پایان شوم مهمانی شبانه چه شد؟عاقبت پارتی های مختلط
پایان شوم مهمانی شبانه چه شد؟عاقبت پارتی های مختلط
پایان شوم مهمانی شبانه چه شد؟عاقبت پارتی های مختلط
من مانده بودم و دوستانم
مردی میانسال همراه با پسر جوانش وارد اتاق مرکز مشاوره پلیس اصفهان شد و گفت: من از بچگی کار کردم تا توانستم امروز برای خانوادهام زندگی مرفهی درست کنم و تمام تلاشم این بوده که همسر و فرزندانم در رفاه باشند؛ اما به تازگی متوجه شدهام که پسرم دچار ناراحتیهای روحی شده او را به اینجا آوردم تا شما کمک کنید تا از این درد نجات پیدا کند. پسر جوان که تا این لحظه ساکت بود گفت: من 24 ساله هستم، در خانوادهای بزرگ شدم که از لحاظ مالی وضعیت خیلی خوبی داشت؛ اما بالعکس آن، از لحاظ عاطفی بسیار سرد وبی روح بود. پدرم دائم درگیر گرفتاریهای شغلیاش بود و مادرم هم به دلیل حجم زیاد مهمانیهای دوستانهاش اصلا توجهی به من و خواهرم نداشت. پس من مانده بودم و دوستانم، با دوستانم خوش بودم و بیشتر تفریحهایم را با آنها انجام میدادم. به مهمانیها و پارتیهای مختلط میرفتم و کمتر به خانه میآمدم، پدر و مادرم هم به کار خودشان مشغول بودند و در کارهای من دخالتی نمیکردند؛ حتی یکبار هم نسبت به دیر آمدنها وحتی نیامدنهای من به خانه اعتراض نکردند. با توجه به آزادیهایی که داشتم دائم در مهمانی بودم. در این مهمانیها کم کم به مصرف شیشه به اتفاق دوستانم رو آوردم و این کار لذت زیادی به من میداد تا آنجا که بدون مصرف آن نمیتوانستم امورات روزانهام را انجام بدهم.
پایان شوم مهمانی شبانه چه شد؟عاقبت پارتی های مختلط
برخوردهای تند پدرم شروع شد
اعتیاد من به قدری شدید شد تا اینکه پدر و مادرم متوجه اوضاع خراب من شدند. برخوردهای تند پدرم شروع شد، از رفت و آمدهای من جلوگیری کرد و با توجه به اینکه اعتیاد داشتم، دچار مشکلات روحی و روانی شدید شدم؛ در منزل به شدت مشاجره میکنم و وسایل منزل را میشکنم، زندگیام به کل مختل شده است؛ بستگانم با من قطع رابطه کردهاند. از این وضعیتی که برایم پیش آمده خیلی بدم میآید و میخواهم هرطور شده اعتیادم را ترک کنم و از دست این ماده نجات پیدا کنم؛ اما نمیدانم چطور و چگونه؛ تو را به خدا به من کمک کنید.
پایان شوم مهمانی شبانه چه شد؟عاقبت پارتی های مختلط
همدلی و انسجام، رمز یک خانواده موفق
کارشناس مرکز مشاوره آرامش در این باره اظهار داشت: همانطور که ملاحظه کردید، این پسر درخانواده مرفه زندگی میکند؛ اما طی بررسیهای صورت گرفته رابطه عمیقی بین اعضای خانواده او وجود ندارد و پدر خانواده بیشتر اوقاتش را صرف فعالیت حرفهای خودش میکند. وی با بیان اینکه پدر این خانواده به لحاظ مالی تمام خواستههای پسرش را برآورده میکرده گفت: مادر نیز بیشتر اوقات خود را صرف معاشرت با دوستان خود کرده و در مجموع ارتباط اعضای خانواده یک ارتباط خانوادگی منسجم و همدل نبوده و هر کدام به صورت جداگانه تفریحات خاص خود را داشتند که همین امر موجب شده رابطه عاطفی عمیقی بین اعضای خانواده برقرار نشود و هر یک از آنها برای آسایش خاطر خود راه جداگانهای را انتخاب کنند.وی افزود: پسر جوان این ماجرا نیز بیشتر اوقات در خانوادهاش احساس تنهایی میکرده و وقتی این احساس در وی به وجود آمده، از طرف آنها طرد شده است. در نتیجه این پسر برای پر کردن خلأهای عاطفی بیشترین ساعات فراغت خود را با افرادی غیر ازخانواده سپری میکند؛ آن هم با دوستانی که دچار مشکل هستند و رابطهاش با آنها بسیار صمیمی بوده است؛ بنابراین دوستانش عاملی برای ترغیب او به سمت بزهکاری بودند. در اختیار گذاشتن آزادیهای افراطی به مراجع و عدم نظارت و کنترل دقیق بر رفت و آمد، رفتارها و دوستان، از سوی خانواده باعث شده که از آن موقعیت سوء استفاده کند و به سمت بزه سوق داده شود. وی عدم نظارت دقیق و منطقی خانواده که مراجع به علت ترس از طرد و از دست دادن حمایت، آنها را زمینه ساز بزهکاری نوجوانان و سوق پیدا کردن به سمت افراد بزهکار عنوان کرد،اظهار داشت: تجربه نشان میدهد افرادی که به صورت مناسب کنترل یا نظارت شدهاند از خطر انحراف در امان بودهاند. در ضمن نباید از یاد برد که کنترل بیش از حد نیز باعث ایجاد انواع دیگر انحراف نیز میشود. لذا بد رفتاری زمانی به حداقل میرسد که کنترل درحد میانه باشد، بنابراین کنترل کارآمد منوط به وجود رابطهای مؤثر بین والدین و نوجوانان بوده که به خصوص با حالت دوستی و محبت بین هر یک بیان شود.
نویسنده : یلدا توکلی