نقد سریال نامه آخر از دانش اقباشاوی
سریال نامه آخر
مینیسریال «نامه آخر»، اپیزودی شش قسمتی از مجموعه «روزهای بهتر» به کارگردانی «دانش اقباشاوی» است که جزئی از یک کل دراماتیک را تشکیل میدهد. روال معمول چنین سریالهای چند فصلی بدینگونه است که هر اپیزود، نمایشی از پیرنگ اصلی محصول باشد و یک ابزار قوی برای داستانپردازی فیلمنامهای غیرخطی محسوب شود. مهمترین نکتهای که این مینیسریال را از همه نمونههای دیگر جدا میکند، پیرنگ جداگانهای است که اپیزودها برای خود تعریف میکنند و هیچکدام سوژه اولیه سریال را در لایههای زیرین خود بروز نمیدهند. برای مثال: آنچه در خلاصه اپیزود «نامه آخر» آمده، کشش عشقی زوجی است که در کشف احساسهای خود تعمیق پیدا میکنند؛ لیکن تصویری که به مخاطب ارائه میشود چرخش بهنسبت ناهمگونی است که عشق و لجاجت را در پیش میگیرد.
*روزهایی که بدتر از شب بود
این مجموعه تقلبی است از سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیافتد» که مورد استقبال مخاطبین صدا و سیما قرار گرفت. اگرچه هر سوژهای میتواند با تغییر «زاویه دید» به یک پیرنگ منفک تبدیل شود، اما مشخصاً درباره این سریال باید نوشت: تعداد قسمتهای هر اپیزود، صرفاً به دلیل کشدادن بیشتر قصه است. همین شکل تعریف داستان را در سریال مذکور میتوانستیم با تعمیق بیشتر درک کنیم و نیازی به ادامه ساخت چنین سریالهای چند اپیزودی در قامت رسانه ملی نبود. «نامه آخر» به همان اندازه که میتوانست از یک مطلع پرقدرت برخوردار باشد، میتواند دارای نتیجهگیری متفاوت در این ژانر باشد. «حامد» و «هما» نه تنها شخصیت مکمل یکدیگر نیستند، بلکه میزان پردازش الگوی رفتاری آنان در چارچوب کاراکتر هم نمیگنجد. با این تفاسیر هنگامیکه ما در یک مینیسریال شش قسمتی که از همان ابتدا باید شخصیتهای اصلی را شناسایی کنیم، به خطای پیگیری پیرنگ داستانی دچار خواهیم شد. اولین هنر فیلمنامه نویس و کارگردان، شخصیتپردازی و القای شخصیت در بازیگر هنگام ایفای نقش است. وقتی چنین مؤلفههای اصلی به نگارش در نمیآیند، نویسنده دست به استفاده از رفتارهای زرد و خط داستانی عامهپسند می زند که شاید وقت پر کن خوبی برای شبکه سه باشد. تا جاییکه یادمان میآید، شبکه سه همواره سهم بزرگی از سریالهایی با کیفیت بالا و پربیننده را از صدا سیمای ایران میبرد؛ اما وقتی آیندهنگری مثبتی را از سوی مسئولان مربوطه شاهد نباشیم، چنین اتفاقهای ناهنجاری دور از انتظار نیست. چنین پروژههای بیکیفیت که تنها وظیفه چهره کردن افراد را در سطح جامعه برعهده دارند، علاوه بر اینکه بیننده را به دیدن فیلم بد عادت میدهند، وفاداری مخاطب را بهدست فراموشی میسپارند. مجموعه روزهای بهتر که اکنون اپیزود نامه آخر آن مشخصه این متن است، سردرگم و گریزان از نیاز جامعه است که دو حالت بیشتر ندارد: اول اینکه مولفان از نیاز جامعه با خبر نیستند؛ دوم اینکه خواستههای مسئولین مرتبط با نیاز بصری خانوادهها نیست. هر ایرادی که بر این سریال گرفته میشود، صرفاً جنبه انتقادی ندارد؛ چراکه این مؤلفههای ذکر شده تنها ابزاری است که میتوان مخاطبان را از بند رسانههای بیگانه و فضای مجازی رها کرد.
* دستهای روی پرده
اگر این مجموعه به همین روال کار خود را ادامه دهد، ممکن است برای بینندهای که از سر بیکاری تلویزیون را روی شبکه سه تنظیم میکند، مورد پسند باشد؛ لیکن برای بینندهای که بهطور جدی از چند قسمت ابتدایی مجموعه برداشتی داشته است، تماشای ادامه سریال غیر قابل تحمل میشود؛ زیرا هر اپیزود به طور خودخواسته و آگاهانه، اپیزود قبلی را بایکوت میکند. بهجای اینکه داستان حداقل جذابیتی مانند کشش داستانی سریال «ستایش» داشته باشد که دستکم دل را به این خوش کنیم که داستان گاه میتواند برای بیننده مهیج نیز باشد. سیاستی پشت تولیدهای صدا و سیما وجود ندارد و این درحالی است که این مجموعه چند اپیزودی، یکی از منفیترین آثار در کارنامه کاری شبکه سه است.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
دو نقد بر سریال گمشدگان رضا میرکریمی