نقد فیلم پرسه در حوالی من|غزاله سلطانی
پرسه در حوالی من ساخته غزاله سلطانی
زندگی سالم فیلم «پرسه در حوالی من» را بررسی میکند.
فیلم سینمایی «پرسه در حوالی من» به کارگردانی غزاله سلطانی که در گروه هنر و تجربه در حال اکران است، دارای بن مایههای مرد ستیزانه عمیقی است که با ناهنجاریهای اجتماعی جامعه تلفیق شده و به رویای زرد بی حاصل ختم میشود. مهراوه شریفینیا به همان اندازه که میتواند نقش یک مادر فداکار را بازی کند، هیچ قابلیت ادراکی را از خود به بیننده بروز نمیدهد و یک انتخاب سوخته برای ایفای نقش در این فیلم است؛ چراکه در گذشته چنین کنشهای رفتاری را از این بازیگر در ساحت سینمای ایران دیدهایم در نتیجه مؤلف قدرت بیان مضمون فیلم را از فیلمنامه گرفته و بر دوش کاراکتر منفعل و بی هویت تزریق شده میاندازد.
*گزارش یک حادثه
در متن فیلمنامه ایماژهای استیصال برانگیزی دیده میشود که میتواند بیننده را از تماشای آنچه انتخاب کرده، سرد کند؛ اما خوشبختانه به اندازهای تصویر، هویت خود را به اثبات میرساند که تحمل تکرار سوژهها در سینمای ایران را افزایش میدهد. رنگ پردازی عادلانه و در برخی سکانسها خلاقانه، باعث نفوذ بیشتر داستان در تفکر مخاطب خواهد شد؛ اما متاسفانه داستانی که دارای یک سوژه تکراری است، نمیتواند حرف تازهای برای گفتن داشته باشد پس ناچار است نوع نگاه خود را به سوژه تغییر دهد. این تغییر دارای بن مایههای عاطفی زیادی است که فقط از دید یک زن قابل ادراک است. مؤلف همواره باید در قامت یک دانای کل، این اُبژه بسیار تأثیر گذار را در نظر داشته باشد که اعمال محدودیت جنسی در بروز تفکرات نویسنده به فیلمنامه میتواند اصل رسالت سینما را زیر سوال ببرد. به همین جهت، همبازی شدن بهناز جعفری و مهراوه شریفی نیا باعث میشود دوز جنسی فیلم بیش از هدف داستان مورد قضاوت قرار گیرد. نکته دیگری که بسیار جای تعجب دارد، ارائه خلاصهای از فیلم است که تقریبا ارتباطی با جهان داستان ندارد. در خلاصه این فیلم آمده است:«پرسه در حوالی من» درباره دنیای زنی است که در آستانه سی سالگی در دل تهرانِ امروز، به دنبال رویای خود میرود. خُب با سطحیترین برداشت از مطالعه سرسری این جمله میتوان خود را برای تماشای یک فیلم پر تعلیق و پر جاذبه آماده کرد؛ اما این درحالی است که داستان اصلا قرار نیست یک ماجرای عجیب و تازه را برایمان روایت کند؛ بلکه میخواهد جریانی از تفکر اجتماعی را به اشتراک بگذارد که برای گسترش آن، دست به پایمال کردن حقوق اجتماعی افراد در جهانِ فیلم زده است. حادثهای که در این جا به مرور زمان باعث زوال فکری مخاطب خواهد شد برقراری ارتباط غیر منطقی و غیر احساسی با عروس است که این پدیده میتوانست به دراماتیکترین نقطه اثر تبدیل شود.
لیلیِ بی مجنون / زندگی سالم فیلم «پرسه در حوالی من» را بررسی میکند
*درباره هیچکس
از نظر روانشناسی، اندازه رشد و نمود تفکر آدمی در سنین و جنسیتهای مختلف متفاوت است؛ اما میتوان به طور کلی این فرضیه را در نظر گرفت که در 30 سالگی یا در هر دوره دیگری از زندگی آدمی، انسان دچار بحران خواهد شد. چه بهتر که این بحران از منظر راوی، دستمایهای برای تعمیم بیشتر در داستان باشد و به قراردادهای عاطفی خود در طول روایت وفادار بماند. اما خُب مسلما شناخت و انباشت تجربه در حوزه روانی، میتواند لحن روایت را واقع بینانهتر کند. در ابتداییترین برخورد روانشناسی در تحلیل این اثر، به خوبی میتوانیم مؤلفههای مرد ستیزانه، جامعه هراسی، رؤیاپردازی به جهت منفی و تا حدود کمی اسکیزوفرنی را مشاهده کنیم؛ اما آنچه این ابعاد روانشناسی را کمرنگ میکند، شیوه اتصال نقاط عطف و زوال در داستان است که به نظر میرسد به طور ناخواسته به درستی انتخاب شده است؛ اما این داستان از چه شخصیتی صحبت میکند، از یک جنس مؤنث 30 ساله که در شهر به دنبال ناکجا آباد میگردد یا از یک فرد مستأصل منفعل که گاهی آهی از دل سر میدهد تا ابراز وجود کند؟ نه هیچ کدام از این انگارهها در شخصیت داستان گنجانده نشدهاند و تنها صرفا برای انتخاب مقصد در انتهاییترین نقطه داستان به کار برده میشوند؛ اما همه این تفاسیر، دلیل بر ناهنجار بودن این فیلم نمیشود؛ چراکه هنر عملا یک پدیده سلیقه محور است؛ اما آنچه میزان سطح سلیقه مردم را افزایش و کاهش میدهد، میزان انباشت تجربه در برخورد با سوژهای است که با آن برخورد شده است. پس یک اثر هنری در هر ساحتی که به نمایش درآید، باید به میزان استقبال عموم از آن توجه کرد و از این راه به سلیقه فرهنگی جامعه نزدیک شد.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی