سندروم نامرئی شدن بعد از ازدواج
علت سندروم نامرئی شدن بعد از ازدواج برای همسر چیست ؟
سندروم نامرئی شدن همسر
سندروم نامرئی شدن برای همسر سندروم رایجی در زندگی زوج ها است . سندروم نامرئی شدن برای همسر را می توان “نامرئی شدن تدریجی زوج ها” نامید.
شکل گیری این پدیده می تواند درست چند ماه بعد از ازدواج یا حتی نامزدی آغاز شود و به تدریجا شتاب عجیبی گسترش یابد و زندگی مشترک را ببلعد.
آغاز نامرئی شدن همسر
آغاز نامرئی شدن تدریجی زوج ها مثل بعضی از بیماری ها دوره کمون دارد و تدریجی است.
زوج ها در روزهای عاشقی و احساسی معمولا برای هم تازه اند، اشتیاق به دیدن و شنیدن همدیگر دارند اما به تدریج که از روزهای اولیه آشنایی و عاشقی فاصله می گیرند دیده ها، حضورها، صورت ها و صداها و عطرها محو می شوند.
مردی را در ذهن تصور کنید که هر روز همسرش را در خانه می بیند با او حرف می زند او را به یاد می آورد اما در واقع او نه همسرش را می بیند، نه با او حرفی می زند و نه او را به یاد می آورد.
بازدیدگنندگان یک غار را در ذهن تان تصور کنید. یک غار با فضای ورودی و ده ها و صدها دهلیز پیدا و پنهان، حال اگر بازدیدکننده ای فقط به فضای ورودی غار بسنده کند و پیش تر نرود و هیچ یک از تالارها و حفره ها و دهلیزهای غار را نبیند به معنی این است که غار چیزی جز یک ورودی کوچک نبوده است؟
کسی که اشتیاق حوصله یا انرژی برای کاوش در آن غار ندارد آیا می تواند ذهنش را با این فکر تخدیر و آرام کند که غار همان دهانه ورودی بوده و من غار را گشتم و دیدم و چیزی نداشت پس برمی گردم؟
برخی از زوج ها با فضای زندگی مشترک خود چنین برخوردی دارند. زندگی مشترک یک دهانه ورودی چند ماهه یا چند ساله دارد.
با ورود به زندگی مشترک با تولد اولین فرزند با عبور از التهاب های احساسی – جنسی اولیه در زندگی مشترک همه چیز رنگ و بوی تکرار به خود می گیرد.
اما اگر کسی به این بینش برسد که می شود هر روز عروسی داشت نه عروسی صوری و ظاهری و بیرونی در آن صورت می توان قبول کرد که غار زندگی مشترک فضاهایی به مراتب بیشتر از یک دهانه ورودی چند ماهه یا چند ساله دارد.
بنابراین کسی که می خواهد در هزارتوی نامرئی شدن برای خود و همسر در زندگی مشترک به دام نیفتد راهی ندارد جز این که بپذیرد زندگی مشترک چیزی فراتر از خوردن، استراحت کردن، خوابیدن، کار کردن، تماشای تلویزیون و ارضای نیازهای جنسی است .
چقدر به خلوت همسر راه داریم ؟
اگر بسیاری از ما در برابر این سوال قرار بگیریم که چقدر اقوام درجه یک خود از همسر و پدر و مادر تا خواهر و برادرمان را می شناسیم و چقدر با خصوصیات، میل ها و انگیزه های آن ها آشناییم بیشتر به فقر شناخت مان از همدیگر پی می بریم.
آدم ها ممکن است سال ها در کنار هم زندگی کنند بدون آن که فراتر از شناخت های سطحی به معرفتی نسبی درباره همدیگر برسند و خصوصیات ذهنی، روانی و ویژگی های شخصیتی همدیگر را خوب رصد کرده باشند.
این موضوع درباره زندگی مشترک هم صدق می کند. ممکن است ما زوج هایی باشیم که در طول زمان برای همدیگر نامرئی شده ایم.
