” نگار جواهریان ” و ” ترانه علیدوستی” !
بازیگر جوان متولد 22 دی ماه سینما و تلویزیون کشورمان کار هنری اش را از تئاتر شروع کرد.او در زمینه تئاتر فعالیت چشمگیری داشته است و اکنون نیز در هر دو عرصه سینما و تئاتر نقش آفرینی می کند.او از آن دست بازیگرانی نیست که صرفا بخاطر چهره اش به سینما راه پیدا کرده باشد بلکه تواناهایی او در بازیگری و ایفای نقش های متفاوت او را به این جایگاه رسانده است.
ویژگیهای ظاهری و خصوصیات فیزیکی جواهریان این امکان را به او میدهد که گزینه بازی در نقشهای متعارفی که در سینمای صرفا سرگرمکننده و تجاری برای دختران جوان در نظر گرفته میشود نباشد، اینکه او از بدو ورودش به سینما از سوی کارگردانها و تهیه کنندههایی پذیرفته شد که در فضایی متفاوت با جریان غالب سینمای ایران کار میکردند یک اتفاق خوب برای این بازیگر بود.
شاید بعضی از تماشاگرانِ پیگیر تلویزیون اولین بار نگار جواهریان را با سریال «این راهش نیست» بهیاد بیاورند، قصهی سریال را حمید نعمتالله وهادی مقدم دوست نوشته بودند و اشکان خطیبی بازیگر دیگر سریال بود، ولی نه خودِ سریال و نه نقشِ نگار جواهریان طوری نبود که دریادها بماند. کمی بعد نگار جواهریان نقشی کوتاه در «من ترانه پانزده سال دارم» بازی کرد، همان دختری بود که ماجرایی شبیه ترانه برایش پیش آمده بود و بچه اش را به بهزیستی سپرده بود و آن طور که رسول صدر عاملی همان زمان گفت از بین بازیگرانی انتخاب شده بود که برایِ بازی در نقش ترانه پرنیان تست داده بودند، نقشی که آخرِ سر به ترانه علیدوستی رسید. نقش اش درقدمگاه تقریبا بدونِ دیالوگ بود و بیشترِ بازی نگارِ جواهریان رویِ نگاه متمرکز بود و از همین جا انگار پرسونایِ بازیگری نگار جواهریان شکل گرفت، دختر آرام، معصوم، مهربان و دلسوز خانواده. در همان دوران کم و بیش در تئاتر هم فعال بود، در چند تار موی ایرج کریمی نقش پگاه را بازی میکرد و شعری که پشتِ تلفن برای هما، شخصیتِ اصلی فیلم میخواند تا مدتها زمزمه میشد و در ذهنِ تماشاگران باقی ماند.
خوابگاه دختران و تجربهی همکاری با محمد حسین لطیفی احتمالا میتوانست نگار جواهریان را به طیفِ وسیع تری از تماشاگران سینما بشناساند، فیلم تجربه ای در ژانر وحشت بود و تجربهی ناموفقی هم نبود. فیلمنامهی ایرج طهماسب کمدی و وحشت را کنار هم نشانده بود، اما این باران کوثری و مجید صالحی بودند که بارِ اصلی ماجرا و شوخیهایِ فیلم را به دوش میکشیدند، نگار جواهریان همان دوستِ خوش قلب و مهربان قهرمانِ اصلیِ فیلمها بود که در مواقع لزوم به دادِ قهرمانِ داستان میرسید.
فیلمهایِ بعدی کارنامه اش نسل جادویی، جعبه موسیقی و صدسال به این سالها هنوز اکران عمومینشده اند که بشود دربارهی کیفیتِ فیلمها و ویژگیهایِ بازی نگار جواهریان در این فیلمها حرف زد. جعبه موسیقی در جشنواره سه سال پیش به نمایش درآمد و نگار جواهریان نقش کوتاهی در آن داشت. نسل جادویی در زمان ساخت به خاطر حضور بازیگرانی مثلِ هدیه تهرانی، باران کوثری، رامبد جوان و کوروش تهامی و به خاطر حضورِ کارگردانی مثلِ ایرج کریمی پشتِ دوربین خبرساز شداما به نظر نمیرسد هیچ کدام از این فیلمها وزنهی سنگینی در کارنامهی بازیگری نگار جواهریان به حساب بیایند، شاید باید همهی این فیلمها را دست گرمی به حساب بیاوریم و این کارنامه را از زیر تیغ به این طرف جدی تر بررسی کنیم.
