فصل جدید سریال پایتخت| پاتختی برای پایتختیها
نگاهی به سریال پایتخت
سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم، پس از پخش فصل اول مورد استقبال عموم جامعه قرار گرفت. با توجه به اینکه قالب سریال بهترین حوزه برای کشف و شهود شخصیت و تعمیم داستان در یک فیلمنامه است، نیاز ساخت سری دوم آن در میان مسئولان و عوامل این سریال احساس شد و انصافا فصل دوم از فصل اول به مراتب، از کیفیت بالاتری برخوردار بود. حتی ساخت سری چهارم از این مجموعه نشان داد که هنوز میتواند شخصیتها و سوژههای جدیدی را در قالب موضوع خود کشف کند؛ اما در ساخت فصل چهارم راوی در خلق سوژه و موضوع ناب ناتوان ماند. هم اینک مجموعه «پایتخت» به یک دستاورد اجتماعی برای رسانه ملی تبدیل شده است. دستاورد اجتماعی به این معنا که اگر این شخصیتها تا ابد فضای ایجاد کشمکشهای دو سویه را برای مخاطب و بیننده ایجاد کنند، میتوان از این اثر به عنوان یک برند مطرح شده در صدا و سیما استفاده کرد.
*فصل پنجم پایتخت
یکی از اصلیترین وظایف نویسنده، خلق بازه زمانی نامحدود برای اینگونه مجموعههای تلویزیونی است که در هنگام ساخت فصل بعدی، مخاطب را با چالش تکرار روبه رو نکند. متاسفانه سری اول مجموعه «پایتخت» دارای داستانی با انتهای باز بود و هنگامی که یک داستان از انتهای باز بهره مند شود، کشش فصولی آن به عناوین مختلف میتواند نظریه تکرار را در آن تقویت کند. دقیقا همین اتفاق برای سریهای بعدی این سریال رخ داد و هرچه بیننده بیشتر از خصوصیات کاراکترها در داستان مطلع میشد، بیشتر از موضوع اصلی فاصله میگرفت یا به تعریف دیگری بهتر است بنویسیم در سریال «پایتخت» آنچه بیننده را پای گیرندهها میخکوب میکند، شخصیتها و نوع کنش آنها به پدیدههای دراماتیک در زندگی است و قصهای که روایت میشود صرفا به خاطر خالی نبودن عرضه فیلمنامه به کارگردان ایراد شده است. از این رو وقتی ما با یک نویسنده متفکر اما کم استعداد روبه رو میشویم، ناخودآگاه به یاد آثاری مانند: بزنگاه، خانه به دوش و … خندهای سر میدهیم؛ چرا که اساس قصهای که نویسنده در پایتخت روایت میکند، یک تقلب بسیار ضعیف و سطحی از سریال متهم گریخت (به کارگردانی رضا عطاران) است. در آن سریال نیز ما با شخصیتهای یک خانواده رو به رو میشویم که به دلایلی مجبور به مهاجرت به تهران میشوند و پس از درک ظرفیتهای مثبت و منفی موجود در زندگیهای شهری دوباره به محل اقامت خود بازمی گردند. در هیچ کدام از فصول پایتخت، به جز فصل دوم که تا حدودی تامل برانگیز است، نمود انگیزشی راوی را نمیتوان حس کرد. نمود انگیزشی در روایت باید به گونهای به مخاطب الصاق شود که مخاطب حس بیگانه پذیری را لمس نکند؛ البته این تکنیک در قالبهای مختلف سینمایی میتواند بسیار جذاب باشد؛ اما در مقیاس یک رسانه ملی جایی برای غلبه بر اندیشه مخاطب نیست و باید میزان اندیشه ورزی مخاطب را در الگوهای مختلف افزایش داد. به همین ترتیب پیش بینی میشود فصل پنجم سریال «پایتخت» به همان اندازه که لبخند بر لبان مخاطب می نشاند، میتواند خسته کننده و تکراری باشد. برای خلق فصل پنجمی از یک جهان داستانی باید چهار فصل گذشته آن به طور جداگانه از محیط جغرافیایی و آب و هوایی جداگانهای برخوردار باشد.
پای تختی های پای ثابت چه کسانی هستند؟
محسن تنابنده، علیرضا خمسه، احمد مهران فر، پای ثابت رویدادهای اجتماعی و درون خانوادگی این سریال هستند و به طور کل پیرنگ داستانی این مجموعه تلویزیونی را بر عهده دارند؛ اما داستان باید دارای میزان منطق و احساس یکسانی باشد. در این اثر به طرز فاجعه آمیزی هیچ کدام از این ابژههای مهم روایی دیده نمیشوند. به عنوان مثال: انگاره ازدواج که برای شخصیت ارسطو به کار رفته است، در فصل سه و چهار به هر دلیلی تغییر میکند. در هنگام خلق داستان تمام انگارههای جنینی آن باید در نظر گرفته شوند و از همه مهمتر باید به گونهای به کار گرفته شوند که داستان را دچار اختلال هویت نکنند. سیروس مقدم به هر اندازه کارگردان با تجربهای باشد، با ادامه دادن ساخت این سریال کارنامه کاری خود را در تلویزیون زیر سوال برد. مسلما درختی که از پایه کج کاشته شود تا آخر عمر نیز کج رشد میکند و این مصداق را میتوان در مورد این سریال به کار برد و نوشت: پایتخت هرگز به پویایی یک اثر قابل تعمیم در مقیاس صدا و سیما نخواهد رسید.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی