مذهبی

موضوع: راه‌هاي دعوت به نماز(درس هایی از قران)

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

از خدا مي‌خواهيم كه اين بحث‌ها عميق و مفيد و مبارك و مؤثر و ذخيره‌ي قيامت ما باشد. بحث ما در اين جلسه دنبال يك بحثي است كه داشتيم و ناقص شد، راه‌هاي دعوت به نماز.

سؤالي است كه پدر و مادرها مي‌پرسند. بچه‌هاي مذهبي مي‌گويند: مي‌خواهيم شاگردها را به نماز دعوت كنيم. گاهي همسر مي‌گويد: چگونه همسرم را به نماز تشويق كنم؟ پدر و مادرها سؤال مي‌كنند، مربي‌ها، اين سؤال براي خيلي‌ها هست. راه‌هاي دعوت به نماز را ما اينجا زياد شمرديم، حالا هرچقدر توانستيم مي‌گوييم. چند مورد را گفتيم. شش مورد را گفتيم در جلسات قبل.

يكي توجه به نعمت‌هاي خدا، اين همه نعمت دو دقيقه نمي‌خواهي با او صحبت كني. يك كسي يك بستني به شما مي‌دهد نيم ساعت با او حرف مي‌زني. همه‌ي نعمت‌هاي خدا به اندازه‌ي يك بستني نمي‌ارزد. توجه به اينكه بايد از خدا تشكر كنيم. زيبايي‌ها و اسرار نماز را بخشي را گفتيم.

1- حضور افراد فرهيخته و سرشناس در مساجد

يكي از چيزهايي كه اثر دارد اين است كه افراد سرشناس به مسجد بروند. من يكي از مسؤولين مملكتي را ديدم كه يك پالتوي سياه پوشيده خادم افتخاري امام رضا(ع) است در مشهد. به او گفتم: اينجا امام رضا نياز به شما ندارد اما اگر شما همين پالتو را بپوشي و بروي خادم مسجد محله‌ي خودتان بشوي وقتي بفهمند يك شخصيت مشهور مملكتي خادم مسجد شده، اين مسجد رونق پيدا مي‌كند. خيلي مهم است.

اگر شاگرد اول‌ها در مسجد بروند، باقي شاگردها هم مي‌روند. اگر مديريان و دبيران بروند، اين حضور افراد سرشناس خيلي مهم است. يك فوتباليست معروف اگر نمازش را در مسجد بخواند، تمام علاقه‌مندان فوتبال ياد مي‌گيرند. آنها هم مي‌روند و مسجدي مي‌شوند. اين يك مسأله است كه افراد فرهيخته و افراد سرشناس شركت كنند.

خدا در قرآن مي‌گويد: زن‌هاي پيغمبر اگر شماخلاف كنيد، عذابتان دو برابر است. چون مي‌گويند: زن پيغمبر خلاف كرده است. يعني آدم اگر سر شناس شد… امام صادق(ع) به يك نفر گفت: هر گناهي از هركس بد است، ولي از تو بدتر است. گفت: چرا؟ فرمود: براي اينكه تو منسوب به ما هستي. آن كسي كه سيد است با غير سيد فرق مي‌كند. مي‌گويند: تو از ذريه‌ي پيغمبر هستي. آن كسي كه روحاني است فرق مي‌كند با غير روحاني، تو روحاني هستي. تو تحصيل كرده هستي. بچه مسلمان بايد در جريان باشد، اگر خواست كسي را به نماز دعوت كند از طريق افراد… ممكن است حرف من اثر نكند ولي يك خلبان نماز خوان مي‌تواند در سربازها اثر بگذارد.

2- نقش خانواده در تربيت ديني فرزندان

مسأله‌ي ديگر توجه پدر و مادرها است. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ» (نور/37) مرداني هستند كه تجارت را و داد و ستد اينها را از نماز سرگرم نمي‌كند. يعني اگر وسط تجارت هم هست، صداي «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را شنيد، مغازه را مي‌بندد و مسجد مي‌رود. اين رجال كجا هستند؟ قبل از اين «رِجالٌ» مي‌گويد: «فىِ بُيُوت‏» (نور/36) آنها در خانه‌هايي هستند كه «أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَع‏» (نور/36) چون اگر خانواده، خانواده‌ي خوبي باشد، بچه هم… ببين بچه ماهي چون در دريا هست، شنا ياد مي‌گيرد. غذاي مذهبي، اين پدر و مادرهايي كه انواع وسايل غفلت را در خانه‌ها مي‌آورند. انواع ماهواره‌ها و نمي‌دانم وسايل عيش و نوش، اينها نمي‌فهمند، متوجه نيستند، كه نسلشان را دارند از خدا جدا مي‌كنند. فكر مي‌كنند دارند به بچه‌شان خدمت مي‌كنند. خدمت نيست كه براي بچه‌هايمان همه‌ي وسايل غفلت را آماده كنيم. پدر و مادرها مسأله دارند.

ما سؤالي كه كرديم، بيشتر بچه‌ها گفتند: ما نماز را در خانه ياد گرفتيم و از مادر، در جلسه‌ي قبل گفتم. نقش مادر خيلي نقش مهمي است. در قرآن مي‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ» (الرحمن/19) بعد مي‌گويد: «لَّا يَبْغِيَانِ» (الرحمن/20) دو تا دريا آب شور و شيرين كنار هم اينها به هم تجاوز نمي‌كنند، بعد مي‌گويد: «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22)، «بَغي» با غين يعني ظلم. «لَّا يَبْغِيَانِ» چون ظلم نمي‌كنند، تجاوز نمي‌كنند يعني آب شيرين در شور نمي‌آيد، آب شور در شيرين نمي‌رود، چون اين آب‌ها به هم تجاوز نمي‌كنند، «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ».

در خانه هم همينطور است، اگر زن و شوهر اهل تجاوز نبودند، مادر و پدر خوب بودند «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» بچه‌هايشان لؤلؤ و مرجان مي‌شوند. اگر در خانه زن به شوهر حرف بد زد، شوهر به زن حرف بد زد، در خانه‌اي كه درگيري هست بچه تربيت نمي‌شود. خانه‌ي نمازي، بچه‌اش نمازي مي‌شود. نقش پدر و مادر، پدر و مادرها شما كه امكاناتي براي بچه‌هايتان جور مي‌كنيد اين امكانات را در سايه‌ي نماز انجام دهيد. اگر نمازت را بي‌غلط خواندي گوشواره مي‌خرم. اگر رفتيم نماز جمعه آنجا مثلاً حالا دو چرخه‌اي، موتوري مي‌خواهي، لباسي مي‌خواهي، كفشي مي‌خواهي در راه نماز جمعه مي‌خرم. اين پدر و مادر نقش دارند نمي‌شود بي‌تفاوت بود.

3- حساسيّت و جديّت لازم در امور ديني

گاهي پدر و مادرها مي‌گويند: آقا من به او گفتم گوش نداد. ديگر حوصله‌ام نمي‌رسد. خدا گفته: به بچه‌ات كه سفارش نماز مي‌كني بايد حوصله كني. «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» (طه/132)، «وَ أْمُرْ» امر كن، «أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» يعني بچه‌ات را وادار كن نماز بخواند، بعد مي‌گويد: «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» آيه‌ي قرآن است كه خواندم. يعني مقاومت كن. نگو: ده بار گفتم گوش نداد. گور پدرش مي‌خواهد بخواند، مي‌خواهد نخواند. شما اگر ديدي بچه دارد غذاي فاسد مي‌خورد، نگويي آقا نخور، جدي بگويي. ما گاهي وقت‌ها همينطور تذكر مي‌دهيم ولي جدي نمي‌گوييم. حساس نيستيم.

يك وقت يك كسي گفت: من در ماشين بودم، به راننده گفتم: نگهدار. نگه نداشت، نمازم قضا شد. گناه گردن او! گفتم: چطوري گفتي؟ گفت: رفتم گفتم: آقاي راننده نگهدار نماز بخوانيم، او هم گفت: بنشين به تو خبر مي‌دهم. ما هم نشستيم و به ما خبر نداد. نماز قضا شد، گفتم: اگر ساكت مي‌افتاد چطور مي‌گفتي؟ نگه دار…. نگه دار… چه شد؟ ساكم افتاد. {با بيان حركت} براي نماز اينطور گفتي؟ گفت: نه اينطور نگفتم. گفتم: پس دلت به حال ساكت بيش از نماز مي‌سوزد. جدي نگفتي. ما گاهي وقت‌ها سر يك چيزي جدي هستيم.

يكي از علما داشت در كوچه حركت مي‌كرد، ديد يك خانمي به يك خانمي رسيد گفت: تمام واجبات دخترم را حل كردم. اين آيت الله كه مي‌رفت گفت: اوه! اين خانم چه كسي است؟ من يك عمري آيت الله هستم هنوز جرأت نمي‌كنم بگويم تمام واجبات دخترم را حل كردم. يك خرده ايستاد ببيند اينها به هم چه مي‌گويند. گفت: يخچالش را خريدم، فرشش را خريدم، اوه… فهميديم اينها واجبات بوده! نزد ما اينها واجبات است! يعني اگر يك خانمي شش تا بشقاب دارد گلهايش يك شكل است، يكي از بشقاب‌ها بشكند، خيابان و بازار را زير و زبر مي‌كند كه اين بشقاب ششم گلش به بشقاب پنجم بخورد. اگر نخورد مي‌گويد: آبرويم رفت. اين سفال‌ها گلش به هم نخورد. ولي ديديد كسي بگويد كه حتي حاجي خانم‌هايي كه مكه مي‌روند، آنجا سوغاتي مي‌خرند، مي‌گويد: اين دوربين‌ را چند خريدي؟ مثلاً مي‌گويد: دويست ريال، مي‌گويد: آخ! مي‌گوييم: چه شد؟ مي‌گويد: من خريدم سيصد ريال! (خنده حضار) ولي يك حاجي خانم در عمرمان مكرر ما رفتيم مكه، يك حاج خانم ديگر مي‌گويد: آقا چند ركعت نماز در مسجد الحرام خواندي؟ من ده ركعت، آخ! من هشت ركعت خواندم! از اينجا مي‌رود آنجا بر سرش مي‌زند براي اينكه دوربين بخرد. ما خودمان مشكل داريم. آن سوزي كه بايد باشد نيست. پدر و مادر وقتي نمره‌ي بچه‌اش را مي‌گيرد بايد ببيند، فيزيك، ورزش، چه و چه… نمره‌ي ديني‌اش چقدر است؟

بياييد امشب با هم راست حرف بزنيم. مردم ايران من 32 سال است در تلويزيون هستم، بعد از 32 سال يك تقاضايي مي‌كنم. به من راست بگوييد. تو را به فاطمه‌ي زهرا يك مرتبه زنگ زديد به مدرسه الو! من مادر فلاني هستم يا پدر فلاني هستم. از اينكه در مدرسه نماز جماعت برقرار مي‌كنيد، من متشكرم! يك تشكر كرديد از آموزش و پرورش؟ يك پدري كه وضعش خوب است، آنجا برود، ببيند اگر سالن نمازخانه فرشش خوب نيست، تابستان كولر ندارد، زمستان آب گرم ندارد، به مدير بگويد: آقا من براي نماز بچه‌ها حاضر هستم يك پولي را هم خرج كنم. ديپلم تارك‌الصلاة ذخيره‌ي قيامت نيست. بچه‌ي شما هست ذخيره‌ي قيامت نيست. پدر و مادرها بايد حساس باشند. با تلفن‌شان، با تشويقشان، منتها نمازي هم كه اقامه مي‌شود بايد نمازي باشد كه جاذبه‌دار باشد. آخر يك خرده هم گير در مسجدها هست. ببخشيد گفتم يك خرده، خيلي خرده. خيلي خرده گير در مسجدها است. مسجد بايد جاذبه داشته باشد.

4- جذّاب سازي مساجد براي حضور نوجوانان

يك آيت اللهي بود در اصفهان، آيت الله سيد اسماعيل هاشمي، جزء خبرگان و چند سال است مرحوم شده است. پيرمردي بود حدود نود سال. من رفتم مسجدش نماز بخوانم ديدم كه پر از جوان و دارند شيريني مي‌دهند. گفتم: خبري است؟ گفتند: آقا بيمارستان مريض بوده به خانه آمده. من گفتم: اين پيرمرد نود ساله چطوري در مسجد پيش‌نمازي كرده كه بچه‌هاي شانزده ساله به عشق سلامتي‌اش شيريني مي‌دهند؟ ما داريم.

در همين تهران پيرمردي را سراغ دارم كه پيش نماز است، بيست، سي سال است پيش نماز است. در مسجد ديد يك بچه گريه مي‌كند. گفت: آقاجان چه شده؟ گفت: كفش‌هايم نو بوده دزديدند. گفت: چرا گريه مي‌كني؟ در ماشينش نشاند و در خيابان رفت، يك جفت كفش بهتر خريد پاي او كرد. اين بچه تا آخر عمرش نمازي مي‌شود.

بگذاريد حالا كه يك سؤال از پدر و مادرها كردم، يك سؤال هم از طلبه‌ها بكنم. از امام جماعت‌ها كنم. كدام امام جماعت به رئيس آموزش و پرورش زنگ زده، كه آقاي رئيس آموزش و پرورش شما شاگرد اول‌هاي منطقه‌ي ما را به ما بدهيد. بيايد بگويد: اينها شاگرد اول‌ها! اين پيش نماز از داخل خانه‌اش الو! سلام عليكم، من محسن قرائتي هستم پيش نماز فلان مسجد، امروز از رئيس آموزش و پرورش پرسيدم، يا از رئيس دبيرستان پرسيدم شما شاگرد اول شديد از كدام رشته؟ من تلفني مي‌خواستم تشكر كنم. يك تلفن تشكر از شاگرد اول كرديد؟ آخر ما جاذبه‌مان كمرنگ است.

يك چيزي برايتان بگويم. يك جعبه گز براي امام آوردند. ناقل اين حرف آقاي رحماني است. يك وقتي آقاي رحماني نماينده‌ي امام و مقام معظم رهبري بودند در نيروهاي انتظامي. من از ايشان شنيدم. مي‌گفت: يك جعبه گز آوردند گز خيلي خوبي بود. جعبه را باز كردند امام يك خرده را خورد فرمود: گز خوبي است. اين را برويد به فلاني بدهيد. حالا من معذور هستم اسم فلاني را در تلويزيون بگويم. يكي از آدم‌هايي بود كه اول با انقلاب بود، كم كم هم جدا شد و جزء ليبرال‌ها و روزنامه و خطش جدا شد. گفتند: آقا ايشان ديگر جزء جناح شما نيست. ضد انقلاب هم نمي‌گوييم هست. ولي انقلابي نيست و در خط شما نيست. گفت: حالا گز خوردن كه انقلاب نمي‌خواهد. گز خوب است برويد به او بدهيد. اينها هي به هم نگاه كردند، امام گز را براي چه كسي مي‌فرستد؟ ايشان خيلي سال است جدا شده است؟ گفتند: حالا شايد نظر امام برگردد. گفتند: آقا شما روي نظرت هستي؟ گفت: بله، برويد بدهيد. گفتند: آقا جعبه‌اي كه درش باز شده، زشت است. يك جعبه در بست بدهيد. گفت: همين را برويد بدهيد و بگوييد: فلاني مقداري از اين گز خورد ديد خوب است، خواست باقي‌اش را شما بخوري. اينها ديدند امام اصرار دارد رفتند در خانه‌ي آن آقا را زدند و پشت در آمد گفت بفرماييد! گفتند: والله جعبه‌ي گزي است، امام يك خرده‌اش را خورده، خيلي خوب بوده گفته: به فلاني بدهيد. گفت: امام؟ من را گفت؟ اصلاً پشت در خانه خشكش زد اين بنده خدا. آيه‌ي قرآن همين را مي‌گويد. مي‌گويد: يك كسي بدي مي‌كند تو به خوبي جوابش را بده.

طلبه‌اي را سراغ دارم يك زماني در يك روستايي رفت، مردم روستا گفتند: آقا ما آخوند نمي‌خواهيم. اين طلبه گفت: شما مرا دوست نداريد، من شما را دوست دارم. من در مسجد مي‌خوابم هيچ نيازي به شما ندارم. نمازم را هم در مسجد مي‌خوانم، كسي آمد يك حديث هم يادش مي‌دهم. كسي هم نيامد به سلامت. بالاخره مقاومت كرد روز آخر همه شرمنده شدند. اين تك زدن اخلاقي…

5- نقش اخلاق نيكو در جذب مردم

امام سجاد مي‌گويد: خدايا يك حالتي به من بده، كه هركس پشت سر من بد مي‌گويد، من خوبي‌اش را بگويم. بگذاريد عربي‌اش را بخوانم. به من توفيق بده، «مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْر» (صحيفه سجاديه/ ص92) يعني كسي غيبت مرا مي‌كند من خوبي‌اش را بگويم.«ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏» (مؤمنون/96) او بدي كرد، من خوبي‌ انجام بدهم. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَة السَّيِّئَةَ» (رعد/22) سيئه و بدي را با خوبي دفع كنم. نگو: مرا فحش داد، گفتم: خودتي، جد و آبادت، نسل و ناموسته! (خنده حضار) سيلي زد، يك سيلي به من زد، يكي از شرق زدم، يكي از غرب زدم، يكي از شمال زدم، يكي از جنوب! (خنده حضار) مي‌گفت: چرا چنين كردي؟ گفت: كلوخ انداز را پاداش سنگ است! خوب اين يك منطق است. كه كلوخ انداز را پاداش سنگ است. اما قرآن نمي‌گويد كلوخ انداز را پاداش سنگ است.

حتي نسبت به خانواده، خدا نسبت به مردم مي‌گويد: «وَ لْيَعْفُوا» عفو كنند، نسبت به مردم مي‌گويد: عفو كن. «وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22)صفحه را برگردان. يعني شتر ديدي، نديدي. اما نسبت به خانواده هم مي‌گويد: «اعفُ» عفو كنيد، و صفح كنيد، «اغفر» هم اضافه دارد. خوب گوش بدهيد. در جامعه كه اختلاف شد، مي‌گويد: ببخش، عفو كن. «يَصْفَحُوا» يعني صفحه را برگردان، شتري ديدي، نديدي! نسبت به مردم عفو و صفح، اما اگر زن و شوهر با هم مشكلي داشتند، هم گفته عفو، هم گفته صفح، هم گفته مغفرت، بخشش. بعضي از آدم‌هايي هم كه بد هستند…

اصلاً گاهي وقت‌ها بايد مهماني داد. لابد هستند افرادي كه مدير مدرسه هستند، پاي تلويزيون. بالاخره ما حدود صد هزار تا مدرسه داريم جمعي‌شان امشب پاي تلويزيون هستند. من اين را در سمينار رؤساي آموزش و پرورش هم گفتم. براي چند هزار فرمانده‌ي نيروي مسلح، فرماندهان نيروي انتظامي، فرماندهان سپاه، فرماندهان ارتش، براي اين فرماندهان هم ما براي چند هزار تا از اينها در سال 90 كلاس داشتيم. به همه آنها تقريباً تا آنجايي كه يادم است به خيلي‌هايشان گفتم كه اين فرمانده‌ي نظامي يك روز با يك سرباز يك غذا بخورد. بگويد: آقا تو اينجا بيا با هم ناهار بخوريم. اين غذايي كه در پادگان مي‌دهند تو امروز با من غذا بخور. اسمت چيه؟ پدر، مادر، از پادگان راضي هستي؟ مشكلي نداري؟ تو جاي من بودي چه مي‌كردي؟ چند دقيقه با اين سرباز خصوصي حرف بزنيد. آنوقت اين سرباز به قدري علاقه‌مند به پادگان و نظام مي‌شود، اگر اين سرباز، سربازي‌اش تمام شد و بيرون رفت و داماد شد، براي دامادي‌اش كارت دعوت مي‌فرستد. مي‌گويد: اين فرمانده با ما يك ناهار خورد.

مدير هر مدرسه‌اي با دو تا بچه خصوصي حرف بزند. يك سؤال بكند از مديرها. آيا تا حالا حساب كرديد، پارسال بچه‌ها چند درصد نماز مي‌رفتند، امسال چند درصد مي‌روند؟ اگر بيشتر شده، ببينيد راهش چيست؟ چطور شده بيشتر شده، اين را به ديگران تلفن كنيد بگوييد. اگر نه مثلاً سال قبل اين تعداد نماز مي‌آمدند، امسال اين مقدار كم شده است. جلسه بگيريم، كم شده دليلش چيست؟ آقا را عوض كنيم؟ آقا را عوض كنيم. فرش‌ها را عوض كنيم. هركاري بايد كرد بكنيم، ولي نمي‌شود از نماز بچه‌ها گذشت.

ديپلم تارك الصلاة به درد كشور نمي‌خورد. بالاي 97 درصد از جوان‌هايي كه جبهه رفتند خون دادند، بچه‌هاي مسجد بودند. اگر كسي اهل مسجد نباشد به كشور ايران حمله شد، فرار مي‌كند. مثل اينكه الآن خيلي‌ها فرار كردند. بچه‌ي مسجد است كه مي‌رود جان مي‌دهد. اگر كشورتان را مي‌خواهيد، اكثر افرادي كه فاسد مي‌شوند و معتاد مي‌شوند كساني هستند كه مسجد نمي‌روند. بچه‌هايمان را بايد با مسجد گره بزنيم.

البته بايد يك انقلابي در مسجد بشود. مسجد مشكلات زياد دارد. بيشترين صاحب را دارد و ضعيف‌ترين نهاد در كشور ما است. پايگاه بسيج هست، ميراث فرهنگي هست، اوقاف هست، سازمان تبليغات هست، دفتر تبليغات هست، نمي‌دانم امام جمعه هست، هيأت امنا هستند، خادمين هستند، نمي‌دانم ارشاد هست، كانون‌هاي فرهنگي هست. مسجد 15، 16 تا صاحب دارد و بي‌صاحب هم هست. مي‌گويند: آشپز كه دو تا شد خراب مي‌شود، اينجا آشپز 16 تا شدند. بايد يك تحولي در وضع مسجد پيدا شود. آدم نمي‌داند چه كند. مسجد ما بايد جاذبه داشته باشد. ساختمان مسجد بايد دلنواز باشد.

يك پسر براي من نوشته بود تا آخر عمرم مسجد نمي‌روم. به خاطر اينكه لباس شيك پوشيدم مسجد رفتم، يك خادم بد اخلاق گفت: اين لباس‌هاي قرطي را پوشيدي مسجد آمدي؟ مگر اينجا عروسي عمه‌ات است؟ اين چه لحني است؟ اين خادم را بايد حذف كرد. خادم بداخلاق را بايد حذف كرد. خدا به پيغمبر مي‌گويد: بداخلاق بودي مردم فرار مي‌كردند، «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك»(آل‌عمران/159) اگر تو بداخلاق بودي مردم فرار مي‌كردند. اينكه مثل پروانه دور تو مي‌گردند، اخلاق است. حرف‌هايم را جمع كنم.

6- گفتگوي خصوصي با افراد تارك الصلوة

بحث من چيست؟ چگونه نسل را به نماز دعوت كنيم؟ گفتگوي خصوصي، يعني مدير مدرسه، دخترانه، پسرانه، راهنمايي، دبستاني يا دبيرستاني، مدير مدرسه خصوصي با بچه‌ها بگويد: آقاجان چرا نماز نمي‌آيي؟ ممكن است بگويد: پدر و مادرم نمي‌خوانند. خوب انجمن اولياء و مربيان بگوييم پدر و مادرها را دعوت كنند با آن‌ها صحبت كنند. ممكن است بگويد نماز چه فايده‌اي دارد؟ با او صحبت كنيم. ممكن است بگويد: بلد نيستم. يك نوار بدهيم و بگوييم: آقا خودم يادت مي‌دهم. نگذاريم زماني كه ما مدير هستيم نماز كمرنگ شود. روي نماز سرمايه‌گذاري كنيم، پدر و مادر نقش دارد، معلم نقش دارد، پيش نماز نقش دارد. صداي خوب نقش دارد. اذان خوش صدا گفتن، كسي صدايش بد است اذان نگويد. مؤذن، «أَقرَأَكُم» در روايات داريم كسي كه قرائتش بهتر است او پيش نماز شود. شركت افراد، توجه والدين، «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» مي‌گويد: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ». كلمه‌ي «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ».

اصلاً كسي مي‌تواند نماز را بپا دارد، كه خودش ايستاده باشد. ببين كسي كه خوابيده نمي‌تواند چيزي را بلند كند، اگر كسي ايستاده مي‌تواند چيزي را بلند كند. شما كه مي‌گويي: «اقيموا الصلاة»، «اقيموا» يعني بپا داريد. كسي مي‌تواند نماز را بپا دارد كه خودش بپا خواسته باشد. كسي مي‌تواند زنجير را از پاي مردم باز كند كه خودش زنجير به پايش نباشد.

