بسم الله الرحمن الرحیم حاج آقا! نسبت به جوانها وعدههایی داده میشود ولی در عمل چیزی دیده نمیشود میخواستیم از شما این سوال را بكنیم.
وفا به وعده در صورت امکان
سوال: وعدههایی داده میشود عمل نمیشود؟ عرض كنم، اصولاً آدم خودش هم. . . حالا یك سوال هم طرح كنیم، بسم الله الرّحمن الرّحیم جلسه درسهایی از قرآن موضوع: پاسخ به چند سوال، 1_ چرا به وعدهها عمل نمیشود؟ این چرا را هم خدا توی قرآن گفته در سوره صف آیه دوم میگوید كه «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» الصف/2 چرا كاری كه نمیكنید حرفش را میزنید؟ اینجا هم كه به بعضی عمل میشود اینطور نیست كه اگر سی تا كلمه گفتیم به سی تا عمل نكنیم به هر حال، پاسخ: 1_ به بعضی عمل میشود، اینطور نیست كه بگوئیم به هیچكدام از حرفها عمل نمیشود بالاخره به بعضی هایش عمل شد. 2_ آدم وعدههایی را كه به خودش میدهد نمیتواند همهاش را عمل كند تا چه رسد به وعدههایی كه به دیگران میدهد شما خودت تا حالا چقدر نذر كردهای قول دادهای كه خدایا اگر من از این مرض خوب بشوم، اگر توی امتحان قبول بشوم، اگر چنین بشود، گاهی آدم میگوید خدایا یك ماشین به من بده هر كس زیر باران باشد او را سوار میكنم بعد همین كه ماشین پیدا میكند دو سه روز اول عاطفهاش داغ است بعد كم كم. . . یعنی انسان همیشه بین طرح و اجرا فاصله است وقتی میخواستند یوسف را توی چاه بیندازند گفتند «َأَلْقُوهُ»یوسف/10 اما وقتی آمدند لب چاه نگاه به برادر كردند انگار دلشان سوخت قرآن میفرماید «یَجْعَلُوهُ» یوسف/15 یعنی یوسف را پرت نكنید او را ببرید كنار چاه و او را بگذارید یعنی بین طرح و عمل مثل امروز، امروز خود بنده یادداشت كردهام این یادداشتهایی كه میخواهم بگویم آمدم نگاه به قیافههای نورانی شما كردم گفتم چرا من حرف بزنم اینها حرف بزنند یعنی گاهی اینطور نیست كه من به خودم دروغ بگویم یا به شما گاهی آدم نظرش عوض میشود پس ببینید1_ تجدید نظر، یك مسئلهای است آقای فلسفی دانشمندی بود خطیب بود بهترین خطیب ایران این هم نه در یك دهه و دو دهه، شصت سال بهترین گوینده ایران بود نقل شد از ایشان كه وقتی كتاب كودك را مینوشت گاهی قسمتهایی از آنرا چهارده مرتبه نوشت و پاره كرد یعنی هی مینوشت، شما انشاءالله بعداً نویسنده میشوید، گاهی وقتها نویسنده میشوید كتاب چاپ میكنید در چاپ دوم خیلی از حرفهایتان را عوض میكنید مهندس هم همینطور است مهندس خانه شانزدهمی كه میسازد با خانه دوازدهم او. . . پس این هم یك قانون تجدید نظر و تجربه است. 3_ گاهی دست خودشان نیست، حضرت امام فرمود ما مملكت را آباد میكنیم خدا لعنت كند دشمنان ایران را جمع شدند صدام را تحریك كردند هشت سال ایران را چنان بمباران كردند كه آنچه پول بنا بود خرج رشد ایران بشود خرج دفاع از ایران شد یعنی پولهایی كه خرج جنگ شد توی چاه میریختند پر میشد، یعنی گاهی هم دست ما نیست یك چیزی به ما تحمیل میشود مثل جنگ تحمیلی، شما میگویی من، به بابا و ننهات میگویی من یك روز دیگر میروم نان میآورم بعد میروی توی ترافیك گیر میكنی یا نانوا تنورش خراب شده یا مشكلی شده گاهی هم اینطوری است گاهی مقصرند، بنابراین هر كس به حرفش عمل نكرد صاف قضاوت نكنیم كه این مقصر است این بی دین است این دروغگو است واقعا گاهی به بعضی رسیدگی میشود گاهی فكر و سلیقهاش عوض میشود گاهی دست خودشان نیست موانعی دیگر هست گاهی هم مقصرند همه را نمیشود. . . یعنی در قضاوت یك خورده باید سریع، چیز نكنیم كه. . . نه میتوانیم بگوئیم كه همه بی تقصیر هستند چون واقعاًَ بعضیها به حرفشان عمل نمیكنند مقصرند این چیزها است گاهی مقصرند گاهی بی تقصیر هستند این سوال اول.
آزادی جوانان در رفتارهای شخصی و اجتماعی
سلام علیكم بسم الله الرحمن الرحیم حاج آقا! از شما سوالی داشتم ما خیلی شنیدهایم به جوانها نباید سختگیری كنیم چون ممكن است از دین و ایمانشان زده بشوند و زده بشوند از این جور مسائل ولی از طرفی هم برای اینكه ممكن است خیلی احساس آزادی زیادی بكنند و به راههای مختلفی كشیده بشوند من میخواستم از شما بپرسم كه این حد چه مقدار است و چه جاهایی باید سختگیری بكنیم و چه جاهایی باید به جوانها آزادی داده بشود؟
این هم سوال خوبی است بالاخره به جوانها آزادی بدهیم یا آزادی ندهیم اگر آزادی ندهیم میگویند سخت گیری نكنید تحمیل است، گروه فشار است، بد اخلاق است، تند است، خشن است، اگر سخت گیری كنی این لقبها را میدهند آزادی هم بدهی خوب جوان بالاخره تجربه ندارد اطلاعاتش محدود است اینترنت هست ماهواره هست رفیق بد هست فكر هست شیطان هست شهوت هست بالاخره این وسط. . . سوال قشنگی است یك صلوات بفرستید، مرز محبت و خشونت در تربیت اصولاً اسلام هم دین محبت است و در مواردی هم دین خشونت كلمه خشن عربی است آمدند به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گفتند این علی بن ابی طالب(علیهما السلام) خیلی آدم خوبی است یك بدی دارد و آن اینكه یك خورده خشن است سخت میگیرد حضرت رسول فرمود(إنه لخشنن فی ذات الله) بدرستی كه او. . . امیرالمومنین خشن است اما درباره خدا خشن است یتیم ببیند زار زار گریه میكند شبها تا صبح نمیخوابد در خانه یتیمها غذا میدهد محبت دارد تو میخواهی بیت المال را برداری حیف و میل كنی میگویی تو حالا یك لبخند بزن شتر دیدی ندیدی نخیر من مو را از ماست میكشم بنابراین كلمه خشن داریم.
بایکوت افراد معارض و معاند
مثلاً داریم كه قرآن میفرماید «وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» التوبة/73 نسبت به منافقین غلیظ باش اینها توطئه گر هستند گاهی میگوید اصلاً تردشان كن «فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» النساء/140 با اینها ننشینید اینها فاسد هستند گاهی قرآن میفرماید «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» النساء/63 گور پدرشان اعراض كن، از اینها گاهی میگوید «رِجْسٌ» التوبة/95 فلان گروه نجس هستند این تعبیرات را توی قرآن داریم گاهی میگوید توی جامعه حرفهایشان را گوش ندهید اگر آمدند توی دادگستری گواهی دادند گواهی آنها را قبول نكنید «وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا» النور/4 یعنی ابداً شهادت اینها را قبول نكنید یعنی گوش به حرفهایشان ندهید.
توی نهج البلاغه میگوید با اینها مشورت نكن(لا تدخلن فی مشورتك) یعنی در مشورت هایت فلانی را دخالت نده پس ببینید در اصطلاح امروزیها میگویند بایكوت، بایكوتش كردند یعنی اینرا از گردونه. . . گاهی وقتها باید افرادی را از گردونه خارجش كرد یعنی چه جوری از گردونه خارج كنیم؟ توی مجلس شورا راهش ندهند(لا تدخلن فی مشورتك) حق نداری تو وكیل مجلس بشوی برای اینكه تو فلان فساد را داری، «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» نسبت به بعضی، با اینها ننشین نسبت به بعضی، خشونت و غلظت نسبت به بعضی، نجس بودن نسبت به بعضی، گواهیاش را قبول نكردن نسبت به بعضی، البته آیه زیاد است البته چون شما بلبداهه سوال كردید من هم بالبداهه آنهایی كه توی ذهنم بود گفتم وگرنه یك پرونده دارم راجع به بایكوت در قرآن، آیا حق داریم توی جامعه یك گروهی را محروم كنیم؟ میگوید بله، مثلاً جوانی كه توی مسجد نمیآید، میگوید به او دختر ندهید برای اینكه كسی كه امت را تحقیر میكند ول كن بابا تو هم هر كه میخواهد داماد شود ول كن بابا، چون او میگوید ول كن بابا تو هم بگو ول كن بابا، او كه جامعه اسلامی را بی اعتنایی هست شما هم در دامادیش بی اعتنا باشید اگر همین جوانها. . . اگر به همین حدیث امت اسلامی عمل كنند تمام جوانهایی كه میخواهند داماد شوند میآیند مسجد چون میبینند هر جا میروند خواستگاری میگویند اهل نماز هست یا نه؟ میگویند نه، میگوید ما دختر به بی اعتنا به نماز. . . اگر اهل نماز نبود كه هرگز، منتهی اگر اهل نماز هم بود آنكه مسجدی هست اولویت دارد گاهی وقتها ما میتوانیم با یك حركتهایی این رقمی. . . پس یك جاهایی باید خشونت باشد، اما مسئله رحمت هم نمونه هایش را بگویم كه یكوقت تلقی نشود ما خشونت طلب هستیم.
محبت در برخوردهای اجتماعی
اسم خدا رحمان است رحیم است «الرّحمن الرّحیم» پیغمبر داریم «وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا» الأحزاب/43 پیغمبر اهل رحمت است ما در هر شبانه روز واجب است كه شصت مرتبه كلمه رحمت به زبانمان جاری بشود یعنی هر كه نماز میخواند میگوید بسم الله الرّحمن الرّحیم دو مرتبه میگوید الرّحمن الرّحیم باز برای قل هو الله میگوید بسم الله الرّحمن الرّحیم یعنی هر ركعت شش مرتبه كلمه رحم میگوئیم هر روز واجب است كلمه رحمت را به زبانمان جاری كنیم خوب این چه تلقینی است یك مسلمان روزی شصت بار بگوید رحم اگر واقعاً بفهمد كه چه میگوید یك همچین مسلمانی دیگر بی رحم نیست شصت بار، كسی شصت بار آب بریزد روی دستش دیگر چركی نمیماند بنابراین اصل دین ما رحمت است قرآن میفرماید اگر میخواهی مردم را هدایت كنی در امر به معروف با محبت هدایت كن «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِیُخْرِجَكُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» الأحزاب/43 یعنی پیغمبر صلوات میفرستد تا شما را از ظلمات به نور ببرد قرآن میفرماید «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» آل عمران/159 از دور تو دور میشدند پس ما رحمت داریم محبت هم داریم.
اما جوانها، ما باید با جوانها هم قاطع باشیم هم رحیم یعنی محكم جلوی فساد را بگیریم اما با رحمت گاهی هم اگر اضطرار شد با خشونت اگر خواسته باشیم بگوئیم جوان عقدهای میشود مثل مادرهایی كه هر چه بچهشان میخواهد برایش میخرند میگوئیم آقا چه خبره؟ میگوید آخر بچهام عقدهای میشود خوب بچهای كه هر چه خواست بچهاش برایش خرید تا گریه كرد تا جیغ زد پدر و مادر تسلیم میشوند این بچه لوس میشود آنوقت پدر و مادری كه بچهشان را لوس در بیاورند میدانید پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود وای پدران و مادران! پرسیدند یا رسول الله پدران و مادران كافر فرمود نه، وای بر پدران و مادران مسلمان، گفتند آقا چطور پدران و مادران مسلمان را چه جور میگویی وای، گفت برای اینكه بچهشان را لوس بار میآورند.
تنبیه مجرم بر اساس قانون نه سلیقه
منتهی تنبیه حد و حدود دارد اینطور نیست چون پدر هستی اجازه داری بزنی، من یك مثل بزنم امام صادق(علیه السلام) میخواست یك مثل عملی بزند به یكی از اصحابش گفت شما اجازه میدهی من دستت را فشار بدهم؟ گفت آقا خواهش میكنم، امام دست ایشان را گرفت و یك كمی فشار داد فشار كه داد جای فشار دست آقا روی دستش ماند امام صادق(علیه السلام) فرمود به همین مقداری كه من دست شما را فشار دادم و جایش روی دست شما ماند همین مقدار جریمه دارد یعنی امام میخواست بگوید اینطور نیست كه شما اجازه داشته باشی. . . آقا همچین زدم كه جگرم حال آمد! هم از مشرق زدم هم از مغرب زدم هم از شمال زدم هم از جنوب زدم اینطور نیست كه حالا كه جگرم حال آمد و این حرفها نیست مثلاً در قرآن میگوید در موردی فلانی را بزن بعد پشت سر آن امام میگوید بزن نه یعنی اینكه با دسته بیل، با چوب مسواك، چوب مسواك هم به جوری كه جای آن سرخ نشود، خوب چه جوری آدم با چوب مسواك كه مثل مداد میماند آدم با قلم مداد بزند آن هم جایش سرخ نشود خوب میشود قلقلك اینكه دیگر زدن نیست یعنی گاهی وقتها ما خشونت هم میگوییم مرحله دارد حد دارد.
مجرمی خلافكار بود حضرت شلاق را داد گفت او را تنبیه كن مثلاً فرض كنید شراب خورده بود هشتاد ضربه شلاق داشت این مثلاً هشتاد و سه ضربه زد حضرت فرمود چند تا زدی گفت هشتاد و سه تا حضرت فرمود هشتاد تا بود چرا سه تا اضافه زدی قنبر را خواباند گفت بخواب، آن سه تایی را كه زیاد زده بود پس زد یعنی ببینید تنبیه كجاست؟ در جایی كه رحم هیچ كارآیی ندارد.
برخورد سخت با افراد مردم آزار
ما گاهی وقتها داریم كه برخورد باید برخورد انقلابی باشد یك نفری بود بنام سماره خیلی آدم بدجنسی بود زمان پیغمبر بد جنس بود زمان حضرت امیر بد جنس بود زمان امام حسن بد جنس بود توی كربلا حضور داشت از آن مهرههای جنایت كار بود این از اصحاب پیغمبر بود معلوم میشود كه پیغمبر همه اصحابش هم آدمهای خوبی نبودهاند ما عقیدهمان این است كه همه اصحاب پیغمبر خوب نبودند بعضی از اصحاب پیغمبر واقعاً پیغمبر را اذیت میكردند «یُؤْذُونَ النَّبِیَّ» التوبة/61 اگر بگوئیم همه اصحاب پیغمبر خوب بودند این آیه لغو است؟ نعوذ باالله، همه اصحاب خوب نبودند درجه داشتند.
این سماره یك درخت داشت توی باغی به اسم اینكه میخواهم سر به درختم بزنم میرفت توی باغ مردم خوب زن و بچه مردم حجاب نداشتند راحت بودند توی خانه خودشان بودند راحت بودند، صاحب گفت بابا تو یك درخت داری به بهانه یك درخت هر وقت میخواهی سر زده میآیی خوب یاالله بگو گفت نمیگویم به رسول اكرم فرمود این یك درخت بیشتر ندارد ولی همهاش مزاحم زن و بچهمان است حضرت او را خواست و گفت آقا میشود یك درختت را بفروشی؟ برو یك جای دیگر یك درخت بخر، گفت نمیخواهم گفت دو برابر پولش را، گفت نمیخواهم، گفت ده تا درخت جای دیگر گفت نمیخواهم، گفت من پیغمبرم این درخت را به این ببخش من درختهای بهشتی را برای تو ضمانت میكنم گفت نمیخواهم بعضیها میروند توی لج، یكی از منبریها میگفت روضه میخواندم همه سرشان پائین بود و گریه میكردند یكی همینطور سرش بالا بود میگفت از بس نگاه میكرد من حواسم پرت میشد دیدم همه سرشان پائین است به این هم همینطور كه روی منبر نشسته بودم به این هم گفتم تو هم. . . میگفت به او گفتم تو هم. . . حضرت معلوم میشود كه این آدم مردم آزری است برو درختش را از بیخ بكن و بینداز توی خیابان(لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام) كسی حق ندارد بعنوان اینكه مالك است مزاحمت برای مردم درست كند واقعاً اگر پلیس چند بار اطلاع داد كه ماشین را دوبله پارك نكنید اگر كسی دوبله پارك كرد آدم باید باد ماشینش را خالی كند طوری نیست چون به او تذكر میدهند چند بار كه به او تذكر دادی برای مردم آزاری دست برنداشت آنوقت آنجا میشود برخورد انقلابی كرد. حضرت امیر(علیه السلام) دید كه یك عده جلوی راه خرما میفروشند فرمود اینجا خرما میفروشید كوچه تنگ است سد معبر میشود مردم برای عبور و مرور گرفتار میشوند بروید توی میدانی كه باز است گفتند نمیخواهیم حضرت فرمود خیمههایی را كه خرما میفروشند همه را آتش بزنید یعنی اگر كسی خواسته باشد ایجاد مزاحمت كند برای یك فرد مسلمان بعد از چند تذكر زیر نظر امام. . . مسئله مهم است.
بنابراین آزادی به جوانها دادن خوب است چون جوان به هر حال میخواهد انتخاب كند این جوان مثل فتیله چراغ هی بالا و پائین میرود برو بیا، به دست پدر و مادرش این از خودش اراده ندارد جوان باید خودش تصمیم بگیرد یك مقدار باید آزادی داد كه جوان قدرت انتخاب داشته باشد از طرفی هم باید كنترل كرد چون گاهی وقتها انتخاب غلط است از طرفی انتخاب برای او مضر است به ما گفتهاند آقا جنسها را كسی احتكار نكند حكومت اسلامی امیرالمومنین به مالك اشتر میگوید تو استانداری تو به مردم بگو جنس مورد نیاز مردم را در انبار پنهان نكنند اما اگر دیدی باز هم نیاز دارند و این آقا توی انبار جنس را احتكار كرده و در را قفل كرده(نكل به) یعنی قفل را بكش، پس ما هم خشونت داریم آنجا كه نیاز مردم را انبار كردهایم مردم دارو میخواهند این هم برای اینكه دارو گران بشود به مریضها نمیفروشد چیزی كه مورد نیاز مردم است اگر انبار شد و حكومت اسلامی چند مرتبه هشدار داد ما در اسلام مصادره هم داریم امیرالمومنین فرمود تمام اموالی را كه قبل از من به نور چشمیها داده شده است همه را به بیت المال بر میگردانم گرچه آن اموال مهر خانمشان باشد من از حلوقم آنها بیرون میكشم رمز این هم كه با امیرالمومنین ناراحت بودند این بود.
بنابراین ما یك مواردی هم باید جوان را آزد بگذاریم هم نباید آن مقداری آزاد بگذاریم كه ببینیم كه بله دارد سیگاری میشود كم كم تریاكی میشود كم كم دیگر پایش از مسجد قطع شد از نماز قطع شد از دین قطع شد دارد كم كم آدم هرزهای میشود بالاخره پدر و مادری كه باقیات و صالحات است آن مقداری كه زجر كشیده برای این بچهاش حالا نباید به اسم آزادی بچهاش هرز بشود ما در مواردی تنبیه داریم ولی اصل در محبت است.
بنام خدا، حاج آقا! میخواستم از محضر شما این سوال را بپرسم كه در زمان حكومت امام علی(علیه السلام) هر فردی كه دزدی میكرد یك انگشتش را قطع میكردند نسبت به آن گناهش مجازات میشد اما برای چه توی این زمان این كار را انجام نمیدهند به نظر شما اگر این كار را انجام میدادند فسادهای ما كمتر نمیشد؟
شما سوال كردی؟ نه، یك سوال، شما سوال نكردی؟ بفرمایید، ها شما سوال كردید ببخشید، سوال این است كه زمان حضرت علی(علیه السلام) دست را قطع میكردند چرا حالا قطع نمیكنند، البته این كلمه هر كس اشكال دارد اینطور نیست كه. . . زمان حضرت علی و زمان ما حكم خدا عوض نشده دست دزدی را قطع میكنند كه اینقدر شرط دارد فقط دوربین انگشتهای من را نشان بدهد، بیست و شش تا، میدانید چرا یك خورده آنرا لفت دادم چون معلم اگر سر كلاس زود حرف بزند بچه فراموش میكند اما اگر بچه زجر كشید تا یاد گرفت این دیگر یادش نمیرود اگر میگفتم بیست و شش تا زود از ذهنتان میرفت اما چون یك خورده زجر كشیدید تا یاد گرفتید آدم چیزی را كه با زجر. . . ما خودمان توی كتابخانه چیزهایی را كه با زحمت پیدا میكنیم جان میكنیم تا یك چیزی را پیدا میكنیم یادمان نمیرود بیست و شش تا شرط دارد.
در زمان حضرت علی هم هر كسی كه دزدی میكرد دستش را قطع نمیكردند اصلاً اگر دزد را گرفتند و گفت آقا من مسئله را بلد نبودم اگر میدانستم كه دست دزد را قطع میكنند دزدی نمیكردم اگر خبر قطع دست به گوش دزد نرسیده باشد همچین هر دزدی دستش را قطع نمیكنند یا اگر یك چیزی را از یك جای عمومی دزدید دستش را قطع نمیكنند مثلاً از مدرسه، دانشگاه، مسجد، دزد هست جریمهاش میكنند توبیخ میكنند اما قطع دست مال مسجد و دبیرستان نیست قطع دست مال خانهای است كه قفل داشته باشد اگر یك خانهای را كه قفلش را كشیدی و دیوار را سوارخ كردی اما یك جایی كه درش باز است كسی چیزی دزدید دزد هست هر رقم كیفر ممكن است كه قانون برای او تصویب كند اما دست قطع باید دیوار را سوارخ كنی.
دست قطع را باید دو تا شاهد عادل بدانند یعنی دو تا شاهد عادل شهادت بدهند كه این دزد است آنوقت دو تا شاهد عادل بیایند عادل است آجر كه نیست همینطور نیست كه دیوار را سوارخ كنم دو تا شاهد نگاه میكنند یعنی چهار تا چشم عادل دارند نگاه میكنند در قفل میشود تو چه عادلی هستی مگر تو آجری؟ اگر عادلی نهی از منكر كن او عادلی كه با چهار تا چشم میبیند و قفل را میشكند و طرف نهی از منكر نمیكند پیداست دزد مسلح است یعنی دزد مسلح است كه مردم عادل جرأت حرف زدن با او را ندارند بنابراین اگر دزد مسلح بود قفل شكست چهار تا چشم عادل دیدند دو تا عادل دیدند قیمتش هم باید یك چیز خوبی باشد دیگر مثلاً برای یك كیلو پنبه كه دست را قطع نمیكنند باید یك چیز به درد بخور هم باشد زمان قحطی هم نباید باشد چون اگر زمان قحطی باشد دزد میخواهد نان بخورد دستش را قطع نمیكنند مال شریك و شاگرد و پسرش هم نباشد چون آنجا دستش را قطع نمیكنند خلاصه بیست و شش تا شرط دارد خلاصه هم زمان حضرت علی بیست و شش تا شرط بوده هم حالا الان ماشین خیلی میدزدند اما. . . اصلاً عادلی نیست كه شهادت بدهد كه من دیدهام دزدیدهاند یعنی دزدی زیاد میشود اما آن بیست و شش تا شرط جمع نمیشود. خوب سوال دیگر.
بسم الله الرحمن الرحیم حاج آقا! میخواستم بپرسم شرایط امر به معروف و نهی از منكر چی هست و تا چه حدی ما میتوانیم این كار را انجام بدهیم و آیا میتوانیم از خشونت برای این كار انجام بدهیم یا نه؟
مراحل سه گانه نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منكر دو تا واجب است منتهی اول. . . قرآن همیشه امر به معروف را قبل از نهی از منكر آورده «یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» بعد گفته «وَیَنْهَاهُمْ عَنْ الْمُنكَرِ» یعنی همیشه خوبیها قبل از بدیها است این خودش اصل است دوم امر به معروف و نهی از منكر یك وظیفه مال همه است كه آدم توی قلبش بدش بیاید یك كسی كه گناه میكند او را تحقیر كن قرآن میفرماید خلافكاری را كه دیدی «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» عبس/38 یعنی عبوس، اینكه میگویند حضرت عباس، عبوس یعنی گنهكاری را كه دیدید لبخند نزنید خوب این است یعنی در مقابل گناه لبخند بزنی شریك هستی كف بزنی شریك هستی امام سجاد(علیه السلام) میفرماید خدایا اگر جنایتكار وارد شد پیش پای او گفتم برپا گناه كردهام، برای ستمگر چرا بلند شدی؟ خدا رحمت كند امام را آن زمانی كه صدام هنوز رئیس جمهور نشده بود صدام آمد نجف توی یك جلسهای نمیدانم عزایی بود مراسمی بود حضرت امام بود صدام وارد شد خوب صدام نفر دوم عراق بود آن زمان بعداً نفر اول عراق شد همه بلند شدند امام نشست گفت این جنایتكار است.
