دو نقد بر سریال گمشدگان رضا میرکریمی
نقد اول
از چهاردهم مرداد ماه سال جاری، سریالی از شبکه دو سیما مهمان خانههای ما شد که بنا را بر روشنگری و آگاهی رسانی در حوزه اعتیاد و آسیبهای اجتماعی حاصل از آن گذاشته بود. دختری به نام ترنج با بازی روشنک گرامی به همراه برادر کوچکتر خود و به هدف داشتن زندگی بهتر وفرار از رفتارهای نامناسب پدر معتاد، راهی تهران میشوند؛ در حالی که همین سفر پیش امد اتفاقات ناگوارتری است. گم شدن برادر کوچکتر -در قالب یک اتفاق ساده وکمتر باور پذیر- نداشتن محل مناسبی به عنوان سرپناه، دزدیده شدن چمدان ترنج، همه وهمه بخشی از مشکلات فرار را نشان میدهد.
رضا کریمی کارگردان سینما وتلویزیون که سریالی چون فاکتور هشت را در کارنامه خود دارد، سعی بر پرده برداشتن از مشکلات گسترده مصرف مواد مخدر در خانواده ونشان دادن تبعات آن دارد. اینکه چقدر این هدف حاصل گشته موضوع این نقد است. ترنج بازیگر جوانی که پیشتر در فیلم هلن با بازی در کنار رویا نونهالی وپژمان بازغی، بازی بهتری ارائه داده بود اکنون در میان جمعی از بازیگران پرسابقه مانند پرویز پورحسینی، ستاره اسکندری، کوروش تهامی و.. در یک روند نه چندان جذاب بازی یکنواخت وبدون فراز ونشیبی را به نمایش میگذارد؛ به نحوی که مخاطب نه در خوشحالی ونه درناراحتیش با او همذات پنداری ندارد. ریتم آرام وکش دار گفتمانهای او تماشاگر راخسته ودچار دلزدگی میکند. در طی قسمت دوم وبا آمدن او و برادرش به تهران افرادی در سریال دیده میشوند که صورت واقعی خلافکاران وکلاهبرداران را بهتر به نمایش میگذارند که میتواند بر جذابیت داستان کمک کننده باشد؛ اما پس از گم شدن طاهر افراد بد یا به یکباره رخت میبندند یا بدهای خوب سریال میشوند همه افراد با اینکه حتی گاه دروغگویی ترنج را میفهمند همچنان مهربانند، رئیس کارخانه (پرویز پورحسینی) با وجود مشکلات فراوان همدم وهمیار او در راه پیدا کردن برادرش میشود ودر طرف دیگر نیز همسر رئیس آشپزخانه تولید مواد چون مادری دلسوز از طاهر نگهبانی میکند. تولید وپخش همزمان، تدوین نه چندان مناسب، برشهای پی در پی موجب سردر گمی مخاطب میشود، کوتاه بودن فرصت حضور بازیگران برجسته و عدم وصل مناسب آنها به موضوع اصلی فیلمنامه ورفتنشان از زندگی ترنج همه وهمه از نقاط ضعف این سریال است روند کشدار سریال وعدم پایه گذاری مناسب برای فیلمنامه از جذابیت وتاثیر گذاری آن کاسته وبیننده فقط در پی یک تمایل دیکته شده برای دیدن یک پایان خوش به دنبال رسیدن این خواهر وبرادر به یکدیگر است، موضوعی که نیاز به حدس هوشمندانهای ندارد. با این حال برخی بازیها، مانند بازی باور پذیر ستاره اسکندری در برابر همسر متعصب خود یا بازی استاد پورحسینی و کوروش تهامی نقاط عطف این سریال به شمار می آیند که تا حدودی توانسته ضعفهای سریال را کمرنگ سازد.
نویسنده : فاطمه زینلیان
نقد دوم
سریال «گمشدگان» به کارگردانی رضا میرکریمی به تازگی به جمع برنامههای شبکه دو پیوسته است. درباره چرایی این که یک کارگردان مطرح در سینما وارد عرصه سریال سازی در قامت یک رسانه ملی میشود، مدتها میتوان بحث کرد و به نتایج خود پسندانه ای رسید؛ اما مسئله اصلی این سریال مواجهه کارگردان با یک مضمون اجتماعی ناهنجار به عنوان «اعتیاد» است. در خلاصه این سریال آمده است که: این سریال سرنوشت خانوادهای را که به دام اعتیاد افتاده به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه دختری با نام ترنج به عنوان قهرمان این قصه برای درآمدن از این دام تلاش میکند. با چنین ذهنیتی نمیتوان راجع به کلیت یک اثر داستانی در فصول مختلف اظهار نظر کرد اما آنچه تا به این لحظه دیده شده مولف میخواهد از کلیشهها دوری کند اما این کلیشهها هستند که ساختار تلوزیون را به معنای حقیقی گسترش میدهند.
یک ترفند سوخته
از آنجایی که رضا میرکریمی فیلمهایی را با این مضمون، البته نه به طور مشخص «اعتیاد»، در کارنامه سینمایی خود دارد میتوان پیش بینی حمله همه جانبه از سوی این کارگردان به آثار سطح پایین رسانه ملی در تلوزیون را پیش بینی کرد. همانطور که در گذشته نیز دیده شده است، کارگردانی مانند حمید نعمت ا… پس از ساخت آثار سینمایی پا به تلوزیون گذاشت و با «وضعیت سفید» تحولی شگفتی ساز را در این زمینه ایجاد کرد. اما به دور از تعارفات مرسوم باید این گونه نوشت که: صرفا هر فیلم ساز مطرحی نمیتواند در مقیاس سریال سازی قد عَلَم کند و به طور متقابل هر مولف درجه یک تلوزیونی نیازی به عرض اندام در سینما ندارد؛ اما آنچه اشراف کامل کارگردان در برخورد تصویر، داستان، مخاطب و ساختارهای گوناگون را نشان میدهد حضور موفق و درخشان وی در الگوهای متفاوت ادبیات نمایشی است. اگر بحث خطی و سیر تقابلی خانوادهها را تا به این لحظه در این سریال دنبال کنیم به این نتیجه میرسیم که میرکریمی از یک ترفند سوخته استفاده میکند که افراد بسیاری سعی در نمود آن به درستی داشتند و ناموفق به خط پایان رسیدند. این ترفند که در مساحت ادبیات نمایشی به عنوان ساختار گریزی و انگیزش زایی برای محتوا نامیده میشود بار فعلی و پیرنگ داستانی را بر دوش شخصیتی با جنسیت مونث میاندازد و با استفاده از ابزارهای بصری و گرایشی داستان را پر ضرب و زور نشان میدهد.
بوی ترنج کال
از ابتداییترین شکل ادبیات نمایشی در قامت قسمتهای مختلف امروزیترین شکل انان هرگز جنسیت مشخصی را به عنوان یک ابر قهرمان در قصه در نظر نمیگیرند. چرایی این پدیده به این مسئله جامعه شناختی باز میگردد که: مخاطب تلوزیون در حال تماشای یک تفکر جمعی است که قرار است این اندیشه به رهایی از ناهنجاریها متخلف منجر شود. اما هنگامی که مولف بار معنایی داستان را بر یک جنس مذکر و یا مونث قرار میدهد انگیزش لازم برای بروز نبوغ جمعی را در قامت یک رسانه ملی ایجاد نمیکند. ما به عنوان یک رسانه میتوانیم از ورود میرکریمی به تلوزیون استقبال کنیم و جدا افتخار این را داشته باشیم که شاهد یک اثر جذاب و اوانگارد در این چارچوب باشیم. اما باید این نکته را یاد آور شد که در صدا و سیمای ایران شخص اهمیت ندارد بلکه تفکری است که در این حوزه به چالش کشیده میشود. تلوزیون به خودی خود میتواند فردی مانند میرکریمی را به چهرهای منفور تبدیل کند و یا مانند مهران مدیری وی را به یک سلبریتی تمام عیار تبدیل کند. در این جغرافیای لایتنهای مخاطب هدفی است که همواره مولف را ملزم به جریان سازی میکند و این جریان میتواند کارکرد فرهنگی رسانه را افزایش دهد.
