به خاطر فلان نقطه ضعف نابود شويم. قرائتي يك اشتباهي كرد. رفت بگويد: حسين (ع)، گفت: شمر(ع)! فردا در مملكت صداي توپ مي‌كند. فهميدي چه شد؟ قرائتي گفت: شمر (ع)! بابا حالا از دهان من پريد. اشتباه كردم. مي‌گويد: ديگر نه! به خاطر يك خلاف «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم‏» تمام اعمال سي و چهار ساله نابود مي‌شود. اين آيه خيلي طرفدار دارد.

اما يك آيه داريم طرفدار ندارد. آيه اين است. «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» (هود/114) تو به خاطر خوبي‌هايش، بدي‌هايش را ببخش. به پيغمبر گفتند: بلال نمي‌تواند اشهد بگويد، ‌مي‌گويد: اسهد ان لا اله الا الله! به جاي شين، سين مي‌گويد. حضرت فرمود: بابا، بلال يك كمالاتي دارد كه تو سر سين و شين به او گير نده. حالا اين دختر كمالاتي دارد. حالا پشت دندانش، دو تا از دندان‌هايش روي هم است. مي‌گويد: نه،اين مي‌خواهد بخندد، آنوقت رفيق‌هايم مي‌گويند: اوه دو تا دندان‌هايش روي هم افتاده است. بابا عروس خانواده‌اش، لقمه‌اي كه خورده، تحصيلاتش، فكرش، نجابتش، عفتش، صد تا كمال دارد، اين به خاطر اينكه دو ميلي‌متر… داماد يك ذره، دو ميلي‌متر يك پايش كج است. نه بابا، اين راه كه مي‌رود، مي‌خواهم پيش دختر عمه‌هايم بگويم: داماد من مثل اسب راه مي‌رود اين الآن مي‌لنگد. (خنده حضار) بابا هزار تا كمال دارد، به خاطر هزار تا كمال، حالا يك داماد يك نقصي دارد، يك كسي صدا ندارد. يك كسي خط ندارد. يك كسي شنا بلد نيست. يك كسي استعداد، بالاخره يك كسي خوبي‌هايي دارد، بدي‌هايي هم دارد. قرآن مي‌گويد: به خاطر خوبي‌هايش بدي‌هايش را ببخشيد، اين حالا طرفدار ندارد. ولي به خاطر بدي‌اش، خوبي‌هايش را نابود كني، آن طرفدار دارد.

واقعاً هرچه بگوييم كم است. دائماً غير از نماز، بهترين دعا اين است. «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا ما را به راه مستقيم هدايت كن، چون واقعاً كج مي‌رويم. خيلي از ما در خيلي از چيزها كج مي‌رويم.

خدايا يك بصيرتي به ما بده، ما باطن‌شناس باشيم و گول ظاهر را نخوريم. خدايا ظاهر و باطن ما را اصلاح كن. افرادي هم هستند باطنشان خوب است، ظاهرشان خوب نيست. مثلاً دختر خيلي خوب است ولي خوب حجابش بد است. حجابش اسلامي نيست. دختر خانم تو كه كمالات زياد داري، خوب اين دستور خدا را هم عمل كن. نقص ظاهري‌ات را هم برطرف كن. بعضي‌ها هم باطنشان خوب است، نماز مي‌خواند، همه‌ي كمالاتش درست است اما اين در نمازش دو تا غلط دارد. گاهي مثلاً همه كمالي دارد، يك خرده زود جوش مي‌آورد و فحش مي‌دهد. هم بايد باطن ما خوب باشد و هم ظاهر ما. مغز تخمه را بكاري، سبز نمي‌شود. پوست تخمه را هم بكاريم سبز نمي‌شود. هم بايد مغزش خوب باشد، هم پوستش. اگر مغز و پوست با هم خوب بود، سبز مي‌شود. وگرنه پوست تخمه سبز نمي‌شود، مغز تخمه هم سبز نمي‌شود. هم ظاهر، هم باطن.

خدايا تو را به حق آبروي محمد و آل محمد ظاهر و باطن ما را اصلاح بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
مجله اینترنتی زندگی سالم نقشه سایت best counter