اصلاً دين ما دين قيام است. روز آخرت را مي‌گويند: روز قيامت. يعني قيام درونش است. امام آخر ما اسمش قائم است. دين ما دين قيّمه است. اينها همه در قرآن هست «قيَّمه»، «كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» (بينه/3)‏. حج ما، «قِياماً لِلنَّاس‏» (مائده/97) كلمه‌ي «قِياماً» براي حج است. نماز ما مي‌گويد: «اقيموا الصلاة» اقامه. قرآن فرستادم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد/25)، «لِيَقوم». قيامت، قائم، قيمه، قيام، اقوموا، ليقوم، خيلي هست حالا بيش از اين حرف‌ها هست، منتها الآن همه‌اش چون يادداشت دستم نيست، حفظ نيستم. بپا خواستيم. بايد نماز را بپا داشت.

7- دعوت از خيّرين براي ساخت مسجد در نقاط محروم

ديگر چه؟ در دست بودن امكانات. خيلي‌جاها مردم مي‌خواهند نماز بخوانند مسجد نيست. باز يك حرفي به تجّار مي‌زنم. اينكه مي‌گويم ديگر جدي مي‌گويم، تجاري كه خير مدرسه ساز هستيد. دستتان درد نكند، خدا جزاي خير بدهد. حالا اين جوان ما فيزيك و شيمي‌اش خوب شد. مسجد نمي‌خواهد؟ اين خيرين مدرسه‌ساز بيايند اگر وظيفه‌شان را تمام كردند، بيايند خيرين… بگوييد…. مسجد ساز بشوند. خيرين مسجد ساز!

ما چند نفر شديم، از افرادي هم دعوت كرديم، گفتيم: پول نداريم. فردا سراغ ما نياييد. يك ريال پول نزد من نيست. ولي من اين را مي‌گويم، مي‌گويم: هر شهري خيرين مدرسه‌سازش، خيرين مسجد ساز شوند. الآن بنده همين الآن كه نشستم سراغ دارم جاهايي كه چندين هزار نفر هستند، همه هم نماز خوان هستند و مسجد ندارند. يعني مسجدشان مثلاً خيلي دور است. من نمي‌دانم چه كسي امشب پاي تلويزيون حرف‌هاي من را گوش مي‌دهد. هر پدر و مادري كه مثل من است، ريش‌هايش سفيد شده، دخترش هم شوهر داده، پسرش هم داماد شده، بيا از باقيات الصالحات يك مسجد بساز. منتها مسجد ساده!

يك خانمي در قم يك مسجد ساخت. به نام مسجد فاطميه! فقط آجر است. سقف و ديوار همه آجر است. درونش هم سفيدكاري نكرده، ديوارهاي داخلش هم آجر است. يك مسجد آجري، به قدري اين مسجد با بركت است، چقدر علما، آيت الله العظمي بهجت آنجا نماز مي‌خواند. خدا بركتش بدهد. از خير كاشي بگذر. از خير تزئينات بگذر. مسجد آجري!

خدا رحمت كند آيت الله العظمي گلپايگاني را، در مسجد بازار قم نماز مي‌خواند، مسجدش فقط آجر بود. يك سنگ كاشي نوشته بود قبله! از خير محراب بگذريم. در نهج‌البلاغه داريم، حضرت آمد نماز بخواند پرده گل داشت، فرمود: فاطمه جان! اين پرده گل دارد و حواس مرا پرت مي‌كند. گل روي پارچه را پيغمبر اجازه نداد. به چه دليل ما برداريم ميليون‌ها تومان با كاشي‌كاري و سنگ مرمر گل درست كنيم؟ مگر مي‌شود به اسم ميراث فرهنگي، هنر معماري، هنر معماري و ميراث فرهنگي را جاي ديگر ببر. مسجد ساده باشد كه همه جا يك مسجد باشد. وقتي ما دهها هزار آدم داريم، اوه…! دهها هزار مسجد كم داريم، آنوقت ما برداريم… يك باني دلش مي خواهد كه… بعضي مسجدها دو تا منار كنار هم ساختند، دو تا فاصله‌اش يك مسجد تهران فاصله‌ي منارهايش هفت متر است. يعني بين هفت متر دو تا منار آوردند. آخر من نمي‌دانم اين معمارش، مهندس‌اش، باني‌اش، چه فكري كرده اين كار را كرده. آخر بين دو… حالا يكوقت مثل امام رضا است، امام رضا يك منارش اين طرف است، يك منارش آن طرف است. ولو آدم از دور كه مي‌بيند فكر مي‌كند اين طرف و آن طرف گنبد است، ولي وقتي وارد صحن مي‌شوي، ببينيد يك وقت فاصله دارد طوري نيست. آخر بين هفت متر دو تا منار!

خيرين مدرسه ساز امشب حرف‌هاي مهمي مي‌زنم. مديران مدارس، بياييد حرف مرا گوش بدهيد. حتماً بايد من باشم، رئيس جمهور و وزير باشد و بخشنامه شود. از ترس و لرز و خرجي زن و بچه! هيچ ترس و لرزي ندارد. محسن قرائتي هستم. از ترس پشه هم در پشه بند مي‌روم. هيچ قدرتي ندارم. براي رضاي خدا گوش بدهيد. خيرين مدرسه ساز هركجا وظيفه‌تان تمام شده، تشكيلاتتان را مثل قمصري‌ها كنيد. قمصري‌ها ديگ درست مي كنند، گلاب. فصل گل كه تمام شد عرق بيدمشك مي‌گيرند. عرق بيدمشك كه تمام شد عرق نعنا مي‌گيرند. ديگشان را به هم نمي‌زنند. شما تشكيلاتي درست كرديد، خيرين مدرسه‌ساز، بياييد خيرين مسكن ساز درست كنيد براي جوان‌هايي كه مي‌خواهند داماد شوند. خيرين مسجد ساز، مسجد ساده! با دويست، سيصد هزار تومان، با متري سيصد، چهار صد تومان، الآن خانه‌هاي مهر متري سيصد هزار تومان است. يك مسجد صد متري صد تا سي تومان چقدر مي‌شود؟ با دويست تومان، صد و پنجاه تومان، چهار صد تومان، كمتر، بيشتر يك مسجد آجري، خيرين بيايند زير نظر كسي كه دوستش دارند و عالم است. عالمِ متقي هر منطقه‌اي! اين حركت را يك نهضتي است. يك نهضتي است. روز  قيامت جلوي شاه عباس خجالت نكشيم. ما زمان قديم مي‌گفتيم: خدايا آبروي ما را نزد پيغمبر و اهل بيت نريز. همه مي‌گفتند: الهي آمين! انقلاب كه شد گفتيم: خدايا، آبروي  ما را نزد شهدا نريز. حالا يك دعاي جديد، خدايا آبروي ما را جلوي شاه عباس نريز. شاه عباس روز قيامت در سر ما بزند چه كنيم؟ بگويد: من شاه طاغوتي چهارصد سال قبل از شما در بيابان‌ها كاروانسراي شاه عباس ساختم. شما اينقدر بي عرضه بوديد، كه نفت داشتيد، اتوبان و بلوار داشتيد، دهها شهرك داشتيد، در اين شهرك همه چيزي بود مسجد نبود. مسؤولين ما جلوي شاه عباس چه خواهند كرد؟

من معتقد هستم بعضي از مسؤوليني كه زمين ورزش مي‌سازند، براي روستايي زمين ورزش مي‌سازند. آخر در روستا كه روستايي صبح تا شام كشاورزي مي‌كند، حوض كه فواره نمي‌خواهد، همه‌اش آب است. ما فواره مي بريم در استخر! ما بسياري از پول‌هاي فرهنگي‌مان، به مسؤولين گفتم، يك جايي بودم مسؤولين بودند، گفتم. گفتم: فرق بين شما و شاه عباس اين است كه شما پول را پوستر مي‌كنيد، پوستر را پاره مي‌كنند، بنر را پاره مي‌كنند. اما شاه عباس كاروانسرا ساخته چهار صد سال است روي پا است. پولمان را اينكه پول فرهنگي است، دست يك آدم نا اهل بدهيم، يا دست يك آدمي بدهيم كه عقلش نمي‌رسد چه كند. اگر نگوييم خرج سياسي كاري مي‌كنند. بايد مواظب باشيم، قيامت چه خبر است؟ اوه اوه اوه…

ديشب يك چيزي خواندم خيلي ناراحت شدم. تمام كارها ثبت مي‌شود. «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» (زخرف/80) قرآن مي‌گويد: ريز كارهايتان را مي‌نويسم. قايم باشكي نكنيد، خانه‌ي تيمي هم درست نكنيد. چه كسي به پول مي‌دهد؟ چه كسي به كسي تلفن مي‌كند؟ چه كسي به كسي نامه مي‌دهد؟ همه‌اش «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» اين عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. يعني فرشتگان ما ريز كارهايتان را مي‌نويسند. اين پرونده كه نوشته مي‌شود روز قيامت باز مي‌شود، آيه‌ي باز شدن اين است. «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تكوير/10)«صحف» صحيفه، «نُشرت» نامه‌ها باز مي‌شود. وقتي باز مي‌شود به متهم مي‌گويند: كتابت را بخوان. «اقْرَأْ كِتابَك‏» (اسراء/14)خودت بخوان. نامه را خواندي؟ مي‌گويد: پرونده‌ها تكميل هم مي‌شود. «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‏» (يس/12) هم مي‌نويسيم و هم پرونده را تكميل مي‌كنيم. گواهان حاضر مي‌شود. دست شهادت مي‌دهد، من امضاء كردم. پا شهادت مي‌دهد من رفتم. زبان شهادت مي‌دهد، من گفتم. زمين شهادت مي‌دهد «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/4). ائمه شهادت مي‌دهند. خود خدا، «و شاهد لما خفي عنهم» خود خدا شهادت مي‌دهد. خدا شاهد است، فرشته‌ها شاهد هستند، اعضاي بدن شاهد است. متهم چشم‌هايش اينطور مي‌شود. «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق/22) چشمت آهن مي‌شود. اوه… نگاه به لوح كه مي‌كند مي‌گويد: اين چه لوحي است! «لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَة»(كهف/49) ريز و درشت كارهاي مرا نوشته است. ما فكر كرديم كسي نمي‌فهمد براي انتخابات كجا پول داديم. همه لو رفت، همه فهميدند اين كجا پول قايم باشك بازي شد.ما فكر كرديم كسي نمي‌فهمد. «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» چشمت آهن مي‌شود. بعد مي‌گويند: خودت بگو. «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً» (اسراء/14) هرچه خودت قاضي خودت باش. خودت بگو: چه كردي؟

8- جهت دادن بودجه‌هاي فرهنگي به رونق مساجد

سي و دو سال از انقلاب رفت، بايد ده هزار نفر مسجد نداشته باشند. تو پول فرهنگي را كجا خرج كردي؟ پول فرهنگي خرج كجا شد؟ نامه‌ي عملت را بگير. نامه‌ي عمل را دست چپش مي‌دهند، «أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ» (حاقه/25). عملش را مجسم مي‌بيند. مي‌گويند: اقرار كن. مي‌گويد: «غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/106) شقاوتم بر من غلبه كرد. بدبخت شدم، گول خوردم. «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِم‏»(توبه/37) عملشان غلط است خيال مي‌كند درست است. اينقدر آدم هست كه جان مي‌كند و جهنمي است. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: صبح تا شام جان مي‌كند ولي جهنم مي‌رود. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ، تَصْلىَ‏ نَارًا حَامِيَةً» (غاشيه/3 و4) فكر نكنيم هركاري مي‌كنيم درست است. تو منار مي‌سازي دو تا، هشتاد متر، نود متر با كاشي كاري، در روستاي 15 كيلومتري مسجد ندارند. روز عاشورا علمات سر دل مي‌كشي، جواني كه زير علمات است، پول مسكن ندارد، پول آب و برق ندارد، داماد هم نشده. خوب برو پول علمات را بده اين را داماد كن. خيلي‌ها جان مي‌كنند ولي كارشان درست نيست براي اينكه اسلام شناس بالاي سرشان نيست. براساس فقه و اسلام تصميم نمي‌گيرند. حالا مي‌گويند: چه كنند؟ تقاضاي مراجعت، مي‌گويند: ما را به دنيا برگردان، «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحا» (سجده/12) ما را به دنيا برگردان، عمل صالح مي‌كنيم. «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُم‏» (حديد/13) مي‌گويد: نه، بر نمي‌گردانيم. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» (انعام/28) به دنيا برگردند، همان بودند كه هستند. از خوب‌ها استمداد مي‌كنند، مي‌گويند: فايده ندارد. از بدها استمداد مي‌كنند فايده ندارد. قيامت در كار است.

مديران مدارس با افرادي كه در نماز نيستند، خصوصي با محبت صحبت كنند. ببينند مشكلشان چيست حل كنند. فرماندهان پادگان‌ها با سربازها دانه دانه صحبت كنند. به راست راست، به چپ چپ، سخنراني‌هاي پادگاني و نظامي لازم است اما كافي نيست. زنان و مرداني كه بچه‌هايشان را شووهر دادند، داماد كردند، پس‌اندازي دارند، يك مسجد ساده در يك منطقه بسازند. خيرين مدرسه‌ساز هركجا كارشان تمام شده بيايند خيرين مسكن‌ ساز براي جوان‌ها و خيرين مسجد ساز شوند. آقاياني كه مسجد مي‌سازند از تجملات كم كنند كه مساجد بيشتري، مسجد كوچك زود با يك كولر خنك مي‌شود، با يك بخاري گرم مي‌شود، مسجد كوچك نظافتش، جمع و جورش، اصلاً آدم بيش از دويست تا نمي‌‌تواند. ما مسجد درست مي‌كنيم، آخر اين همه جمعيت را نمي‌شود يك آخوند اداره كند. يك طلبه مسجدش بيش از دويست تا باشد به آن نمي‌رسد. مگر اينكه همينطور چنين كند و رد شود. مسجد اگر كوچك باشد، كلاس را مي‌گويند بيش از سي، چهل نفر معلم مسلط نيست. مسجد حالا بگو دويست نفر، اگر مسجد كوچك باشد، زود ساخته مي‌شود،  يك نفره مي‌سازد. حفظش مي‌كند، نياز به اينكه عقب شهرداري برود، عقب سازمان… عقب جاهاي دولتي بدوم، مسجد 50 ميليوني، 100 ميليوني را يك آدم خير مي‌تواند بسازد. بنابراين، مسأله‌ي مسجد، يكي از راه‌هاي دعوت به نماز اين است كه امكانات در اختيارش باشد. در هر كوچه يك مسجد باشد، يك شير آب باشد، نظافت باشد.

خدايا، هرچه غفلت كرديم، من خودم مقصر هستم، اقرار مي‌كنم به تقصير، خيلي دويدم، سالي بين 50 تا 100 تا سفر داشتم، يادم نمي‌آيد شبي الّا نادر من غروب خانه باشم. ساعت ده شب، نه شب، جمعه نداشتيم، پنجشنبه نداشتيم، تابستان نداشتيم، والله مقصر هستم. «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» چشمت آهن مي‌شود. پول فرهنگ كجا رفت؟ پول فرهنگ كجا رفت؟ شاه عباس كاروانسرا براي كربلاي مستحبي ما ساخت، ما براي نماز بچه‌هايمان پول فرهنگي را خرج كارهاي ديگر كرديم. همه‌ي مسؤولين و همه‌ي افراد توبه كنند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
مجله اینترنتی زندگی سالم نقشه سایت best counter