نقد جدید بر ساعت 5 عصر
ساعت 5 عصر از نگاهی دیگر
بگذارید تکلیفتان را از همین ابتدا مشخص کنیم. اگر فکر میکنید در ساعت 5 عصر با طنزی از جنس شبهای برره، قهوه تلخ، پاورچین و… روبرو میشوید، سخت در اشتباهید. جنس طنز در این فیلم با همه آثار تلویزیونی مدیری متفاوت است. از خیلی از مواردی که مشخصه کارهای اوست و تماشاگر را به خنده وا میدارد خبری نیست، سیامک انصاری دیگر در موقعیتهای حساس و پیچیده به دوربین زل نمیزند، دیالوگهای نیش دار و کنایه آمیز وجود ندارد، یک اصطلاح و یا جملهای خاص که تا مدت تا ورد زبانها شود گفته نمیشود و خیلی از اتفاقهای آثار تلویزیونی این کارگردان در فیلم سینماییاش روی نمیدهد.
فیلم نامه ضعیف ساعت 5 عصر
اما به نظر میرسد او درک درستی از فیلمنامه سینمایی ندارد و نمیتواند مخاطبش را یک ساعت و نیم، تمام و کمال با خود همراه سازد. ساعت 5 عصر با یک سکانس رؤیایی و سرشار از آرامش برای شخصیت اصلی فیلم، مهران پرهام، آغاز میشود اما ناگهان با یک تلفن از بانک و اعلام این که امروز، آخرین مهلت پرداخت قسط خانه است، همه چیز به هم میریزد. دیگر هیچ چیز بر وفق مراد او پیش نمیرود و حوادث عجیب و غریب دست به دست هم میدهند تا پرهام به بانک نرسد. فیلم به چند اپیزود تقسیم میشود که عملاً هیچ ارتباطی با هم ندارند و هر کدام جداگانه میتوانند دستمایه یک اثر قرار گیرند. فیلم، فیلم موقعیت است تا شخصیت، اگر هم خندهای وجود دارد، این موقعیتها هستند که در شکل گیریشان نقش دارند نه رفتار کاراکترها. مدیری سعی کرده در هر اپیزود و موقعیت، یک معضل اجتماعی را به تصویر بکشد، اما چندان موفق نبوده است. اغراق، ویژگی مهم ساخته مدیری است که ئذ همه اپیزودهایش به چشم میخورد، سیل جمعیت در بیمارستان، هجوم جمعیت در بهشت زهرا برای حضور در مراسم خاکسپاری یک هنرمند، اعتراض کارگران به حقوق و بیمه و… اما شوخیها در هیچ یک از این موقعیتها در نیامده است و تنها یک پروداکشن عظیم بر جای مانده است. مدیری گاهی در بیان معضلات اجتماعی از روند معکوس استفاده استفاده کرده است، مثلاً حضور پرستار وظیفه شناس و فرشته گونه در بلبشوی بیمارستان و کارمند نمونه و خوش برخورد بانک. تماشاگر انقدر در طول فیلم، درگیر وقایع و اتفاقات میشود که فرصتی برای کند و کاو در شخصیت اصلی فیلم را ندارد یا بهتر بگوییم فیلمنامه این اجازه را به او نمیدهد. سیامک انصاری، همچون سایر آثار مدیری، انسانی با وجدان اخلاقی اما بسیار بدشانس است که در موقعیتهای پیچیدهای که خودش در خلق آنها نقشی ندارد، گرفتار میشود و در ضمن از نظر شعور اجتماعی، بالاتر از اطرافیانش است.
تماسهای وقت و بی وقت مهناز، نامزد پرهام، از پاریس آنقدر در طول فیلم تکرار شده که دیگر لوث میشود. جالب اینجاست که فیلم هم با تصویری از او رو به تماشاچیانی خیالی که برایش کف میزنند تمام میشود. مدیری اذعان دارد که فیلمش ابداً سیاسی نیست، اما سکانسهای مختلف، اتفاقاتی را در دل خود دارد که این ادعا را نقض میکند. فیلم محافظه کارانه به وقایع سال 88 و و سال 92 اشاره میکند، بارزترین آن عکسی است که به طور اتفاقی از پرهام در اعتراض کارگران ثبت میشود و پای او را به اتاق بازجویی میکشاند. مگر میشود این عکس، مخاطب را به یاد عکس خاصی نیندازد؟ سکانس بازجویی با بازی درخشان مدیری و کنایههای هوشمندانهاش، بیش از پیش بر سیاسی بودن آن صحه میگذارد.
اما مدیری در اولین ساخته سینماییاش، کارگردانی درست و مبتنی بر اصولی دارد. میزانسن ها و دکوپاژهایش در راستای پیشبرد داستان است و با آثار تلویزیونیاش چند قدم فاصله دارد. هرچند حضور محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری در کنارش با کوله باری از تجربه و خلاقیت را نباید نادیده گرفت.
متفاوت ترین طنز ایران
ساعت 5 عصر، طنز متفاوتی در سینمای ایران است و البته این هیچ ربطی به اقبال عمومی آن ندارد و دلیل بر آن نیست که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. حالا تصمیم با مدیری است که فیلمسازی را در سینما ادامه دهد و یا به تلویزیون باز گردد و همچنان یک ستاره باقی بماند.
نویسنده : پونه خامین