مراقب حرفهایتان باشید / زبان به سخن گشودنت ارام
مراقب حرفهایتان باشید / زبان به سخن گشودنت ارام
مراقب حرفهایتان باشید / زبان به سخن گشودنت ارام
مراقب حرفهایتان باشید، گاهی یک جمله میتواند سرنوشتی را بهشتی یا جهنمی کند.یک شوهر خاله ای داشتیم به اسم حاج اقا مسائلی، بنده خدا قلب مهربانی داشت و میشد باهاش ساعتها سر مسائل اجتماعی بحث کرد بدون اینکه کار به دعوا یا مشاجره لفظی بکشد، بنده خدا در سالروز شهادت امام کاظم به رحمت خدا رفت، اما یک جمله ای روزگاری گفت که باعث شد برایش خدابیامرزی باشد.
سالها قبل زمانی که تازه وارد دوران جوانی شده بودم، همه فامیل برای عید دیدنی دور هم جمع شده بودند، بزرگترها توی سالن پذیرایی بودن و ما جوانها در حیاط مشغول فوتبال بودیم.
مراقب حرفهایتان باشید / زبان به سخن گشودنت ارام
وقتی برای استراحت لب حوض زیبای خونه مادربزرگ زیر سایه درخت بید نشسته بودم صدای صحبت بزرگان فامیل را شنیدم، بحث مقایسه من و پسرخالهام بود!
والدین هرکدام از ما قصد داشتند که با گفتن خصوصیت مثبت ما، نشان دهند که پسر قابل افتخاری دارند،
من پسر تپل و عینکی خجالتی بودم که اکثر اوقات یک گوشه تنها در حال درس خواندن بودم؛ اما پسر خالهام برعکس من، خوشتیپ و پررو و بااعتماد به نفس بالا که توی جمع خوب صحبت میکرد و البته میانه ای با درس و مشق نداشت!
خیلی از خودم مأیوس شدم که نتوانسته بودم مایه افتخار خانواده باشم؛ اما ناگهان حاج آقا مسائلی با صدای بلندی شروع به صحبت کرد:
من نجیبتر و مؤمنتر از این حسین آقا جوانی را توی فامیل سراغ ندارم، همش سرش توی کتاب و درسش هست، اهل خلاف نیست و همش دلش میخواد به دیگران کمک کنه، بعد از این چند جمله کوتاه همه خندیدند و شاید همگی اتفاق آن روز را فراموش کردند؛ اما من هرگز یادم نرفت و همین چند جمله باعث شد که هروقت وسوسههای شیطانی به سراغم آمد یا زمینه گناه برایم فراهم شد، یادم آمد که از من چه شخصیتی در ذهنهاست و آن تصویر خوب را خراب نکنم پس این دلنوشته را تقدیم روح مردی میکنم که باعث شد عمری نجیب زندگی کنم.
مراقب حرفهایتان باشید / زبان به سخن گشودنت ارام
نویسنده : حسن سلیمانی راد