مریلا زارعی درگفت و گو با زندگی سالم
عباس بهروان:مریلا زارعی، بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون متولد شهر قم و فارغالتحصیل صنایع غذایی از دانشگاه آزاد است. ابتدا در فیلم سلام سینما، چهره او بر روی پرده سینما نقش بست. او با مجموعه تلویزیونی کارآگاه به دنیای بازیگری روی آورد و با مجموعه تلویزیونی هوای تازه بیشتر شناخته شد. بازی در فیلم دو زن یکی از شانسهای بزرگ او بود. پس از آن بازی درخشانی در واکنش پنجم داشت. از آخرین آثار او می توان به سریال کلاه پهلوی و فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند ،اشاره کرد . حضور او در اجتماع و فعالیتهای بشردوستانه ثابت كرده که وی بدون نیاز به شهرتطلبی، به فكر حمایت از مردم اجتماعش است. آنچه می خوانید حاصل گفت و گویی است با این بازیگر خوب و توانمند کشورمان.
خانم زارعي فكر مي كنيد نقطه عطف بازيگري كارنامه شماچه زماني اتفاق افتاده است؟ و فكر مي كنيد بيشتر از يك نقطه عطف در كارنامه شما وجود دارد؟
به نظرم نقطه عطف اول در فيلم دو زن به كارگرداني خانم تهمينه ميلاني براي من اتفاق افتاد، نقطه عطف دوم در فيلم سربازهاي جمعه آقاي كيميايي و اگر اجازه داشتم كه سه تا نقطه عطف در كارنامه ام معرفي كنم مطمئنا نقطه عطف سوم كارنامه بازيگري من، فيلم درباره الي به كارگرداني آقاي فرهادي است.
چه اتفاقي افتاد كه پس از فيلم دو زن انتخاب هاي شما محدودتر شد و با كارگردان هاي سطح بالايي كار كرديد؟
زماني كه وارد دنياي بازيگري شدم، كودك تر از حالا بودم و حتي بعد از دو زن هم كاملا به اين موضوع اشراف نداشتم كه اين فيلم چه اتفاق بزرگي در كارنامه من است. احساسم اين بود فيلمي را كه دوست داشتم بازي كنم، فيلم هم اتفاقا خيلي خوب از كار درآمد، نقش من هم به خوبي ديده شد و احساس مي كردم به عنوان يك بازيگر توجهات بسيار بيشتري به سمتم جلب شده است. اين براي من بسيار جذاب بود ولي هنوز هم دقيق نفهميده بودم كه چه اتفاقاتي در آينده ممكن است بيافتد. دليل اين طرز فكر هم اين بود كه فكر مي كردم اين موقعيت و اتفاقاتي كه پيش آمده هميشگي و دائمي است. دقيقا نمي دانستم كه در اين سينما ممكن است ديگر پيشنهاد يك كار خوب به من نشود يا اگر انتخاب هاي بدي داشته باشم چه ضربه بدي ممكن است به كارنامه حرفه اي ام بزند به همين دليل فكر مي كنم من قدرِ اتفاقات خوب و
موقعيت هاي مناسب در آن زمان را به خوبي ندانستم. مثلا بعد از فيلم دو زن من فيلم تكيه بر باد به كارگرداني آقاي داريوش فرهنگ كه از سينماي بدنه و به شدت تجاري بود را بازي كردم.
شما مي ترسيد كه موقعيت فعليتان از دست برود؟
بله. اين مسئله ترس هم دارد. من مي خواهم موقعيتم در سينما حفظ شود به اين دليل كه من در سينما متولد نشده ام بلكه تلويزيون باعث شد كه من به سمت سينما بروم. با اينكه من هنوز تلويزيون را يك موقعيت بسيار خوب و جدي براي ديده شدن مي دانم. سطح ديده شدن در تلويزيون بسيار بيشتر از سينماست و آدم ها خواسته يا ناخواسته خيلي از
برنامه ها و سريال هاي تلويزيوني را مي بينند و خب مسلما در اين بين شما هم بيشتر ديده مي شويد.
بعد از فيلم زن زيادي خانم ميلاني ديگر به شما پيشنهاد بازي در فيلمشان را ندادند يا خودتان ديگر تمايلي به همكاري با ايشان نداشتيد؟
بعد از فيلم زن زيادي همكاري من و خانم ميلاني با هم قطع شد، البته اتفاق بدي نيفتاد. من و خانم ميلاني حس و حال بسيار نزديكي به هم داريم حتي يادم هست گاهي اوقات سر صحنه ما با هم ديالوگ هم برقرار نمي كرديم و آنقدر به يكديگر نزديك شده بوديم كه در يك صحنه اگر خانم ميلاني از من چيزي را مي خواست درك مي كردم ولي در هنگام ساخت زن زيادي احساس كردم كه اين نزديكي زياد خيلي وقت ها خانم ميلاني را محدود مي كرد و خيلي
وقت ها من را به عنوان يك بازيگر. خيلي اوقات به من احساس سهيم بودن در طرز تفكر كارگردان دست مي داد كه اين ممكن بود به بازيگري من ضربه بزند. ما هر دو اين خطر را احساس كرديم.
