موضوع فیلم سینمایی سلام بمبئی چیست؟همه چیز درباره فیلم سلام بمبئی
موضوع فیلم سینمایی سلام بمبئی چیست؟همه چیز درباره فیلم سلام بمبئی
سلام بمبئی نام فیلمی است که این روزها در سینماهای اصفهان خودنمایی میکند. فیلمی که به ظاهر سینمایی است، اما در باطن نه عاشقانه است و نه دراماتیک و تنها به صرف ستاره های موجود در آن قابل تحمل شده است . در سینما الگوی فیلمسازی، مهم ترین وجه تمایز در بین درام های ارائه کننده داستان به مخاطب است؛ اما الگویی که محمدپور برای روایت داستان های به ظاهر اجتماعی و عاشقانهاش روایت میکند، نه سینمایی است و نه دراماتیک . آنچه مردان درباره زنان نمی دانند ، مجرد چهل ساله و اکنون سلام بمبئی نشانه چه الگویی در سینمای قربان محمدپور است که مخرب اندیشه ورزی مخاطب میشود؟! متاسفانه هنوز جریانهای مینیمالیستی و محافظهکارانه ای که باعث می شود سینما هدفی برای اقتصاد، سیاست و کنترل فرهنگ اجتماعی شود، در سینمای ایران خودنمایی می کند و چنین دیدی از منظر سینمایی به معنای خداحافظی سینمای واقعی با پرده های فولادی سالنهای سینمای ایران است .
چرا عاشقانه
جذابترین جنبه روایت یک داستان در همه ابعاد دراماتیک آن، بخش عاشقانهای است که کارگردان سعی میکند مخاطب را در چنین شرایطی با دوگانگی احساسات روبه رو کند، اما متاسفانه در سینمای ایران و در فیلم سلام بمبئی چنین دیدگاهی تبدیل به دستمایهای برای پیشبرد قصه ای ضدفرهنگ و ضد اندیشهورزی در میان مخاطبان شده است. به عنوان مثال در همان سکانسهای ابتدایی آشنایی پسر ایرانی و دختر هندی در مقام دانشجوی رشته پزشکی، مخاطب به راحتی متوجه می شود که این فیلم یک فیلم سرگرمکننده و لذتبخش است. در صورتی که بُعد رمانتیک روایت همواره باید به عنوان مکمل اصلی داستان به بیننده ارائه شود تا قصه دچار پارادوکس روایی نشود. البته در ژانرهای عاشقانه این غریزه رمانتیک میتواند به دستاورد دراماتیک در فیلمنامه تبدیل شود؛ اما همواره کنش و واکنش های شکل گرفته میان دو جنس مخالف از جنس احساسات ضد غریزی است، نه براساس غرایز معمول انسانی. در «سلام بمبئی» ما شاهد حضور بنیامین بهادری و محمدرضا گلزار دو ستارهای که به ظاهر در حوزه خود شناخته شدهاند، هستیم. استفاده ابزاری از اشخاص شناخته شده و به خصوص نام گلزار را با رنگ قرمز در بیلبوردهای تبلیغاتی به نمایش گذاشتن یک پروپاگاندای مخصوص به سینمای اروتیک است که ما تنها در آثار غربی شاهد آن هستیم. نه اینکه بخواهم انگ اروتیک به چنین فیلم سرگرم کننده و غیرسینمایی بزنم، بلکه همواره خواهان آن هستم که سینمای ایران حداقل تفاوت های ذاتی خود را در مقایسه با آثار غربی داشته باشد، نه اینکه این معیارها را در زیرلایه های خود به صورت خواسته یا ناخواسته به نمایش بگذارد .
نماهنگ یا سینما
قدرت جذابیت این به ظاهر فیلم، در نماهنگ ها و چینش تصاویر با استفاده از فنون کلیپ سازی برای مجالس عقد و عروسی خلاصه می شود. صدای بنیامین بهادری بازی پر آب و تاب دیا میرزا و چهره جذاب محمد رضا گلزار همه این گذارهها، حس بصری بیننده را در سینما ارضا میکنند؛ اما اندیشه ای پشت این حس دیده نمی شود و سازنده بیشتر از اینکه دغدغه ساخت یک محصول مشترک با هندوستان را داشته باشد، می خواسته بنگاه اقتصادی سینما را جذب گذشته ای کند که به هیچ عنوان نباید از آن یاد کرد . گذشته ای که شاهد فیلم هایی بودیم که همواره داستان های به ظاهر عاشقانه را با فرم ضربدری شخصیتی روایت می کرد و مخاطب هم با کمال میل به تماشای آن مینشست . اما امروزه می بینیم که در مراسم افتتاحیه اکران این فیلم وقتی سازندگان پیشنهاد فروش بلیت 300 هزار تومانی را برای تماشای چنین فیلم متلاشی شده ای می دهند یعنی از جامعه کنونی ایران بسیار عقبتر هستند. مطمئن باشید یک ایرانی اهل مطالعه یا حداقل با داشتن کوچکترین اطلاعات سینمایی، می تواند مشخص کند که اکران سلام بمبئی در ایران مصادف می شود با خداحافظی سینما . این زنگ خطری است برای تمامی مسئولانی که دلسوزانه شبانه روز وقت خود را صرف فرهنگ و هنر این مرز و بوم می کنند تا فیلمی این چنین ساخته شود. بله آزادی عمل وجود داشته باشد؛ اما نه فقط برای گروه خاصی از جامعه، بلکه برای پخش فیلم هایی چون «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان که هنوز به نظر من شاهکار سینمایی اوست، فکری شود، که به مراتب می تواند به اندیشه ورزی جامعه در مقیاس جوانان و آینده نگری کمک کند. امیدوارم نسل فردا همچنان روبه رشد باشد تا روزی که شکوفه بزند و عطر گل نرگس فضای مسموم فرهنگی را از یادها پاک کند .