فیلم سینمایی هفت ماهگی هاتف علیمردانی درباره چیست؟
فیلم سینمایی هفت ماهگی هاتف علیمردانی درباره چیست؟
فیلم سینمایی هفت ماهگی هاتف علیمردانی درباره چیست؟
فیلم سینمایی هفتماهگی به کارگردانی هاتف علیمردانی در یک جمله فیلمی مستأصل و اندیشهگریز است. هاتف علیمردانی که پس از ساخت فیلمهایی چون «کوچه بینام» و «مردن بهوقت شهریور» دیگر دستش برای مخاطبان چنین سینمایی رو شده است، حداقل ویژگی مثبت تمامی آثارش القای امید به بیننده است؛ اگرچه هفتماهگی ازلحاظ ساختار دراماتیک یک اثر سینمایی به شمار نمیآید، اما کاربرد اجتماعی آن را نمیتوان کتمان کرد و باید از چنین سوژههایی استقبال کرد. اما از تعارف و چونوچرای اجتماعی آنکه بگذریم در نقد یک ساختار دراماتیک فیلم دچار لغزشهای شدیدی میشود که از هیچیک از آنها نمیتوان چشمپوشی کرد.
فیلم سینمایی هفت ماهگی هاتف علیمردانی درباره چیست؟
نقد موازی ساختار
در نقد موازی ساختار یک اثر سینمایی ابتدا باید چارچوب دراماتیک فیلمنامه را موردبررسی قرار دهیم تا شاید هاتف علیمردانی باور کند چنین فیلمنامهای ارزش ساختن ندارد. الگوی اول در اصل فیلمنامهنویسی استفاده درست از ابزار حادثه محور و کمینگاه خطر در داستان است. بهعنوانمثال ورود بیانگیزه و غیرقابلباور شخصیت سالومه در فیلم نمایانگر ریزش پیرنگ های داستانی فیلم است؛ هنگامیکه رعنا واکنشهایی نسبت به این شخصیت نشان میدهد که تنها شخصیت پایدار فیلم است، برای بیننده هیچ غافلگیری خاصی به وجود نمیآید و تنها الگوی روایی داستان دستخوش تغییر میشود. مثال دیگری که میتوان از فیلم آورد، استفاده از تضاد اجتماعی و رفتارهای ضدهنجار درون خانوادگی افراد یک جامعه در داستان است؛ اگرچه شاید فیلمساز براساس همین پدیده تصمیم به ساخت چنین اثری گرفته باشد، اما هرگز در یک قصه نمیتوان از دو ساختار متناقض استفاده کرد.
فیلم سینمایی هفت ماهگی هاتف علیمردانی درباره چیست؟
بازیهای نسبتا خوب
ازآنجاییکه همواره مشکل اساسی سینمای ایران فیلمنامههای پر چالش و پر دغدغه بوده، هیچگاه بازیهای خوب بازیگران آنطور که باید در یک قصه دیده نمیشوند. بازی خوب باران کوثری در نقش یک حامله هفتماهه، موتور این اثر بهاصطلاح سینمایی است. هنگامیکه رعنا (باران کوثری) رو به تلویزیون نشسته و بغض میکند یکی از اوراکتهای بسیار خوب سینمای ایران شکل میگیرد که به نظر من جای تحسین دارد. از سوی دیگر بازیگر مقابل وی حامد بهداد بهمراتب ضعیفتر و کمرنگتر بازی میکند. ازنظر تئوریهای بازیگری یک بازیگر خوب باید آنچه را به مخاطب نمایش دهد که قرار است در پایان قصه نتیجهگیری شود، نه آنچه فیلمنامه ارائه میدهد؛ البته در این مورد میتوان گریزی به عملکرد کارگردان و شیوه بازی گرفتن او زد؛ اما کارگردانی باسابقه هاتف علیمردانی حتما بهتر میداند که حامد بهداد اصلا به درد چنین نقشهای هیجانانگیزی نمیخورد. پگاه آهنگرانی در جایگاه بازی خود بیننده را گاهی به خنده وادار میکند و همواره اکت های یکنواختی را از خود بهجای میگذارد و تنها بازیگری است که نقش خود را بهدرستی در فیلم ایفا کرده است.
شخصیتپردازی متناوب
تمامی شخصیتهای موجود در یک اثر سینمایی باید برای هدف شخصیت اصلی داستان تلاش کنند؛ متاسفانه در شخصیتپردازی این فیلم همه شخصیتها برای بقای خود تلاش میکنند؛حتی شخصیت تأثیرگذاری مانند رعنا همواره به دنبال بقای خود در فیلم است؛ از چنین شخصیتپردازی و چنین شیوه روایتی نباید انتظار برداشت درست در پایان قصه از مخاطبان داشت؛ زیرا هیچیک از عناصر دراماتیک داستان وظیفه خود را بهدرستی انجام ندادهاند. نکتهای که بهشدت توی ذوق بینندهها میزند، سکانس پایانی همراه با نریشن حامد بهداد است؛ این سکانس اگرچه به همه فیلم غلبه کرده، اما توانایی نتیجهگیری درست را از مخاطب صلب میکند. نکتهای که این روزها مخاطبان را بهشدت در سینماها آزار میدهد، پخش تبلیغات بازمان بلند در سالن سینماست که ازنظر فرهنگی توهین به شعور مخاطب تلقی میشود؛ زیرا مخاطب بلیت را برای تماشای فیلم موردنظر تهیهکرده و نه پخش 20 دقیقه آگهی؛ سینما جای تبلیغات مافیایی نیست.
امروزه سینما تنها سرگرمی جامعه جوان ایران است؛ پس با ساخت آثار سینمایی قابل تفکر اندیشهورزی را به نسل فردا آموزش دهیم، زیرا تنها از این راه میتوان به جامعهای خردمند امیدوار بود.
علی رفیعی وردنجانی – دفتر روزنامه نسل فردا