نگار؛روایتی مدرن در سینمای ایران
یادداشتی درباره فیلم رامبد جوان (نگار)
درباره نگار
کارگردان: رامبد جوان
فیلمنامه: احسان گودرزی
تهیه کننده: رامبد جوان
مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی
بازیگران:
نگار جواهریان
محمدرضا فروتن
آتیلا پسانی
مانی حقیقی
خلاصه داستان:
پدر نگار پس از اینکه در یک معامله شکست می خورد به علت فشارهای زیاد از دنیا می رود؛ اما نگار مرگ او را باور ندارد و تصمیم می گیرد تا روزهای آخر زندگی او را مرور کند و…
پلان تا پلان
فیلم، با بازسازی یک صحنه جنایی آغاز میشود. صحنه قتل آقای ولیان که در ساعت ۱۰ شب در یکی از روزهای آذر کشته شد. (تاکیدی که روی این ساعت و روز قتل میشود ناخودآگاه تماشاگر هوشمند را یاد آغاز کتاب ملکوت بهرامصادقی که این روزها دستمایه فیلمهای خوبی در سینمای ایران شده میاندازد). فیلم توضیح میدهد که تا چند وقت پیش، همه فکر میکردند ولیان خودکشی کرده و به تازگی بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ روز، راز جنایت قتل او کشف شدهاست. نگار دختر او (با نقشآفرینی نگار جواهریان) که رابطه بسیار خوبی نیز با پدرش داشته، برخلاف مادر افسردهاش (با بازی افسانه بایگان)، باور ندارد که او خود کشی کرده و به دنبال چرایی این مساله است. در این گیر و دار، خانه آنها که در معاملهای قبل مرگ پدر به گرو گذاشته بود از آنها گرفته میشود و مادر و دختر به اصرار شوهر خاله نگار (با بازی آتیلا پسیانی)، مجبور به نقل مکان به خانه خاله نگار میشوند. نگار خواستگاری به اسم پیمان (با بازی محمدرضا فروتن) دارد که همکار پدرش نیز هست. ولیان در جوانی سوارکار بوده و بعدها وارد بازار خریدو فروش اسب شده و آنگونه که به نظر میرسد در اواخر عمر خود با عدهای خلافکار همکاری کرده تا چند اسب ترکمن را به کشورهای دیگر صادر کنند. آنطور که پیمان میگوید، این همکاری به اشتباه صورت گرفته ولی در هر صورت ولیان را وارد بازی خطرناکی کرده و طرف حساب آنها کله گندهای به اسم بهتاش (با بازی مانیحقیقی) است که نزدیک به هشت میلیارد تومان به ولیان بدهکار است. نگار رویاها و خیالهای عجیبی در ذهنش میبیند و بعد از مرگ پدرش دچار توهماتی شده که خودش معنی دقیق آنها را نمیداند. غافل از اینکه این توهمها داستان مرگ پدرش را روشن میکنند.
فضای فانتزی محبوب رامبد
فیلم جدید رامبد جوان برخلاف آثار کمدی قبلیاش که در بین آنها «ورود آقایان ممنوع» موفقترین کار محسوب میشود، فضایی معماگونه و سورئال دارد بهطوریکه میبایست انتظار هر اتفاق عجیبی را قصه داشت. عنوان فیلم، نام قهرمان فیلم است و او آرامآرام در مسیر داستان معرفی میشود و درنهایت هم با گرفتن انتقام پدرش به قهرمان تبدیل میشود.«نگار» برای ساختاری که در نظر گرفته به آثار مشهوری مثل «بزرگراه گمشده» دیوید لینچ نیز گریزی میزند تا با الگوبرداری از آثار موفق و مشهور این سبک، بتواند جای پای خود را در این سینما مستحکم سازد؛ اما مشکل اینجاست که فرمی که رامبد جوان برای روایت قصهاش در نظر گرفته، حفرههای کوچک و بزرگ فراوانی دارد که اجازه لذت بردن از اثر را به تماشاگر نمیدهد. درواقع فیلم بهراحتی مرز میان خیال و واقعیت را درهم میشکند تا به فضای فانتزی دست یابد که در آن هر اتفاقی محتمل به نظر میرسد. اغلب فیلمسازان مطرح برای ساخت چنین آثاری، سرنخهای گاهی مبهم و پیچیدهای از ویژگیهای عجیبی که در روایت قصه اثرشان از آن استفاده کردهاند را بر جای میگذارند تا بحثهای داغی را در روزهای پس از تماشای فیلم میان علاقهمندان به سینما سبب شود، یعنی کاری که لینچ در تمام طول دوران فیلمسازیاش انجام داده است! اما در «نگار» هیچ ایده و سرنخی وجود ندارد و به نظر میرسد که فیلمساز بیش از اینکه به درک درستی از فضای سورئال در سینما رسیده باشد، درگیر ظاهر و جذابیتهای بصری آن شده باشد و قواعد بیهویت که برای شخص او جذاب بوده را به داستان اضافه کرده تا احتمالاً شاید خوشایند مخاطبین دیگری هم باشد!
بازیگرها
بازیگران فیلم بهجز محمدرضا فروتن و علیرضا بخشی به نظر خوب انتخابشدهاند. علیرضا بخشی، در نقش ولیان نقش پدر دلسوز و حامی دخترش را بازی میکند اما بسیار مصنوعی و کلیشهای اما افسانه بایگان در نقش کوتاهی که دارد میتواند بهخوبی یک مادر روانپریش که معشوقش را ازدستداده را به تماشاگر نشان
دهد.
انتخاب نگار جواهریان، جواب داده و جواهریان ریز جثه در نقش زنی بزنبهادر، تضاد جالبی را ساخته که به مذاق بعضی شاید خوش نیاید.
مانی حقیقی که این اواخر تیپ اشخاص پولدار و منفی را بازی میکند، نقش یک گنگستر ایرانی شده را در این فیلم بهخوبی بازی کرده است. محمدرضا فروتن اما با قیافه آرام و تن صدایی که دارد، برای ادای دیالوگهای قلمبه و بهظاهر پیچیده انتخابشده تا نقش یک عاشق روانپریش را بازی کند که متأسفانه نتیجه رضایتبخش نیست.
مونولوگی که در انتهای فیلم، توسط او ادا میشود و بسیار هم طولانی است، یکی از بدترین سکانسهای نگار محسوب میشود. پسیانی نیز به سبب نقش تکبعدی و بدون تاثیری که در فیلم دارد، نتوانسته کارش را بهخوبی پیش ببرد که در این مورد، مقصر بیشتر فیلمنامه شلخته است تا خود بازیگر.
عوامل خوب نگار
فیلمبردای فیلم، حس هیجان و تعلیق را به تماشاگر میرساند. موسیقی متن بینظیر آن بهطور کامل روی سکانسها و لحظات فیلم نشسته و از همه مهمتر، تدوین فیلم بهخوبی مرز بین دنیای خیالی و واقعی نگار را تفکیک کرده و باید اذعان داشت که کار بسیار سختی برعهده تدوینگر اثر بوده و از آن سربلند بیرون آمده است. در کنار این موارد، جلوههای ویژه و صحنههای اکشن فیلم در دنیای سینمای ایران که متأسفانه از این نظر خالی و پوچ است، غنیمتی محسوب میشود؛ بهخصوص وقتی که میبینیم خوشبختانه تصنعی ساخته نشده و خوب پرداخته شدهاند.
مجله اینترنتی زندگی سالم