در زیر تیغ باز هم نگار جواهریان همان دخترِ آرام، مهربان و معصومِ خانواده است که پدر خانواده در اثرِ یک اتفاق بوسیلهی صمیمیترین دوست اش کشته میشود و خانواده در معرضِ یک بحران قرار میگیرد، شخصیتِ نگار جواهریان در تنها شخصیتی است از بینِ اعضایِ خانواده مقتول که نگاهِ منطقی تری به کلِ ماجرا دارد و اتفاقا با خانوادهی قاتل همدردی میکند. شبیه همین نقش رانگار جواهریان به نوعی دیگر در کتاب قانون تکرار میکند، آدمهای کتاب قانون البته بیشتر تیپ اند تا شخصیت و کوکب که نگار جواهریان نقش اش را بازی میکند همان ته تغاری مهربان و البته کمی لوسِ خانوادههای سنتی ایرانی است. کوکب در کتابِ قانون تنها شخصیتی است که با عروس تازه وارد و تازه مسلمان شدهی خانواده همراهی میکند، نمایندهی نسل تازه است و باسوادتر از بقیهی اعضایِ خانواده به حساب میآید و بینِ اعضایِ خانواده تنها شخصیتی است که نقشِ تاثیرگذارتری در داستان ایفا میکند. برایِ اولین بار نگارِ جواهریان برایِ این فیلم کاندید دریافتِ بهترین بازیگر نقش مکمل در خانه سینما میشود.
“تنها دو بار زندگی میکنیم” یکی از مهم ترین فیلمهایِ کارنامهی بازیگری نگار جواهریان است، شخصیتِ شهرزاد “تنها دو بار زندگی میکنیم” شباهتهایی به شخصیتِ پگاهِ فیلمِ “چند تار مو” دارد. بهنام بهزادی کارگردانِ فیلم دربارهی انتخابِ نگار جواهریان برای این فیلم گفته است: «روزی به دیدن نمایشی رفته بودم و پس از پایان نمایش به پشت صحنه رفتم تا دوستی را که دعوتم کرده بود ببینم. در آن جا براییک لحظه به دختری برخوردم که حرکات رها و آزاد و خاصی داشت، حاکی از نوعی راحتی و رها شدگی که من به آن حرکات شهرزادی میگفتم. آن خانم با آن حرکات خاصش در ذهنم ماند. در کشاکش جستجو برای یافتن بازیگر نقش شهرزاد، به یاد آن شب افتادم و به دوستم تلفن زدم و سراغ آن خانم را گرفتم. گفت اسمش نگار جواهریان است. وقتی او را دیدم و گفت کارش بازیگری است خیلی جا خوردم چون اصلا قرار نبود از بازیگر حرفه ای برای نقش شهرزاد استفاده کنم. همان جا به او گفتم شما برای این نقش کاملا مناسب اید، فقط حیف که بازیگرید. او در جواب حرف جالبی زد که به نظرم برای انتخابش کاملا تعیین کننده بود،گفت خب خیال کنید من هم نابازیگرم!»
شهرزادِ فیلم آدمی است که انگار از یک سیارهی دیگر آمده است، همیشه شاد و پرانرژی است، مدام میخندد و حسِ زندگی کردن دارد و اصلا انگار آمده است که سیامکِ فیلم را نجات بدهد و برود و وقتی فیلم را میبینیم احساس میکنیم که نگار جواهریان هم به اندازهی شهرزاد فیلم نجات بخش است، این تنها چیزی است که از بازیِ صمیمی و دوست داشتنیِ نگار جواهریان در فیلم میشود برداشت کرد.
در شبانه روز نقش کوتاهی با لهجهی مشهدی داشت و با حامد بهداد همبازی بود اما فیلمهایِ کیوان علیمحمدی و امید بنکدار معمولا جوری هستند که بیشتر از آن که بازی بازیگر به چشم بیاید فرمِ کلی فیلم به چشم میآید و این در موردِ شبانه روز هم با آن همه بازیگر مطرح مصداق دارد.
هیچ و طلا و مس هر دو در جشنوارهی سال گذشته به نمایش درآمدند و طلا و مس سیمرغِ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برای نگار جواهریان به همراه آورد. لیلا در فیلمِ هیچ یکی از متفاوت ترین نقشهایِ کارنامهی بازیگری نگار جواهریان است و البته یکی از بهترین بازیهایِ فیلم هیچ، این جا دیگر خبری از آن دختر آرام و شیرین و سر به زیر نیست، لیلا شخصیتی است که اهلِ عمل است و یکی از اولین اعضایِ آن خانواده است که حضور در محیطِ آن خانه را تاب نمیآورد و به جستجویِ سرنوشت و آرزوهایی که در سر دارد از خانه بیرون میزند. نقشِ زهرا سادات در طلا و مس باز هم همان ویژگی بازیهایِ قبلیِ نگار جواهریان را دارد که میشود آنها را با صفتهای کلی مثلِ صمیمیت و شیرین بودن توصیف کرد، با این تفاوت که این باریک زن ویک مادر است که درگیرِ بیماری لاعلاجی مثلِ ام اس میشود، زهرا سادات نقشی است که مظلومیتِ خاصی دارد و حتی نوعِ لهجه ای هم که برایِ این شخصیت انتخاب شده و لحنِ حرف زدن نگار جواهریان این مظلومیت را تشدید کرده است. در مورد چنین شخصیتی مهم این جاست که بازی نمایشی نشود و این همان چیزی است که اصطلاحا به آن طبیعی بودن میگویند و بازی نگار جواهریان در طلا و مس همین ویژگی را دارد؛ کمک گرفتن از عضلاتِ صورت، نوعِ خاص چادر سر کردن، صدایِ آرام و با تنالیته پایین و بازی با نگاه و حرکاتِ چشم جلوههایِ بازی نگار جواهریان در طلا و مس اند.
آخرین تصویرِ زهرا سادات در طلا و مس جایی است که سیدرضا به زهرا سادات میگوید:«دوستت دارم.» زهرا سادات چشمانش را میبندد و ما دیگر از آیندهیا سرنوشت این شخصیت با خبر نمیشویم و همین پایان بندی احتمالا شخصیتِ زهرا سادات و چهرهی بازیگرش، نگار جواهریان را برایِ همیشه در ذهنِ تماشاگر حک میکند.
«یهحبه قند» ساخته سیدرضا میرکریمی یکی دیگر از نقاط اوج کارنامه بازیگری جواهریان است، نوع فیلم، فضای رئالیستی حاکم بر آن و نوع میزانسن و فضاسازی جنسی از بازی را میطلبید که جواهریان در آن بیتجربه نبود اما پسند دختری شهرستانی و محجوب بود که در بطن خانوادهای سنتی- مذهبی معنا پیدا میکرد.
نمونهای از زن باوقار و پاک ایرانی که معنای وجودی خود را در دل خانواده تعریف میکند.پس از اوجی که جواهریان در «یه حبه قند» و «طلا و مس» تجربه کرد بازی در فیلم «اینجا بدون من» به کارگردانی بهرام توکلی یک سکوی جهش تازه بود. نقش دختری که با دنیای اطرافش در ارتباط نیست و در فضایی خیالی زندگی میکند. فضای وهمآلود فیلم و نوع نگاه کارگردان به زندگی یک خانواده از طبقه کارگر «اینجا بدون من» را به تجربهای متفاوت در سینمای ایران تبدیل کرد.
نقش دختری جوان و خیالپرداز که نقص عضوی کوچک او را از مواهب زندگی بیبهره کرده، فرصتی بود که جواهریان به درستی از آن استفاده کرد و در یک بازی درونی متکی به میمیک چهره و نگاه، تلاطم روحی دختر جوان را به نمایش گذاشت. به نظر میرسد این قدرت و چیره دستی در ایفای نقشهای خاص او را به گزینهای قابل اعتماد برای نقشهایی دشوار و ویژه تبدیل کرده؛ نقشهایی که رویای بازیگری هر بازیگر هستند و در ضمن جای دیده شدن به بازیگر میدهد و حتی بخت او را برای دریافت جایزه بیشتر میکند.
این بازیگر در دو فیلم مقابل دوربین رفت، «آشغالهای دوست داشتنی» ساخته محسن امیریوسفی و «حوض نقاشی» به کارگردانی مازیار میری، اولین فیلم از حضور در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر باز ماند و «حوض نقاشی» محصول حوزه هنری برای بخش مسابقه انتخاب شد.
بازی در نقش مادری جوان که با یک بیماری روبهرو است و بحرانی تازه را در زندگی خانوادگیاش تجربه میکند، چالشی تازه برای این بازیگر است.
نگار جواهریان سابقهی روزنامه نگاری هم دارد، مدتی در مجله صنعت سینما تحلیل بازیگری مینوشت، نمایشنامهی خیانت از هارولد پینتر با ترجمهی او و تینوش نظم جو را نشر نی در قالب مجموعهی دور تا دور دنیا منتشر کرده است.
قصه ها، ملبورن و آشغال های دوست داشتنی از آخرین بازی های او محسوب می شود که هنوز به نمایش در نیامده البته در جشنواره سی و دوم فیلم فجر شاهد سبک دیگری از بازی او خواهیم بود.
تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، سیمرغ بلورین بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر و چهاردهمین جشن خانه سینما در”طلا و مس”، جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن یازدهمین جشنواره Osian Cine Fan، هندوستان برای فیلم “تنها دو بار زندگی میکنیم”، تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن در پانزدهمین جشن خانه سینما برای”اینجا بدون من”حاصل تلاش چند ساله این بازیگر محسوب می شود.
ترانه علیدوستی
این بازیگر متولد 1362 و دارای مدرک بازیگری دیپلم عکاسی، دوره بازیگری را در کلاسهای آزاد بازیگری زیر نظر حسین محجوب، امین تارخ، آتیلا پسیانی و مهدی فتحی گذرانده است. در کودرکی به بازیگری علاقه نداشت. اما به سینما رفتن علاقه مند بود و فیلم زیاد می دید. در دوران کودکی هم بازیگر خاصی علاقه نداشت اما بعدها به بازی پرویز پرستویی،عزت الله انتظامی و آتیلا پسیانی علاقه مند شد. او در حال حاضر از بازیگران هم نسل خود بازی باران کوثری و گلشیفته فراهانی را خیلی دوست دارد. پدرش به سینما خیلی علاقه مند است و خیلی فیلم میبیند. یکی از فیلمهایی که ترانه دیده و به خوبی یادش مانده، فیلم ” سینما پارادیزو ” است.
پدرش آرشیو تاریخ سینما را دارد. مخصوصا فیلمهای ” برگمان، فلینی و کیشلوفسکی ” .
اولین حضورش در سینما سال 80 و با بازی در فیلم سینمایی ” من ترانه 15 سال دارم ” بود. حبیب رضایی برای انتخاب این نقش از بیش از 600 نفر تست گرفت و از بین همه آنها، ترانه پذیرفته شد. به خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را از آن خود کرد. معمولا وقتی اتفاق خیلی بزرگ و خوشحال کننده ای برایش اتفاق می افتد تنی تواند به سرعت واکنش نشان دهد.
با آنکه موقع بازی در فیلم من ترانه 15 سال دارم، نه ازدواج کرده بوده و نه مادر شده بوده، آن قدر نقش خود را خوب ایفا کرد که همه تحسینش کردند.
در کنار بازیگری دوست دارد فیلمنامه نویسی را هم تجربه کند. به بازی کنار ” رابرت دنیرو ” علاقه مند است. در اوقات فراغت، گه گاهی نقاشی می کند. اما مطالعه را هیچ گاه از یاد نمی برد و کتابخانه خوبی دارد. سبک نقاشی اش سیاه قلم است که آن را به صورت تجربی فرا گرفته است. به آرام حرکت کردن و درست گام برداشتن اعتقاد دارد. پدرش جمید علیدوستی از فوتبالیست ها و مربیان خوب فوتبال کشور است. قبل از اینکه بازیگر شود فکر می کرد خواننده اپرا شود. دو سال هم در هنرستان موسیقی درس خواند و با پگاه آهنگرانی همکلاس بود. کلارینت، ساز تخصصی اش بود و به عنوان ساز دوم پیانو می زد. در دوران مدرسه بچه درس خوان و زرنگی بود . همیشه به دنبال پویا نمایی و تحرک است. در تمام فیلمهایی که بازی کرده به نوعی از سن حقیقی خود جلوتر بوده است. او در فیلمهای “کنعان” و “شهر زیبا” حضوری درخشان داشته است. لذتی که از بازی اش می برد را دوست دارد. یکی از دلمشغولی هایش داستان نویسی است و چند تا از قصه هایش در نشریات چاپ شده است.
در فضای تئاتر هم فعالیت میکند. کلا بازیگر گزیده کاری است و فیلمنامه برایش از اهمیت زیادی برخوردار است.
از همان فیلم اول تلاش برای حرفه ای به نظر رسیدن در چشمانش موج می زد و بازی درخشان او در این فیلم نوید آمدن یک جوان با استعداد را به دنیای سینما می داد و در آن زمان کمتر کسی توانست از بازی او انتقادی داشته باشد تا جایی که ترانه در سال ۱۳۸۰ موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیستمین جشنواره ی فیلم فجر شد . ترانه که حالا لقب یکی از جوان ترین برندگان سیمرغ را از آن خود کرده بود به واسطه ی بازی در این فیلم جوایز جشنواره های متعددی را از آن خود کرد. از جمله جایزه ی بهترین بازیگر نقش اول زن از پنجاه و پنجمین جشنواره ی “لوکارنوسوئیس” و چندین جایزه ی مطرح دیگر .سپس تا سال ۱۳۸۲ از سینما کناره گیری کرد و به دیگر علایقش از جمله نوشتن پرداخت و در سال ۸۲در دومین فیلم بلند اصغر فرهادی با نام “شهر زیبا” ایفای نقش کرد . ترانه در این فیلم در قالب دختری کهبا تمام وجود از برادرش حمایت می کند آن چنان خوش درخشید که بار دیگر کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از چشنواره ی فجر شد.
در سال بعد هم به عنوان دومین همکاری با اصغر فرهادی در فیلم “چهارشنبه سوری” در کنار ستاره ی مطرح سینمای ایران “هدیه تهرانی” در نقش یک خدمتکار و برای سومین بار در قالب دختری زجر دیده ومعصوم به ایفای نقش پرداخت. اما ترانه موفق می شود با فیلم کنعان ثابت کند که علاوه بر تواناییبازی در نقش دختران زجر کشیده توانایی بازی شخصیتی همچون “مینا “در فیلم “کنعان” مانی حقیقی رانیز دارد و حالا او در این فیلم در نقشی بزرگتر از سن خودش بازی می کند و بر خلاف خیلی از بازیگران وچهره های سینما که سال ها در قالب شخصیت های تکراری ایفای نقش می کنند ترانه در چرخشی 180 درجه با نقش روح انگیز در “چهار شنبه سوری” خود را به واسطه ی “مینا”ی “کنعان” در قالبدختری مرفه معرفی می کند و بار دیگر خیال همگان را از بابت استعداد خود راحت می کند.پس از آن به بازی در فیلم هایی از جمله “درباره الی” که به یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران تبدیل شده می پردازد تا بار دیگر طعم متفاوت بودن نقش را بچشد .
هرچی خدا بخواد، زندگی با چشمان بسته، رازدشت تاران، انتهای خیابان هشتم، پذیرایی ساده، آسمان زرد کم عمق، زندگی مشترک آقای محمودی و بانو از مهم ترین نقش آفرینی او به شمار می آید.
ترانه علیدوستی با ترجمه داستان رویای مادرم اثر”آلیس مونرو” در نوزدهمین دوره کتاب فصل، در گروه ادبیات شایسته تقدیر شناخته شد.
تقدیر و جایزه در جشنواره های داخلی و خارجی نشان از توانایی او در بازیگری است که از جمله آن می توان به جشنواره وزول برای “پذیرایی ساده”، جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فجر برای “من ترانه ۱۵ سال دارم”، جایزهٔ نخل زرین بهترین بازیگر زن از سومین جشنوارهٔ اجتماعی آبادان برای “من ترانه ۱۵ سال دارم”،جایزه بهترین بازیگر زن از پنجاه و پنجمین «جشنوارهٔ فیلم لوکارنو (سوئیس)»،جایزه بهترین بازیگر زن ازانجمن منتقدین و نویسندگان سینمای ایران برای “من ترانه ۱۵ سال دارم” و تقدیر برای بهترین بازیگر مکمل زن در جشنواره فجر برای “چهار شنبه سوری” اشاره کرد.
لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر