نگاهی به زندگی هانس کریستین اندرسن
معرفی هانسن کریستین اندرسون
هانس کریستین اندرسون داستان نویس، شاعر و نمایش نامه نویس دانمارکی است که از او آثار زیادی برجای مانده اما شهرت جهانی وی به خاطر داستانهایی است که برای کودکان نوشت. او با آمیختن قصههای عامیانه با تخیل خود، افسانه نو نوشته است و به همین خاطر او را بع عنوان پدر افسانههای نو نیز میشناسند. آن چه قصههای او را ممتاز میکند به کار بردن زبان ساده و فصیح ادبی است که خالی از لغات خشن و لهجههای محلی است.
کتابهای هانسن کریستین اندرسون
از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور را نام برد. داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شده است و هم چنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود ۲۲۰ داستان تخیلی نوشته است. زادروز اندرسون روز جهانی کتاب کودک نام گذاری شده است.
زندگینامه هانسن کریستین اندرسون
*دوست داریم مختصری با زندگی نامه شما آشنا شویم. لطفا در این خصوص و نیز نحوه آغاز نویسندگیتان برایمان توضیح دهید.
روز سه شنبه 2 آوریل سال 1805 در شهر ادنسه در دانمارک به دنیا آمدم. در دوران جوانی از هوش و قوه تخیل بسیار بالایی برخوردار بودم و علاقه وافری به ادبیات و تئاتر داشتم. در دوران کودکی برای خود صحنه تئاتر درست میکردم و آثار شکسپیر را با استفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران از حفظ بازی میکردم. در سال ۱۸۱۶ پدرم را از دست دادم. برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیاط و یک بافنده مشغول به کار شدم. پس از آن در یک کارخانه تولید سیگار شروع به کار کردم، اما همواره توسط یکی از همکارانم تحقیر میشدم. در چهارده سالگی به کپنهاک رفتم و در تئاتر مشغول کار شدم. به خاطر صدای زیبایم در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شدم، اما پس از دست دادن صدایم، این کار را نیز از دست دادم. یکی از همکارانم عقیده داشت که من دارای قریحه شاعری هستم. همین مسئله باعث شد تا وقت خود را بر نوشتن متمرکز کنم.
*ایده و موضوعات داستانهایتان را از کجا الهام میگیرید؟
ایدههای داستانهایم مانند بذری کاشته شده در ذهنم هستند که تنها به بوسه تلالویی از خورشید یا قطره دارویی نیاز دارند تا بشکفند. گئورگ براندس به عنوان یکی از منتقدانم از من سؤال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودم را خواهد نوشت؟ من هم جواب دادم که من قبلا آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است. بــا یــادآوردی مشــکلات دوران کودکــی و نوجوانــی خویــش و بــا اسـتفاده از قالـب قصـه کـه مخاطبـان آن را کـودکان و نوجوانـان تشـکیل میدهند، سـعی در به کارگیــری شیوههایی بــرای تاثیــر بــر کــودکان، والدیــن و روابــط انســانی و عاطفــی جامعـه بـا کـودکان دارم. من مخاطبــان کم سن وســال خــود را بــه مطالعــه داستانها و شــروع بــه نویســندگی و شــاعری تشویق میکنم. ایــن کار را در داستانهای متعــددی انجــام دادهام. دربـاره قصــه و فوایــد آن در قصههای یقــه، قصــه پریــان، خانــم باتــلاق و مــرد فانوس به دســت و در زمینــه شــعر در قصههای چگونــه میتوان مبتکـر شـد؟، سـایه، سـوپ سـیخ کبابی، نکاتــی را بیــان میکنم. در دنــدان درد عمــه، توم تــن و بقــال و توم تــن و زن باغبــان بــه ســتایش مطالعــه و نویســندگی پرداختهام.
*سعی دارید در داستانهایتان بیشتر چه موضوعاتی را برای کودکان مطرح کنید؟
در داستانهایم کوشیدهام به طور مستقیم و غیر مستقیم پندها و اندرزهای به کودکان بدهم. در توک کوچولــو کوشیدهام بــه کــودکان کارهــای خــوب را یــاد دهــدم و پــاداش کارهـای خـوب را گوشـزد کنم؛ در خانوادههای همسـایه گوش نـدادن بـه حـرف بزرگترهــا را بد عاقبــت و نافرجــام می دانــم؛ در حرفهای کودکانــه گوش نــدادن بــه خرافــات را توصیــه میکنم؛ در اخــلاق خــوب بــا نگاهــی بــه اخــلاق و رفتــار مردههای یــک گورســتان، آخــر و عاقبــت همــه را مــرگ دانســته و تنهــا اخــلاق خــوب را مانــدگار می دانــم؛ هم چنیــن بــا یوهــان مو طلایــی بچهها را بــا داســتانی هفت قســمتی متقاعــد میکنم کــه اگــر خــوب باشــند، خوابهای خــوب میبینند و اگـر بـد، خوابهای بـد بـه سراغشـان میآید و تأکیـد میکنم کـه بایـد بـا دقـت بیشـتری جـدول ضـرب را بنویسـند و مشقهایشان بدخـط نباشـد و دفترهایشـان را کثیـف نکننـد. در آثــارم از جاندار پنــداری اســتفاده کردهام و بــا جان بخشــیدن بــه اشــیا، گیاهــان و جانــوران، همه چیــز را بــرای کــودکان زنــده و با شــخصیت نمودهام و بــه آنها این دید را دادهام کــه بــه زندگــی و بــه تمــام موجــودات ایــن عالــم به نیکــی بنگرنــد و احتــرام بگذارنــد.
نویسنده : زهرا آقایی