در فيلم سرباز هاي جمعه آقاي كيميايي شما باز هم در نقش مكمل ظاهر شديد ولي به حدي در اين فيلم كاملا مردانه، خوب ظاهر شديد كه لقب ستاره فيلم را گرفتيد. از آن فيلم و حاشيه هايش بيشتر بگوييد و اصلا چي شد كه بعد از اين فيلم در فيلم حكم هم بازي كرديد؟
سربازهاي جمعه براي من فيلمي بسيار بزرگ و تجربه كار با مسعود كيميايي هم تجربه اي بسيار ارزشمند بود. من نقش كوتاهي در اين فيلم داشتم و واقعا خودم نمي دانستم كه آيا مي توانم در آن موقعيت و تايم محدود چيز قابل توجهي به تماشاگر ارائه كنم يا نه. خيلي از دوستان سينمايي من در آن زمان به من مي گفتند كه اين نقش را بازي نكنم و اصلا به نفع من نيست. خود من هم زياد به بازي در اين نقش تمايلي نداشتم و در دو راهي قرار گرفته بودم. تا اينكه طي تماسي ماجرا را با خانم ميلاني كه در آن موقع ايران نبودند در ميان گذاشتم. من به ايشان گفتم به نظر شما كه روزي دستيار آقاي كيميايي بوديد و جنس بازي من را هم به خوبي مي شناسيد چه كار كنم؟ خانم ميلاني هم در جواب به من گفتند: در اين فيلم بازي كن چون اگر الان اين فيلم به درد تو نخورد تجربه آن در آينده كارنامه ات بسيار تاثير گذار خواهد بود. بعد از اين مكالمه تصميم گرفتم كه نقش را بازي كنم.
و نقطه عطف سوم؟
درباره الي را نقطه عطف سوم كارنامه ام مي گذارم از اين جهت كه باز هم بازي ام متفاوت و از جنس ديگري بود. نكته جالب اينجا بود كه در اين فيلم پر از پرسوناژ و شخصيت هاي جذاب نقشي كه احتمالا روي كاغذ در فيلم زياد ديده نمي شد به خوبي در فيلم ديده شد.
بعد از سربازهاي جمعه تا درباره الي هم دوباره در فيلم هاي تجاري شركت كرديد. چرا؟
اين اتفاق به دليل شرايطي بود كه سينما به من تحميل كرد. بعد از گرفتن جايزه براي سرباز هاي جمعه و كانديدا شدن براي فيلم زن زيادي به يك باره پيشنهاد هاي بسيار عجيب و غريبي به من شد ولي متاسفانه يك مورد از تمام آن پيشنهادهايي را كه دوست داشتم به من شود و قبول كنم، پيش نيامد. آن جايزه بيشتر از اينكه به من در گرفتن پيشنهاد هاي خوب كمك كند، اوضاع و احوال من را بدتر كرد. هرچند به اين موضوع هم معتقدم كه در اين سال ها فيلم هاي خيلي معتبري ساخته نشد.
شما مي گوييد كه جايزه سيمرغ مسير شما را سخت تر كرد. اگر اين حرف را قبول داريد، پس اعتراض شما براي عدم كانديداتوري بهترين بازيگر زن براي فيلم دست هاي خالي و آن جنجال هاي معروفش چه بود؟
اعتراض من در خصوص فيلم دست هاي خالی به دليل آن چيزي نيست كه همه فكر مي كنند. من يادم هست در جشنواره فيلم فجر فيلم عشق فيلم به كارگرداني آقاي وحيد زاده نمايش داده شد و در جلسه نقد فيلم تعداد بسيار كمي از خبرنگاران حضور داشتند، دليل آن هم اين بود كه فارابي جشني به پا كرده بود كه شام هم مي داد و همه به آن جشن رفته بودند. من در آن جا هم اعلام كردم كه براي صاحبان قلم بسيار متاسفم. گفتم وقتي ما اينقدر براي شما بي ارزشيم كه به خاطر يك جشن شما نمي نشينيد تا با هم
گفت و گو كنيم چرا ما بايد براي شما ارزش قايل باشيم و منتظر شما بمانيم و با شما صحبت كنيم. من به همان دليل تا آخر پاي كار ايستادم.
درباره آخرین کارتان« هیس دخترها فریاد نمی زنند» بگویید.
فیلم “هیس دخترها فریاد نمی زنند”
دغدغه های تربیتی جامعه را به تصویر میکشد و به باورهای غلط در جامعه و سرپوش گذاشتن بر معضلات اشاره دارد و امیدوارم در آینده نیز اجازه تولید چنین فیلم هایی را برای بیان معضلات اجتماعی به ما بدهند. امیدوارم مردم از تماشای فیلم نه به مفهوم سرگرمی لذت ببرند تا احساس کنند جامعه فرهنگی بخش مهمی از هر جامعه است.
درباره سينماي اين روزها نكته نگفتهاي نداريد؟
از همه چيز گله مندم. زماني اختلافي كه پيش ميآمد ميگفتند ريش سفيدي را پيدا كنيم تا مشكل را حل كند. اكنون در شرايطي زندگي ميكنيم كه نميدانيم حَكَمِمان كيست؟ بايد كجا درددلمان را بگوييم؟ کسي كه دردمان را ميشنود چقدر محرممان است؟ متأسفانه خود من در اين عرصه، هر آن از چهار جهت اصلي و چهار جهت فرعي آمادگي پذيرش نيش، خنجر، زخم زبان و همه چيز را دارم. گله اين روزها كه نخ نما هم شده به بحران بزرگي برميگردد كه سينما از آن رنج ميبرد.
من مي خواهم موقعيتم در سينما حفظ شود به اين دليل كه من در سينما متولد نشده ام بلكه تلويزيون باعث شد كه من به سمت سينما بروم. با اينكه من هنوز تلويزيون را يك موقعيت بسيار خوب و جدي براي ديده شدن مي دانم. سطح ديده شدن در تلويزيون بسيار بيشتر از سينماست و آدم ها خواسته يا ناخواسته خيلي از برنامه ها و سريال هاي تلويزيوني را مي بينند و خب مسلما در اين بين شما هم بيشتر ديده مي شويد