گفتگو با علی صوفی استاندار گیلان
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاندار گیلان
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاندار گیلان در دولت اول و وزیر تعاون در دولت دوم محمد خاتمی بوده است؛ بههمیندلیل برای تحلیل و بررسی مهمترین چالشها و فرصتهای پیش روی جریان اصلاحات و دولت آقای روحانی با ایشان گفتوگو کردیم. صوفی معتقد است: «اگر شرایط بهگونهای باشد که کاندیداهای اصلاحطلبان همانند گذشته ردصلاحیت نشوند بهطبع ائتلاف قبل از مجلس معنا ندارد. ائتلاف بعد از انتخابات یعنی در داخل مجلس و درصورتلزوم انجام خواهد گرفت و حتی ممکن است مقطعی و موردی باشد؛ ولی اینکه آن ائتلاف قبل از مجلس و مانند لیست امید باشد قطعاً اگر کاندیداهای اصلاحطلب بهاندازه کافی برای بستن یک لیست وجود داشته باشد عقلانی بهنظر نمیرسد که اصلاحطلبان بخواهند کاندیداهای خود را کنار بگذارند و بهطرف مقابل رویآورند و لیستی را تنظیم کنند که لیست مشترکی باشد؛ البته باید این نکته را عرض کنم اگر قرار است ما در تهران لیست 30 نفره ببندیم که یک تعداد از اصولگرایان شاخص در لیست ما قرار داشته باشند اینها در راستای آشتی ملی و تفاهم ملی ممکن است مطرح باشد.»
*****کابینه دولت دوازدهم به چه میزان با مطالبات عمومی و نیز مواضع آقای روحانی در کمپین انتخاباتی همخوانی دارد؟
بههرحال آقای روحانی در وضعیتی قرار دارد که بهطبع عوامل محیطی و مسائلی که اطرافش میگذرد بر تصمیمگیری وی تأثیرگذار است و ممکن است این تصمیمها با آن توقعات و انتظارهایی که از ایشان وجود دارد، مطابقت نداشته باشد؛ اما در آغاز راه یک دولت چهارساله هستیم که در این مسیر و مدتزمان چهارساله شرایط میتواند تغییر کند و مهم این است که بالاخره آن نگرانی و هراسی که از حاکمیت تندروها بهوجود آمده بود، برطرف شد. اکنون در جمعی که حامی آقای روحانی هستند اصولگرایان نیز حضور دارند؛ یعنی عدهای از اصولگرایان که خود را اصولگرای معتدل و میانه و حامی دولت معرفی میکنند. بههرحال گاهی اوقات ممکن است تصمیمهایی که آقای روحانی اتخاذ میکند تحتتأثیر اصولگرایان معتدل و حزب اعتدال و توسعه که در دولت اول و دوم همراه دکتر روحانی بودند، باشد و گاهی اوقات هم ممکن است شرایط تغییر کند و اصلاحطلبان بتوانند تأثیر بیشتری داشته باشند. آنچه مسلم است درحالحاضر کابینه آقای روحانی بیشتر متأثر از اصولگرایان است تا اصلاحطلبان. اصلاحطلبان بهخوبی میدانند که چه خطری توسط کسانی که به آقای روحانی رأی دادند از سر کشور دور شد و چه تهدیدی متوجه خود شخص آقای روحانی و این جریان بود؛ بنابراین اینها نمیتوانند از صحنه تصمیمگیریها نادیده انگاشته شوند. قطعاً اگر همه مسئولان بخواهند اصولگرا باشند مردم هستند که مطالبات خود را در راستای اصلاحطلبی دنبال خواهند کرد. این دولت هم اگر بخواهد عقلانی برخورد کند باید این مطالبات را جزو تعهدات خود بداند و سعی کند آنها را برآورده کند. اکنون چون ما در آغاز راه هستیم نمیتوانیم بر مبنای آنچه در این مقطع اتفاق افتاد درباره مسیری که دولت و آقای روحانی در چهار سال آینده طی خواهد کرد، قضاوت کنیم.
******آیا آقای روحانی با انتخاب کابینه میانهرو بهدنبال عدمحساسیت نهادهای قدرت بود تا بتواند ضلع سومی را در فضای سیاسی ایران ساماندهی کند؟
قطعاً بیتأثیر نبودند و فشارهایی را به آقای روحانی وارد کردند؛ همچنین بعد از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری خیلی بهصورت آشکار و بیپرده وارد شدند و نارضایتی خود را از انتخاب آقای روحانی به شکلهای مختلف اعلام کردند و در مواقعی هم با اطرافیان ایشان برخورد کردند. بههرحال فشارها واضح و آشکار بود. خود آقای روحانی هم عکسالعملها و مقاومتهایی در برابر این فشارها داشت که حتی گاهی اوقات احساس میشد آقای روحانی باید خویشتنداری بیشتری بکند. بله، اینها واقعیتی است که وجود داشت و میتواند بخشی از آن محدودیتهایی باشد که آقای روحانی در تصمیمگیریهای خود لحاظ کرده است. اکنون تا چه اندازه بخواهد به همین راه ادامه دهد و در مقابل این جریانها کوتاه آید بهطوریکه از انجام تعهدات خود بازبماند، مسئلهای نیست که اکنون بتوان قطعی درباره آن اظهارنظر کرد؛ اما این امیدواری وجود دارد که آقای روحانی فشاری را که در این مقطع ناچار به پذیرش آن بود و در تصمیمهای او تأثیرگذار بود در آینده با تدبیر این فشارها را از دوش خود بردارد.
******مسیر حرکت دولت به شکلی است که برخی معتقدند آقای روحانی در سال 1400 حداقل بهدنبال روی کار آمدن دولت صددرصد اصلاحطلب نیست؛ بلکه بهدنبال این است که جریان میانهرو قدرت را بهدست گیرد؟
تاکنون اتفاقاتی که رخداده و بهویژه انتخاباتی که برگزار شد، بیانگر آن است که این دولت خیلی همسو و همجهت با دولتهای گذشته نبود؛ یعنی اگر از دولت آقای خاتمی که بعد از دولت آقای هاشمی روی کارآمد بخواهیم بگذریم بعدازآن دولت آقای احمدینژاد هیچ سنخیتی با دولت آقای خاتمی نداشت و با خواست و اراده جریان اصلاحات اساساً هماهنگ نبود و حتی در تضاد بود؛ همینطور دولت آقای روحانی که روی کار آمد هیچ سنخیتی با آقای احمدینژاد و جریانی که ایشان را حاکم کرده بود و حاکمیت اصولگرایان در مجلس و دولت نداشت؛ بااینوجود نمیتوان گفت که اکنون این دولت و آقای روحانی هم در انتخابات 1400 تأثیرگذار هستند و رویکرد دولت بعدی همجهت با این دولت یا با خواست این دولت منطبق خواهد بود یا نشأتگرفته از اراده این دولت خواهد بود. هماکنون نمیتوانیم قضاوت قطعی درباره این موضوع داشته باشیم و آن را پیشبینی کنیم؛ این مردم هستند که در مقاطع مختلف و با توجه به شرایطی که کشور دارد و کاندیداهایی که پیش روی آنان است تصمیمگیری میکنند؛ درواقع مردم تعیینکننده سرنوشت انتخابات هستند. بههرحال جریان غالب انتخابات از سال 92 تاکنون اصلاحطلبان بودند؛ بنابراین هیچ دلیلی ندارد که سال 1400 اوضاع برخواهدگشت و آقای روحانی از هماکنون بهدنبال آن باشد که اصلاحطلبان بر سرکار نیایند و مردم نیز در این راستا، حرکت و به اصلاحطلبان پشت کنند. این آقای روحانی نبود که جریان اصلاحطلبی را بهوجود آورد؛ این جریان اصلاحطلبی بود که آقای روحانی را روی کار آورد؛ بنابراین اصالت با جریان اصلاحات و رویکرد و اعتماد مردم به این جریان است. این نوع محاسبات گرچه ممکن است در ذهن بعضی از دستاندرکاران دولت باشد یا تلاشهایی را بخواهند در این جهت انجام دهند و تدابیری را بیندیشند، ولی بهطورکامل مشخص است که جامعه تحتتأثیر این تدابیر فردی، حزبی و جریانی خاص قرار نمیگیرد؛ زیرا این مردم هستند که تشخیص میدهند کدام جریان جهت تأمین مطالبات، حفظ منافع و مصالح ملی تأثیرگذار باشد و کدام نمیتواند چنین تأثیری را داشته باشد. بنده قبول ندارم که آقای روحانی اساساً به این فکر باشد که بخواهد در انتخابات 1400 تأثیری بر اوضاع داشته باشد یا تحتتأثیر اطرافیان خود که اینگونه میاندیشند، قرار گیرد. به اعتقاد بنده آقای روحانی تاکنون هوشیارانه عمل کرده است و دلیلی وجود ندارد که این راه را ادامه دهد.
*****تحلیل شما از ارتباط اصلاحطلبان و آقای روحانی در چهار سال آینده چیست؟
مهم نیست که بهعنوانمثال حتماً دولت آقای روحانی دولت اصلاحطلبان باشد یا چهرههای اصلاحطلب در آن حضور داشته باشند؛ بلکه منش ایشان مهم است. آیا منش آقای روحانی منش اصلاحطلبانه خواهد بود یا غیراصلاحطلبانه. شعار آقای روحانی و مردم این بود که به عقب برنمیگردیم. وقتی میگویند به عقب برنمیگردیم یعنی به حاکمیت اصولگرایان که هم در هشت سال دولت آقای احمدینژاد و هم در دوازده سال مجلس بود جواب منفی دادهاند. قطعاً آقای روحانی به آن دوران برنخواهد گشت. رئیسجمهور مشیای را در پیش گرفت که بههرحال در جریان انتخابات صددرصد اصلاحطلبانه بود و اصلاحطلبان از مواضع آقای روحانی در چهار سال گذشته رضایت دارند و دلیلی ندارد که آقای روحانی بخواهد در مواضع خود تجدیدنظر کند. فکر میکنم تا زمانی که دکتر روحانی این مواضع را دارد دولت او نیز مجبور خواهد بود منش اصلاحطلبانه را در پیش بگیرد؛ چون اساساً این منش موردپذیرش جامعه است و غیراز این مسیر را برنمیتابد.
*****مهمترین استراتژی اصلاحطلبان برای دوران بعد از ریاستجمهوری آقای روحانی چیست؟
استراتژی اصلاحطلبان تقویت نقش حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان در راستای تعریفی است که در قانون اساسی مطرح شد. اصلاحطلبان اساساً جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی را در این میبینند که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند و قدرت را وسیلهای برای تعمیم این استراتژی میدانند؛ بنابراین اصلاحطلبان همچنان که در گذشته این مسیر را پیمودهاند در آینده هم همین راه را طی خواهند کرد؛ یعنی نگاه اصلاحطلبان به مردم است و حاکمیت آنها را بر سرزمین خود اصل میدانند و حق تصمیمگیری را به مردم واگذار میکنند و به قدرت هم بهعنوان یک وسیله نگاه میکنند و این درست مقابل این نگرش و تفکر در حاکمیت است که قدرت را اصل میبینند و مردم را وسیلهای برای رسیدن به قدرت تلقی میکنند. به هر دلیلی فکر میکنند رسالت آنان تنها حفظ قدرت و نفوذ است و تنها حق آنان است که در قدرت باقی بمانند و مردم هم باید آنان را انتخاب کنند و راه دیگری وجود ندارد؛ بنابراین این دو دیدگاه درست مقابل هم قرار دارند و این درحالیاست که اصلاحطلبان تلاش دارند استراتژیای را دنبال کنند که در قانون اساسی تعریف شده است.
******به چه علت آقای روحانی و آقای لاریجانی بیشازپیش به یکدیگر نزدیک شدهاند؟ این احتمال وجود دارد که آقای لاریجانی کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات 1400 باشد؟
وقتی میگوییم آقای روحانی تحتفشار بود و تصمیمی که اتخاذ کرد تحتفشار بود و این تصمیم نشان میدهد که در جهت خواست مثلاً آقای لاریجانی حرکت کرد، پس بخشی از این فشار خود آقای لاریجانی بوده است و آقای روحانی بهدلایل مختلف ناچار شده با آقای لاریجانی در موضوع تعیین لیست کابینه و روی کار آوردن این دولت همکاری کند. بههرحال با تهدیدهای زیادی که متوجه ایشان بود چنین تصمیمی را اتخاذ کرد و اکنون نمیشود آقای لاریجانی را از قوه مقننه و اقداماتی که این نهاد انجام میدهد، جدا بدانیم. بنده فکر میکنم همه اینها یک هدف را دنبال میکنند: اصلاحطلبان به قدرت راه پیدا نکنند. آنان آقای روحانی را تحتفشار قرار دادند تا این اقدام را انجام دهد. بنده بعید میدانم اکنون پیمان آقای روحانی با آقای لاریجانی اساساً پیمانی بوده باشد یا اینکه بخواهند استراتژی واحدی را دنبال کنند، این قضاوت را عجولانه و سست میدانم.
******برخی کنشگران عرصه سیاسی مطرح کردهاند که اصلاحطلبان از ایدئولوژی تهی شدهاند یا در روند استحاله ایدئولوژیک قرارگرفتهاند و از روی ضعف ائتلاف کردهاند. به نظر شما این مسئله تا چه اندازه با شرایط امروز اصلاحات مطابقت دارد؟
تعبیر ایدئولوژی در عرصه سیاسی تعبیر درستی نیست؛ به این معنا که یک جریان سیاسی لزوماً نباید مبنای ایدئولوژیک داشته باشد. یک جریان سیاسی در قالب نظامی که در حال فعالیت است یکسری اهدافی را پیگیری میکند که این اهداف سیاسی هستند و در چارچوب آن نظام تعریف میشوند؛ در غیر این صورت ما باید برای تمام جریانهای سیاسی دنیا یک مبنای ایدئولوژیک تعریف کنیم. ایدئولوژی به آن معنا که آنان مطرح میکنند برای بنده نامفهوم است؛ اما موضوعی که وجود دارد هویت اصلاحطلبی است. هویت اصلاحطلبی نشأتگرفته از قانون اساسی و حقوقی است که مردم دارند و رویکردی است که اصلاحطلبان در حاکمیت دارند و مردم را بهعنوان صاحب اصلی و تعیینکننده نهایی میدانند و جمهوریت را به همین معنا تعریف میکنند و آن را نشأتگرفته از اسلام میدانند؛ یعنی اگر بخواهیم جمهوریت را در نظر بگیریم این در حالی است که جمهوریت ایدئولوژی نیست. اصلاحطلبان بهدنبال این هستند که جمهوریت نظام حفظ بشود؛ اما این جمهوریت که ایدئولوژی نیست. اگر بگوییم اسلام حفظ بشود، بله، اسلام ایدئولوژی است؛ اما جمهوریت که ایدئولوژی نیست؛ بنابراین اصلاحطلبان بهدنبال حق مردم هستند و این حقی است که بر اثر خیزش، ایثار و انقلاب مردم بهوجود آمد و آنان را از حاکمیت نظام دیکتاتوری، نجات و به مردم حق داد که سرنوشت خود را تعیین کنند و این یعنی جمهوری.
اصلاحطلبان به این موضوع میاندیشند که جمهوریت نظام حفظ و تقویت شود و حق انتخاب از مردم گرفته نشود و به هر بهانهای حق آزادی از آنان سلب نشود و جامعه ما رو به رشد، تعالی و پیشرفت بوده و در آن عدالت حاکم باشد. اینها از ویژگیهای جمهوری است که بسیاری از کشورهای دنیا بدون ارتباط با هر نوع ایدئولوژی تحت عنوان دموکراسی اداره میشوند. این نگرش موردپذیرش اصلاحطلبان است و نام آن ایدئولوژی نیست. اینکه بگوییم اصلاحطلبان از هویت اصلاحطلبی تعریفشده خود عبور خواهند کرد و به هویت اصولگرایی تن درخواهند داد این امر امکانپذیر نیست و تاکنون نیز رخ نداده است. ما اصلاحطلبان با اصولگرایان به این دلیل ائتلاف کردیم که گفتیم بین بد و بدتر باید بد را انتخاب کنیم؛ چون وقتی کاندیدای حداکثری مثل مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی نتوانستند درصحنه انتخابات حاضر شوند در این شرایط به آقای روحانی اکتفا کردیم: نه به این معنا که از هویت اصلاحطلبی خود عبور کردیم؛ بلکه ما اینجا دفع شر کردیم و با خطری که نظام را تهدید میکرد، مقابله کردیم. ما آقای روحانی را که خاستگاه وی اصلاحطلبی نیست، نسبت به کاندیدای مقابل او ترجیح دادیم و مردم هم بر آن صحه گذاشتند.
درواقع سیاستهایی در پیشگرفته شد که اصلاحطلبان مردم را به حضور در پای صندوقهای رأی ترغیب کردند؛ زیرا مردم بهخوبی میدانند و اعتماد دارند که اصلاحطلبان بهدنبال جمهوریت نظام هستند و حق را به آنان میدهند؛ البته باید این نکته را در نظر داشت که اگر اجازه میدادند، کاندیدای مدنظر ما اصلاحطلب بود. ما در سال 94 ائتلاف کردیم و چند کاندیدای اصولگرا را در لیست خود قرار دادیم و لیست اصلاحطلبان را به لیست امید تبدیل کردیم. تمام اینها سیاستی برای دفع خطر از نظام، حفظ منافع و امنیت ملی و حذف تندروها از صحنه سیاسی بود؛ بههمیندلیل اصلاحطلبان مجبور به ائتلاف شدند. اگر در سال 94 کاندیداهای اصلاحطلبان رد صلاحیت نمیشدند حتماً لیست صددرصد اصلاحطلبی میبستیم؛ همچنان که در انتخابات شورا لیست اصلاحطلبی بستیم. هرزمان اصلاحطلبان بتوانند با مدیریت خالص خود در صحنه انتخابات حضور پیدا کنند این فرصت را از دست نخواهند داد؛ اما باید درنظر داشت که دفع خطر و تهدید تندروها در شرایط کنونی با توجه به مصیبتهایی که حاکمیت هشتساله دولت نهم و دهم و دوازدهساله مجلس آنان برای کشور به ارمغان آورد ضرورت ائتلاف را ایجاد کرد و باعث شد ما از صحنه کنار نرویم و در هر شرایطی بخواهیم نقش خود را ایفا کنیم و اجازه ندهیم آن جریان حاکم باشد.
*****با توجه به آنچه اشاره کردید میتوان گفت اگر در انتخابات 98 اصلاحطلبان تائید صلاحیت شوند احتمال ائتلاف این جریان با اصولگرایان منتفی است.
اگر شرایط بهگونهای باشد که کاندیداهای اصلاحطلبان همانند گذشته ردصلاحیت نشوند بهطبع ائتلاف قبل از مجلس معنا ندارد. ائتلاف بعد از انتخابات یعنی در داخل مجلس و درصورتلزوم انجام خواهد گرفت و حتی ممکن است مقطعی و موردی باشد؛ ولی اینکه آن ائتلاف قبل از مجلس و مانند لیست امید باشد قطعاً اگر کاندیداهای اصلاحطلب بهاندازه کافی برای بستن یک لیست وجود داشته باشد عقلانی بهنظر نمیرسد که اصلاحطلبان بخواهند کاندیداهای خود را کنار بگذارند و بهطرف مقابل رویآورند و لیستی را تنظیم کنند که لیست مشترکی باشد؛ البته باید این نکته را عرض کنم که اگر قرار است ما در تهران لیست 30 نفره ببندیم که یک تعداد از اصولگرایان شاخص در لیست ما قرار داشته باشند، اینها در راستای آشتی ملی و تفاهم ملی ممکن است مطرح باشد یا اینکه در ذهن بعضی افراد باشد که این دو جریان بخواهند به یکدیگر نزدیک شوند؛ کما اینکه بحث آشتی ملی از طرف رئیس دولت اصلاحات مطرح شد و برخی افراد این بحث را برنتافتند؛ اما در قالب آن بحث وفاق ملی، تفاهم ملی و گفتوگوی ملی مطرح شد؛ بنابراین ممکن است این دو جریان در نمایشی از وفاق ملی و آشتی ملی دست به چنین حرکتی بزنند، اما معنای آن عبور اصلاحطلبان از هویت اصلاحطلبی نیست.
نویسنده : لیلا کاظمی