فیلم تابستان داغ از نگاهی دیگر
تابستان داغ شورترین دستپخت سینما
فیلم سینمایی «تابستان داغ» ساخته «ابراهیم ایرجزاد»، شورترین دستپخت سینما از روایت زندگی خانوادههای ایرانی است. در این اثر سینمایی، کارگردان جَنم داستانپردازی تأملبرانگیزی از خود نشان میدهد، اما قبل از اینکه داستان جلوی دوربین برود، وظیفه کارگردان این است که همه فیلم را در ذهن خود تداعی و برخورد بیننده با چنین شمایلی از سینما را پیشبینی کند. داستان فیلم، قصهای «فرهادی»زده و به شدت مغموم است که نویسنده فیلمنامه در واقع با نگارش آن، ادای احترام به سبک فرهادی کرده است که البته این بهاصطلاح الگوی سینمایی سبک یا مکتب شناخته نمیشود. از سوی دیگر بازیگران، همه بهدنبال «جدایی نادر از سیمین» هستند و این درست جایی است که سینما، خیابانی را که به ابد منتهی میشود، اشتباهی پیچیده است. «علی مصفا» و «پریناز ایزدیار» بهشدت نادر و سیمین هستند. قاب سینمایی این فیلم، هیچ ارزش نوآوری و رسانهای ندارد؛ چراکه این موعظهها را پیرمردی دست به عصا با کنایههای تملقآمیز به شیوهای نافذتر در سینما به روی پرده برده است.
*داستان یک داستان
ماجرای سینمای ایران، ماجرای موش و گربه است؛ زیرا وقتی فیلمنامهای خوب به رشته تحریر درآورده میشود، کارگردان ماجراجویی وجود ندارد و هنگامی که یک فیلمنامه ضعیف در دست میگیریم، کارگردانان با توجه به شرایط موجود مجبور به فیلمبرداری میشوند؛ ولیکن مشخصاً باید در مورد فیلمهای فرهادی و سبک نئوسینمایش نوشت: این سینما، سینمایی نیست که معنایی تولید کند، بلکه همه معناها را زیر سؤال میبرد و این پرسش است که در سبک فرهادی مخاطبان را متحیر کرده است. برای اینکه این فیلم را تفسیر و تحلیل کنیم، ابتدا باید ویژگیهای ادبی آن را زیر ذرهبین قرار دهیم و در گزینه بعد، ساختار ژرفاندیشانهای که به پوچی گرایش پیدا کرده است را واکاوی نماییم. در زمینه ادبیات، متأسفانه دیالوگها به اندازه ناباورانهای از زبان بازیگران تلفظ میشوند که برای بیننده غیرقابللمس هستند. در این مرحله میگوییم تلفظ چراکه شاید دراماتورژی فیلمنامه، دکوپاژ و… بهدرستی پرداخت نشده باشد؛ اما ساختار مانند پاره آجرهای به جا مانده از یک زمان تاریخی پوک و شکننده است و به همین مناسبت، رخنه در این ساختار از هر فرایند مشاهده یک اثر سینمایی سهلتر است. بنابر همه این تفاسیر، باید شک کرد که این موش و گربهبازیها در این فیلم که من بچهام را قایم کردهام و… به چه ابزاری برای لایتناهی ساختن داستان تبدیل میشود؟ در پاسخ با تأسف فراوان باید نوشت: از دوستی نقل میکنم که همراه خانواده برای تماشای این فیلم به سینما رفته بود، وی با حرارت زیادی میگفت: فرزندم از آن روز به بعد میگوید: پدر برایم یک فیلم غمگین بخر، مرا به تماشای یک فیلم غمگین ببر و… . به اندازهای با این ویژگی منفی اجتماعی در کشورمان در سینما بازی کردهایم که حالمان از امثال فرهادیها بههم میخورد و به مراتب تماشای آثار مخرب بیگانه در این چارچوب، لذتبخشتر از سینمای ایرانیزه شده و به اصطلاح پاک ایرانی است.
*ادامه نده
به کارگردانانی که فیلم اولشان را جلوی دوربین میبرند و میخواهند ره صدساله را در جشنوارهای نه چندان تخصصی طی کنند، توصیه میکنیم که این اجتماع دیگر جایی برای روایت ندارد و باید دست به خلاقیت زد و کمی از قوه تخیل کمک گرفت. در این وانفسا، اگر سعید روستایی نامی حاضر میشود و همه جوایز را درو میکند، صرفاً به خاطر استعداد و پشتیبانی اهالی سینما از وی است؛ زیرا هر بازیگری به غیر از «پیمان معادی» نقش مرتضی را در فیلم «ابد و یک روز» بازی میکرد، جشنواره این فیلم را حتی تحویل هم نمیگرفت. اگر بخواهیم از معایب و مقابح این اثر سینمایی و تاثیرهایش بر خانوادهها بنویسیم، شرح مفصلی خواهد شد. ترجیح میدهیم به نکاتی اشاره کنیم که میتواند درس سینمایی برای هنرجویان این رشته باشد: 1. انتخاب نقاط دوربینگذاری در فیلم اگر چه بارها و بارها در سینمای ایران تکرار شده، اما به درستی برگزیده شده است.
- رنگپردازی بیحوصله این فیلم، بهطوریکه مخاطب را مجبور به موضعگیری در برابر شخصیتها میکند، جای تحلیل بسیار دارد.
3.گریز از تعریف یا نقض پیرنگ میتواند فیلم را تأثیرگذار کند؛ اما در اینجا کارگردان با تمرکز پایینی بر این موضوع تکیه کرده و نتیجه درستی در خروجی حاصل نشده است.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
نقد فیلم تابستان داغ + تیزر فیلم