اگرچه به ظاهر همدیگر را می بینیم اما به خلوت همدیگر راه نداریم. دغدغه ها، غصه ها، پرسش ها و شادی هایمان را به صورت عمیق با همدیگر در میان نمی گذاریم.
اما چرا این اتفاق می افتد؟ واقعیت آن است که ما به همان میزان که تصویر ذهنی بازتری از خود، توانمندی ها، امیدها و هدف گذاری هایمان داشته باشیم می توانیم این تصویر را در همسرمان هم جستجو کنیم.
اگر کسی در پی کشف زوایای پنهان غار وجود خویش باشد می تواند دست همسرش را هم بگیرد و با او پیش برود.
کدام زوج ها می توانند تالارهای غار نامرئی را کشف کنند؟
زوجی را تصور کنید که هیچ برنامه مشخصی برای اوقات فراغت خود ندارند. آن ها در همان دهانه غار می مانند و پیش تر نمی روند.
کسانی که در زندگی شان تمایل و شوقی به ادامه تحصیل، آموزش، تحقیق و کسب مهارت نشان نمی دهند، در واقع بساط زندگی مشترک خود را در همان دهانه غار برپا کرده اند و پیش تر نمی روند.
بنابراین آرام آرام برای خود و همسرشان نامرئی می شوند چون احساس می کنند این دهانه غار را هر روز می بینند و هیچ زاویه تازه ای در این فضا وجود ندارد بنابراین ترجیح می دهند که آرام آرام نادیده اش بگیرند.
اما این آموزش علم، هنر و مهارت، مطالعه و تولید است که ما را با ابعاد جدیدی از شخصیت مان روبرو می سازد.
هر مهارت آموزی یا کسب هنر و علم یا مطالعه ای به مثابه تلاش برای ورود به تالارها وحفره های همان غار است.
وقتی ما زبان تازه ای یاد می گیریم در واقع طناب هایمان را به سمت دیگری از غار می اندازیم تا تالاری جدیدی را در خود کشف کنیم و کسی که می تواند تالار جدید را در خود بیابد می تواند دست همسر و همراهش را هم بگیرد تا در آن تالار جدید با هم قدم بزنند.
زندگی مشترک این چند قلم جنس نیست
پس بنابراین کسی که می خواهد در هزارتوی نامرئی شدن برای خود و همسر در زندگی مشترک به دام نیفتد راهی ندارد جز این که بپذیرد زندگی مشترک چیزی فراتر از خوردن، استراحت کردن، خوابیدن، کار کردن، تماشای تلویزیون و ارضای نیازهای جنسی است.
همه این رفتارها اگرچه در جای خود عیب و ایرادی ندارند اما حکم همان دهانه غار را دارند ما به واسطه این رفتارها وارد فضای غار می شویم اما اگر رفتارهای ما در همین چند قلم جنس خلاصه شود دیر یا زود دچار آفت نامرئی و تکراری شدن زندگی مشترک خواهیم شد.
همسری که بیشتر و بیشتر فاصله میگیرد
این طرف از رابطه معمولاً خود را برتر از همسر خود تصور میکند، چراکه شریک زندگیاش دائماً در حال تلاش است تا با او ارتباط برقرار کند.
پیگیری بیش از حد همسر تعقیبکننده باعث میشود که این طرف از رابطه با خیال راحت به تقویت این حس برتری خود بپردازد و بدون در نظر گرفتن مسائل مختلف، رفتار کند، حال چه با انجام یکسری کارها و چه با انجام ندادن آنها!
این شرایط به این دسته از افراد احساس امنیتی میدهد که بدون در نظر گرفتن رفتارشان همیشه محبوب خواهند ماند و هیچوقت ترک نمیشوند.
این افراد غالباً نسبت به ضررهایی که به خود و رابطهشان وارد میکنند بیاطلاع هستند.
آنها فکر میکنند که هر میزان از ضعف و یا نیاز به توجهشان توسط شریک زندگی به سرعت پاسخ داده میشود، در حالی که احساسات یادشده، شکایت یا تقاضا تلقی میشوند و در دراز مدت دیگر توسط شریکشان پاسخ داده نخواهند شد!
منبع : مجله اینترنتی دلگرم