دوات ستمگر را مركب بریزی گناه است حتی شترهایش را داده بود به هارون الرشید اجاره امام فرمود گناه كردهای گفت چرا؟ گفت دوست داری هارون الرشید ستمگر زنده بماند كرایه شترها را به تو بدهد؟ گفت آره، گفت همین مقدار كه دوست داری ستمگر زنده بماند گناه كردهای. مثلاً آدم دست كند توی كیسهاش پول در بیاورد چقدر طول میكشد؟ دو سه ثانیه، امام فرمود اگر این مقدار راضی باشی كه ستمگر زنده بماند به مقداری كه دست بكند توی جیبش پول را بدهد به شما بعد بمیرد همین دو ثانیهای كه راضی هستی ستمگر زنده بماند گناه كردهای یعنی ما از نظر قلبی حتی یك گناه از یك نفر نباید راضی به گناهش باشیم لااقل كسی كه گناه میكند حداقل واجب این است كه عبوس كنیم چون این دختری كه خودش را درست میكند میخواهد جوانها به او نگاه كنند اگر یك روز جوانهای ایران تصمیم بگیرند هر دختری كه خودش را آرایش كرده آمده خودش را نشان بدهد همچین كنند چون این دختر میداند كه كسی به او نگاه نمیكند میگوید پس برای كی آرایش بكنم، پس برای كی؟
می گویند یك بچهای رفت اقتصاد بخواند سر كلاس استاد اقتصاد، گفت آقا شما حرف میزنید ما حرفهای شما را میفهمیم دلیلی نیست كه این لامپها روشن باشد چراغها را خاموش كنید توی تاریكی هم حرفهای شما را میفهمیم گفتند خیلی خوب لامپها را خاموش میكنیم یكمرتبه دیدند این پسر دارد لخت میشود گفتند چرا لخت میشوی گفت آخر لباس پوشیدهام كه مردم نبینند وقتی اتاق تاریك است و استاد من را نمیبیند برای چی لباسها را بپوشم استهلاك دارد استاد گفت بلند شود برو تو اقتصاد دان هستی چون اصلش تو نیازی به درس اقتصاد نداری.
آن دختری كه خودش را درست میكند میخواهد به او نگاه كنند اگر دید مردم از او تنفر دارند یك كسی یك خانه مجلل میسازد توی یك شهری توی یك روستایی همه. . . اگر چهار نفر كه آمدند بروند به این آقایی كه خانه شیك دارد روشان را برگرداندند به او سلام نكردند این دیگر خانه قشنگ نمیسازد همین قیافهها پدر آدم را در میآورد اصلاً سكوت. . . زمان شاه در اهواز یك راهپیمایی شد هیچ مرگ بر شاه هم نمیگفتند همینطور راه میرفتند رئیس ساواك اهواز آمد گفت یك فحش بدهید لااقل ما راحت شویم شما سكوتتان پدر ما را در میآورد پس یك مرحله از امر به معروف این است كه ما قلباً از همه بدیها بدمان بیاید یعنی در قلب.
دومین مرحله با زبان است كه این كار را نكن سومین مرحله با قدرت است مرحله قلبی بر همه واجب است این مرحله بر همه لازم است، مرحله بزن بكوب بر همه لازم نیست باید یك مراحلی. . . چون اگر بزن بكوب باشد او میزند این هم میزند اصلش مملكت چی میشود. ببینید یك ماشینی كه منكر انجام میدهد یعنی خیابان یك طرفه است این ماشین دارد از آنطرف میآید یك وظیفهای همه شوفر تاكسیها دارند كه همه چراغ بزنند و بوق بزنند كه چرا خلاف میآیی این یك وظیفه است كه مال قلب است بوق زدن مال قلب است بوق زدن مال زبان است یك چیز هم كه از این ماشینهای گردان دار پلیس بیاید و ببیند و جریمه كند پس یك بوق داریم كه همه باید بوق بزنند یك چراغ داریم همه باید چراغ بزنند یك جریمه داریم كه كار همه نیست امر به معروف یك شرایط این چنینی دارد.
ما از اینكه یك نیم ساعتی خدمت شما بودیم با شما گپ زدیم امیدوارم كه خدا همهتان را توفیق بدهد و شما را به خدا میسپاریم.
والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته