راهنمای تبدیل شدن به والدی که میخواهید باشید
کتاب نیک سرشت نوشته دکتر بکی کندی که عنوان پرفروشترین نیویورکتایمز، پرفروشترین کتاب مستقل والاستریت ژورنال و یواساِی تودی را نیز دارد منبعی کامل و قابلاعتماد برای والدینی است که به دنبال آرامش در فرزندپروری هستند.
کتاب نیک سرشت را شقایق الکائی به فارسی ترجمه کرده و نشر میلکان آن را روانه بازار کتاب کرده است. دکتر بکی کندی متخصص آموزش والدین است در کتاب نیکسرشت درباره روش مدرن تربیت فرزندان نوشته است.او که خوانندگان آثار و طرفدارانش او را با نام «دکتر بکی» میشناسند، گامهای بلندی را در مسیر راهنمای تبدیل شدن به والدین خوب برداشته است.
هزاران والد ناراضی که نمیدانند چگونه با فرزندانشان رفتار کنند و خستهشده و هیچ احساس خوبی ندارند، حالا با روشهای دکتر بکی به آرامش رسیدهاند.
بسیاری از این رویکردهای نامناسب که اتفاقاً برخی از والدین فکر میکنند خیلی هم روشهای خوبی هستند نتیجه معکوس هم دادهاند.این کتاب منبع جامعی برای پدر و مادرهایی است که به دنبال راهی جدید برای تربیت فرزندان خود هستند و درعینحال آنها را نیز برای تبدیلشدن به یک والد خوب آماده میکنند.والدینی که یکعمر مدیریت احساسات، اعتمادبهنفس و انعطافپذیریِ بهجا خواهند داشت.
دکتر بکی میگوید کودکی که در ازای انجام کار خوبی، جایزهای را از پدر یا مادر خود دریافت میکند، ناخودآگاه در مورد محبت شرطی میشود، این کودک در بزرگسالی تصورمی کند فقط در ازای انجام کاری خوب لایق دریافت محبت است.
نویسنده در کتاب نیکسرشت، فلسفههای مربوط به فرزندپروری خود را با والدین به اشتراک گذاشته است. همچنین این کتاب پر از تمرینات و فعالیتهایی است که والدین میتوانند آنها را انجام دهند تا مهارتهای خود را در زمینههای مختلف فرزندپروری تقویت کنند. این تمرینات شامل تکنیکهای تنآرامی (ریلکسیشن)، ذهنآگاهی و فعالیتهای خانوادگی است.
بخشی از متن کتاب
بگذارید فرضیهای را که درباره شما و بچههایتان دارم به اشتراک بگذارم: همهٔ شما نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان را «یه بچه ننر» خطاب میکنید، همچنان نیکسرشت هستید.
هنگامی که فرزندتان خرابکردن برج چوبی خواهر کوچکترش را انکار میکند (گرچه شاهد وقوعش بودید)، او همچنان نیکسرشت است. وقتی میگویم «نیکسرشت»، به این معنی است که همه ما در جوهرهمان، دلرحم، دوستداشتنی و سخاوتمندیم. اصل نیکی باطنی بستر تمامی کارهای من است.
من بر این باورم که بچهها و والدین نیکسرشتاند و همین امر به من اجازه میدهد درباره «چرایی» رفتارهای بدشان کنجکاو باشم. این کنجکاوی به من امکان پرورش چهارچوب و راهکارهایی را میدهد که در تغییر مؤثرند.
در کتاب حاضر، هیچچیزی به اهمیت این اصل نیست. این اساس تمامی چیزهای پیش روست؛ زیرا بهمحض اینکه به خودمان بگوییم: «خیلی خب، آروم باش… من نیکسرشتم… بچهم هم نیکسرشته…» متفاوت از زمانی مداخله میکنیم که اجازه میدادیم استیصال و خشم تصمیمهایمان را تعیین کنند.