این رضا اون رضا نیست
مسئلهای که در تلوزیون مخاطبین آثار میرکریمی را آزار میدهد؛ ظاهر شدن وی با چهرهای جدید است. یک فیلم ساز به راحتی میتواند در سینما حرفهایش را آنطور که تشخیص میدهد با مخاطب به اشتراک بگذارد و در عین حال میتواند فرضیه خود را به یک نظریه اجتماعی تبدیل کند؛ اما در تلوزیون نمیتوان فرضیهای را ایجاد کرد بلکه تمام مولفه های داستان باید ریشه و پایه نظریهای خود را حفظ کنند و از یک اندیشه امادمیک بهره برند. در چنین مواقعی میتوان گفت مولف با تغییر الگوی روایت خود به طور ناخواسته به آرمانهای از جان برآمدهاش پشت کرده و هر روز تغییر چهره میدهد.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
تو کی باشی کارگردان را نقد نمودی
با سلام و خسته نباشید. این سریال در دو قسمت اول با بازی بهنام تشکر خیلی خوب پیش رفت اما بعد از اون فوق العاده ضعیف کار شد. و بازی خانم روشنک گرامی به عنوان نقش اول خیلی بی روح و کسل کننده ست و بیننده رو واقعا کلافه میکنه.
این سریال از واقعیت های جامعه بسیار دوره و در نشون دادن مشکلات این قشر از جامعه بسیار ضعیف عمل کرده ( هرچند اگر واقعیت ها بخواد نشون داده بشه اصلا اجازه پخش بهشون داده نمیشه) اما در کل این سریال میتونست به شیوه بهتری مشکلات مردم رو به تصویر بکشه.
من به عنوان یک روانشناس و پژوهشگر در حوزه آسیب های اجتماعی میتونم بگم این سریال نه تنها آسیب ها و مشکلات جدی دختران فرار رو نشون نداده بلکه عیبهای این معضل اجتماعی بزرگ اونقدر خوب پوشانده شده که خود من در طول این ماه دو مراجعه کننده نوجوان داشتم که با تاثیر پذیری از این سریال و به امید بهبود شرایط فعلی خود و بدست آوردن شرایطی مانند شرایط ترنج قصد فرار از خانه را داشته اند.
من به مسئولین پیشنهاد میدم بعد از اتمام این سریال یه آمار از فرار دختران شهرستان بگیرند با اطمینان میتونم بگم این آمار چند درصد دچار افزایش میشه.
من واقعا ناراحت و متاسفم که در جامعه ای زندگی می کنم که حتی صدا و سیما اجازه به تصویر کشیدن واقعیت های تلخ جامعه رو نداره و متعجب میشم و دلم میگیره از مردمی که با دیدن این دروغها احساس رضایت بهشون دست میده و حس خوبی دارن از تماشای چنین سریالهای ضعیف و …
با سلام
سریال فوق بسیار تاثیر بدی بر روی نوجوانان خواهد داشت
با فرض تماشای این فیلم توسط یک دختر نوجوان با بحران های ذهنی زیاد آیا این ذهنیت را برایش ایجاد نمیکند که در صورت هرگونه تنش با خانواده با فرار از خانه میتوانی به خوشبختی واقعی برسی ، با فرار خانواده خود را تنبیه کن و حتی خانواده خود را وادار به تعظیم در برابر خود کنی.
فرار بدون تجاوز فرار بدون بدبختی بیرون خوابیدن ها در آرامش و ….. در دام افتادن بچه در بین قاچاقچیان بدون کوچکترین آزار و اذیت خاصی و در آخر هم موفقیت یک دختر فراری و پیدا شدن پسر بچه در سلامتی کامل
فیلمنامه فوق العاده ضعیف
از همه بدتر پوشش بسیار بی ربط فیلم با آیه ای از قرآن کریم می باشد که اصلا نشانه ای از آن در فیلم مشاهده نشد
این فیلم بیشتر در تطهیر فرار ساخته شده و هنجار شکنی در ایجاد ذهنیتی خوب در میان نوجوانانی که درگیر مسائل و مشکلات هستند
با نظر مخالفین فیلم معتقدم، آخه دخترای فراری که عاقبت بدی دارن، چطور شد دختره رفت شوهر پولدار پیدا کرد خخخخ
این مسخره ترین و تخیلی ترین فیلمنامه بود. آقا اینحا ایران است