خلاصه داستان شازده کوچولو
داستان شازده کوچولو
شازده کوچولو، شاهکار معروف آنتوان دو سنت اگزوپری است که بـر ادبیات معاصر جهان و از جمله ادبیات فارسی و تفکر نویسندگان و شاعران تاثیر گذاشته است. شازده کوچولو به بیش از ۲۵۰ زبان و گویش ترجمه شده، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون است و به طور متوسط سالی یک میلیون نسخه از آن در جهان به فروش میرسد. گاهی آن را در رده داستانهای تخیلی و فراطبیعی، گاه هم در رده داستانهای نمادین و گاه جزو ادبیات کودک و نوجـوان قـرار میدهند.
لایه سطحی و بیرونی شازده کوچولو با شخصیتهای کودکانه پسندانه در خور ادبیات کودک است ولی لایه و سطوح باطنی و نمادین آن فراخور فهم ادبیات بزرگسالان است؛ همان لایهای که داستان را تاویل پذیر و سمبولیک میسازد. بیشترین نمادهای به کار رفته در شازده کوچولو از نوع نمادهای مرسوم نیستند و نویسنده برای اولین بار از آنها در اثرش استفاده کرده است. از همین جا میتوان به میزان آفرینشگری اگزوپری در نماد پردازی پی برد؛ چرا که بهترین نمادها در آثار ادبی با استعانت از قدرت خلاقیت نویسنده و شاعر به وجود میآیند و در رابطه با موضوعی که باعث خلق نماد شده است، مفهوم موثرتری مییابند. شخصیت اصلی این داستان؛ یعنی شازده کوچولو بسیار شبیه به خلق اثر است.
شازده کوچولو کودکی سمج است که تا به جوابها و خواستههایش نرسد، دست بردار نیست، درباره اگزوپری هم منتقدان نوشتهاند که سماجت و پافشاریاش در زندگی بارها به نتیجه میرسیده است. در یک تعبیر کلیتر اما شازده کوچولو میتواند نماینده جوینده حقیقت باشد. شازده کوچولو را وجدان گمشده انسان عصر حاضر نیز دانستهاند. بر این اساس هر آنچه انسان معاصر از نیکی و خرد فراموش کرده است، شازده کوچولو با خود دارد.
سیاره شازده کوچولو
سیاره شازده کوچولو را میتوان نمادی از دل او شناخت و آن شش سیاره دیگر را رمزی از دل و ذهن و ضمیر صاحبان آنها. هر یک از شش سیاره کوچکی که شازده کوچولو مدت کوتاهی در آن توقف میکند نیز نمادینند. در هر کدام از این سیارهها انسانی تک و تنها ساکن است و مشغول کاری است که به نوعی حکایت از ذات و خصلت اوست. همه این شخصیتها را میتوان تمثیل انواع بشر دانست که حاکی از تجربه نویسنده از انسانهاست. اینها اساسا از ارزشهای غلط دنیای جدید تحلیلی انتقادی به دست میدهند.
گل سرخ در شازده کوچولو
گل سرخ نماد عشق است و بهانهای برای اسیر کردن دل شازده کوچولو. اسارتی از نوع آزادگی و رهایی، رهایی از تن و از سایههای پوچ و بی معنای عالم باطل و اسارت عالم حقیقت، عالمی ناب، نیستان وجود. شازده کوچولو مسافر است، سفری بین بودن و نبودن. سفری که در آن گل عشق را میرویاند، میپروراند و به تکامل میرساند. شازده کوچولوی عاشق برای پروراندن عشقش در حباب دل تصمیم به سفری میگیرد. در راه به اخترکهایی سر میزدند. اخترکهایی که هر کدام نماد جهل و عقب ماندگی فکری انسانهایی است که هنوز دربند صفاتی چون غرور، شهرت، خود پسندی، اعتیاد، حرص هستند. شازده کوچولو درس بزرگ زندگیاش را از روباه میآموزد، روباهی که برای ما انسانها نماد مکر و حیله است؛ در اینجا نویسنده با این کار، ساختار شکنی نمادینی را انجام میدهد. روباه نماد پیر دل آگاه و روشن ضمیری است که شیوه عاشقی را به شازده کوچولو تعلیم میدهد. نویسنده در این داستان میکوشد توجه خواننده را به دوران کودکی جلب کند. او این دوره را عقلانیترین دوران زندگی انسانها معرفی میکند. کودک در این داستان، نماد کمال انسانهاست. این داستان بیانگر خستگی و دلزدگی نویسنده از دنیای بزرگترهاست. شازده کوچولو با فاصله گرفتن از سیاره خود به دنیای آدم بزرگها نزدیک میشود و چون این دنیا را پر از قدرت طلبی و پول پرستی و حساب و کتاب میبیند، دوباره قصد میکند به دوره کودکی (همان سیاره خودش) بازگردد و این بازگشت جز با کمک مار که در این داستان نماد مرگ است؛ میسر نیست.
شازده کوچولو / پیام اور صلح و دوستی به جهانیان
نویسنده : زهرا آقایی